چارسو پرس: کتاب «روایت و روایتگری در سینما» از مجموعه شورتکاتزِ انتشارات دانشگاه کلمبیاست. وارن باکلند، نویسنده این کتاب، با تکیه بر این ایده که روایت و روایتگری عامل اصلی ساماندهی انواع فیلمهاست، نسبت و ارتباط روایت و سینما را بررسی میکند. او میکوشد از اصطلاحات پیچیده و نظریههای مبهم فاصله بگیرد و به زبانی ساده، فهمیدنی و روشن، با کمک مثالهایی از فیلمهای معروف، تصویری از چگونگی کار روایتگری و قصهگویی در سینما پیش چشم خواننده بگذارد.
کتاب «روایت و روایتگری در سینما» به دنبال یافتن پاسخ این سؤال است که فیلمها چطور داستانشان را تعریف میکنند؟ وارن باکلند، نویسنده این کتاب، با تکیه بر این ایده که روایت و روایتگری عامل اصلی ساماندهی انواع فیلمهاست، نسبت و ارتباط روایت و سینما را بررسی میکند. او میکوشد از اصطلاحات پیچیده و نظریههای مبهم فاصله بگیرد و به زبانی ساده، قابل فهم و روشن، با کمک مثالهایی از فیلمهای معروف، تصویری از چگونگی کار روایتگری و قصهگویی در سینما را پیش چشم خواننده بگذارد.
ساختار کلی کتاب از دو بخش اصلی تشکیل شده است. بخش اول، با عنوان «مبانی»، با بحثی موجز درباره پیدایش روایت، روایتگری و عوامل روایی در سینمای آغازین شروع میشود و بعد، شرح میدهد که دستکاری فضا و زمان سینمایی چگونه میتواند تماشاگران را شیفته و مسحور جهان داستانی فیلم کند.
در این بخش، که از چهار فصل تشکیل شده، باکلند ساختار روایی فیلمهای هالیوود کلاسیک و معاصر را با ارجاع به نمونههایی مثل آثار هیچکاک و مجموعه فیلمهای جیمز باند واکاوی میکند؛ برای بررسی و توضیح کارکرد روایتگری در سینما از موردکاویِ فیلمهایی نظیر «دختر گمشده»، «تسخیرشده» و «پارک ژوراسیک» بهره میگیرد؛ و عناصری روایی مثل بیان و بازتابندگی را با کمک مثالهایی از دو فیلم «هتل بزرگ بوداپست» و «مارنی» شرح میدهد.
وارن باکلند در بخش دوم کتاب، با عنوان «گونههای داستانگویی»، مفاهیم معرفیشده در بخش نخست را به کار میگیرد و بسط میدهد تا شیوههای معینی از سینمای روایی را بررسی کند. این بخش به جای مروری کامل و دقیق بر روایت فیلم در سراسر تاریخ سینما و تمامِ جهان، سراغ چند روند مهم و غالب در چشمانداز سینمای معاصر مثل مسئلهی روایتهای فمینیستی و فیلمسازانِ زن (با بررسی نمونههای دختر گمشده و اورلاندو) و اهمیت پایدار سینمای هنری بهعنوان نوع خاصی از فیلم با مخاطبانی محدود (با بررسی نمونههای آلیس در شهرها و اینلند امپایر) میرود. این مطالعات موردی مشخص نشان میدهند که چطور میتوان هر شکلی از فیلمسازی را از منظر داستانگویی شناسایی و تحلیل کرد.
وارن باکلند پژوهشگر برجسته سینما و مطالعات فیلم است که در حوزههایی مثل نظریه فیلم، روایتشناسی و سینمای معاصر آمریکا کار میکند و کتابهای پرطرفداری را منتشر کرده است. یکی از مهمترین کتابهای او «روایت و روایتگری در سینما» از مجموعه شورتکاتزِ انتشارات دانشگاه کلمبیاست.
در بخشی از کتاب آمده است: «در فیلم «دختر گمشده» ماجرای ناپدید شدن ایمی در ابتدا به دانستههای نیک محدود است؛ غیبت او یک شکاف خودنمای متمرکز در روایت است. روایتگری، ایمی را معمای روایت معرفی میکند، معمایی که باید حل شود و حول سوالهای معینی میچرخد: ایمی کجاست؟ آیا ربوده شده است؟ تماشاگر در ابتدا با نیک و پلیس در یک جایگاه قرار دارد و این به معنای تبعیت فیلم از قواعد ژانری داستانهای کارآگاهی است. تماشاگران در بهترین حالت فقط آنقدری میدانند که کارآگاه میداند یا حتی شاید کمتر از او بدانند و بدین ترتیب همزمان با آشکار شدن نهایی اطلاعات پنهانشده متعجب یا شوکه میشوند. یک داستان کارآگاهی با تریلری تعلیقآمیز تفاوت دارد؛ دومی متکی به سلسلهمراتب آگاهی است، در آن تماشاگران در جایگاه دانای کل قرار میگیرند و در نتیجه از اطلاعات بیشتری نسبت به کاراکترها برخوردارند و همین تعلیق ایجاد میکند. «دختر گمشده» دقیقا در آن لحظهای که شکاف کلان، خودنما، متمرکز و موقتی خود را پر میکند به تریلری تعلیقآمیز بدل میشود: فیلم فاش میکند که ایمی خودش نقشهی ناپدید شدنش را کشیده است. روایتگری با نشان دادن اجرای این نقشه به تماشاگران آنها را در موقعیتی برتر نسبت به پلیس و نیک قرار میدهد. پس از این روایتگری میان دو خط داستانی در نوسان است: پلیس و نیک در یک داستان، ایمی در داستان دیگر.»