غریب‌‏پور: «آنچه ما همواره انجام می‌دادیم، آغاز تولید کاری در کارگاه‌مان بود و ازآن‌سو رپرتواری از آثارمان را برگزار می‌کردیم. پس من می‌توانستم مشکلات اقتصادی گروهی ۳۰نفره را ازطریق فروش آثار پیشین و قرارداد اجرای جدید، تا حدودی مرتفع کنم. بحث من با مسئولان بنیاد آن بود که شما نه‌تنها به وعده‌های‌تان عمل نکرده‌اید که روندی تحت‌عنوان اجرای رپرتوار آثار را هم خواسته یا ناخواسته از بین برده‌اید.

چارسو پرس: آخرین‌باری که بهروز غریب‌پور؛ نویسنده و کارگردان تئاتر، خالق اپرای عروسکی ملی و مؤسس و سرپرست گروه تئاتر عروسکیِ درحال‌حاضر منحل‌شده «آران» روی صحنه تئاتر رفت -از ۱۹ تا ۲۷مردادماه ۱۴۰۱- در تالار وحدت و برای بازاجرای اپرای عروسکی «عاشورا» بود. او که آن‌زمان برای ادامه سنت ۱۴ساله اجرای اپرای «عاشورا» در ایام محرم به درخواست مجید زین‌العابدین، مدیرعامل وقت بنیاد رودکی پاسخ مثبت داده بود، یک‌سال بعد در محرم ۱۴۰۲، در چنان شرایطی قرار گرفت که از ادامه این سنت ۱۴ساله منصرف شد. این اما تمام ماجرا نیست. غریب‌پور از سال ۱۳۹۶ تا همین امروز، چشم‌انتظار بازگشت کسانی ازجمله بنیاد فرهنگی و هنری رودکی، استانداری و اداره فرهنگ‌وارشاد اسلامی استان کرمان، مرکز کرمان‌شناسی، صنایع گل‌گهر و... بر سر قول و قرارشان است. مسئولان و نهادهایی که به صرافت افتاده بودند جایگاه خواجوی‌کرمانی در میان قلل شعر و ادب ایران، مغفول مانده است و از بهروز غریب‌پور خواسته بودند برای جبران این غفلت و مشخص‌شدن شأن و منزلت خواجوی کرمانی، اپرایی روی صحنه ببرد. بهروز غریب‌پور موسیقی این اپرا را نوشت و ضبط کرد اما مرحله دویدن‌اش تا آخرین نفس، تا همین امروز به پایان نرسیده و نتیجه‌ای حاصل نشده است. این بدعهدی چنان به عمق جان بهروز غریب‌پور نشست که بهمن‌ماه ۱۴۰۱ اعلام کرد، به‌دلیل مشکلاتی که سال‌ها برای تولید اپرای «همای و همایون» پیش آمده، گروه تئاترعروسکیِ «مکتب آران» را به حالت تعلیق درمی‌آورد. گروهی که تا پیش از انحلال، اپراهایی ازجمله «رستم و سهراب»، «مکبث»، «عاشورا»، «مولوی»، «حافظ»، «لیلی و مجنون»، «سعدی»، «خیام»، «عشق» و... را روی صحنه برده بود.

وقتی همه غیب شدند

بهروز غریب‌پور در پاسخ به اینکه چه شده که کار نمی‌کند، روی صحنه نمی‌رود و اپرایی نمی‌سازد؟ می‌گوید: «سوال شما از من باید به گونه‌ی دیگری باشد؛ چرا نمی‌گذارند کار کنم؟ دلیل‌اش آن است که از سال ۱۳۹۶ تا همین امروز که در حال صحبت با شما هستم، کاری ناتمام به‌نام «همای و همایون» در فهرست کارهای انجام‌نشده من مانده است. فلسفه نوشتن و تصور احتمال روی صحنه رفتن «همای و همایون» آن بود که مسئولان فرهنگی و اجتماعی استان کرمان به صرافت افتاده بودند که جایگاه خواجوی‌کرمانی در میان قلل شعر و ادب ایران، مغفول مانده است. آن‌ها از من خواستند تا برای جبران این غفلت و مشخص‌شدن شأن و منزلت خواجوی‌کرمانی، اپرایی روی صحنه ببرم. من هم بدون عقد قراردادی مشخص، براساس اعتماد به مسئولان فرهنگی یک استان و بنیاد فرهنگی‌هنری رودکی ـ که متقاضیان ساخت این اپرا بودند ـ شروع به کار کردم و باتوجه به پلی‌بک‌بودن کارهایم، طبق معمول ابتدا ضبط اپرا را در پیش گرفتم. بالاخره با جزع و فزع، موسیقی اپرای «همای و همایون» نوشته و ضبط و مرحله دویدن من تا آخرین نفس آغاز شد.»

آن‌طور که غریب‌پور ‌می‌گوید، در این مرحله هیچ‌کس ـ نه استانداری کرمان، نه اداره فرهنگ‌وارشاد اسلامی استان کرمان، نه مرکز کرمان‌شناسی و نه حتی صنایع گل‌گهر ـ به وعده‌های خود عمل نکردند. این اتفاق در حالی رخ داد که این پروژه فراگیرتر از یک اپرا بود و غریب‌پور قرار بود تماشاخانه‌ای در کرمان تاسیس و نیروهایی تربیت کند تا توریست‌هایی که به کرمان می‌آیند، با دیدگاه خواجوی‌کرمانی آشنا شوند. او این ایده را پیش‌تر و پس‌ از ساخت اپراهای «سعدی» و «حافظ» نیز با مسئولان فرهنگی شیراز مطرح کرده بود، اما آن‌جا هم به ثمر نرسیده بود. غریب‌پور با اشاره به اینکه ما در طول این‌مدت حوادث متعدد ازجمله کرونا را از سر گذراندیم، ادامه می‌‌دهد: «کرونا تراژدی‌ای جهانی بود و نمی‌توانستیم روی صحنه برویم، اما می‌توانستیم کار را در کارگاه ساخت صحنه و عروسک آغاز کنیم؛ ولی همه غیب شده بودند و مثل توپ فوتبال از این مرکز به آن مرکز پاس‌مان می‌دادند.» او از این اتفاق این‌طور نتیجه می‌گیرد: «پس سیستم پیشنهادی کرده بود که خودش غایب‌اش بود.»

انحلال «مکتب آران» 

بهروز غریب‌پور به آبادکردن ویرانه‌ها معروف است، ازجمله این آبادسازی‌ها می‌توان به طراحی و ساخت فرهنگسرای بهمن و خانه هنرمندان ایران اشاره کرد، اما اتفاقات رخ‌داده چنان تاثیری بر او گذاشت که به انحلال گروهش مجاب شد. غریب‌پور دراین‌مورد توضیح می‌دهد: «مجید زین‌العابدین که مدیرعاملی بنیاد رودکی را برعهده گرفت، با روی باز از بازگشت این پروژه به مدار تولید استقبال کرد و گفت که این‌کار را به سرانجام می‌رساند، ضمن اینکه از من پرسید آیا اپرای «عاشورا»ی‌تان را به سیاق سال‌های قبل اجرا می‌کنید یا خیر؟ من با اینکه به علت انحلال گروهم و چشیدن طعم بدعهدی تا اعماق وجود، قصدم عدم‌اجرای «اپرای عاشورا» بود، اما استقبال فرهنگی‌ مدیرعامل بنیاد رودکی را که دیدم، گمان کردم دریچه‌ای باز شده است و برای همین پاسخم به درخواست انجام سنت ۱۴ساله‌ام مثبت بود که به اجرای اپرای عاشورا در مردادماه ۱۴۰۱ در تالار وحدت انجامید. در طول این‌مدت، دو یا سه‌بار براساس صحبت‌های انجام‌گرفته از اعضای گروهم خواستم به تجهیز کارگاه بپردازند که عین این‌دفعات باز هم هیچ خبری نشد و درنهایت مجید زین‌العابدین با زبان بی‌زبانی به ما اعلام کرد که این‌کار قرار نیست روی صحنه برود و برای همین در بهمن‌ماه ۱۴۰۱ اعلام کردم، به‌دلیل مشکلاتی که سال‌ها برای تولید اپرای «همای و همایون» پیش آمده، گروه را به حالت تعلیق درمی‌آورم. پس نه کرونا، نه اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ به‌این‌سو، هیچ‌کدام مانع انجام کار من نبود و این بدعهدی فرهنگی و زیر پا گذاشتن قول‌وقرارها بود که مانع کار شد.»

غریب‌پور با اشاره به روند کاری گروه تئاترعروسکیِ مکتب «آران» می‌گوید: «آنچه ما همواره انجام می‌دادیم، آغاز تولید کاری در کارگاه‌مان بود و ازآن‌سو رپرتواری از آثارمان را برگزار می‌کردیم. پس من می‌توانستم مشکلات اقتصادی گروهی ۳۰نفره را ازطریق فروش آثار پیشین و قرارداد اجرای جدید، تا حدودی مرتفع کنم. بحث من با مسئولان بنیاد آن بود که شما نه‌تنها به وعده‌های‌تان عمل نکرده‌اید که روندی تحت‌عنوان اجرای رپرتوار آثار را هم خواسته یا ناخواسته از بین برده‌اید. بنابراین شما باید از آن‌که به وعده‌هایش عمل نکرده است سوال کنید و بدانید که من اگر چارچوب و قرارداد کاری مشخصی وجود داشته باشد، حاضر به کار هستم. بنابراین بر سر راه من نه موانعی که گمان می‌کنید بر سر راه کارهای دیگر بوده که موانعی ازجمله آن‌چه ذکر کردم وجود داشته است. هرچند من هم می‌دانم ترمیم اندام آسیب‌دیده فرهنگی یک کشور از یک اتفاق بزرگ، غلط یا درست، دشوار است اما نمی‌توانند ادعا کنند که بهروز غریب‌پور عمداً کارش را تعطیل کرده است و «نمی‌خواهد کار کند». این در مورد من مصداق پیدا نمی‌کند.» 

او در پایان این گفت‌وگو در پاسخ به اینکه با این وضعیت چه زمانی شاهد برگشت‌اش به صحنه خواهیم بود؟ می‌گوید: «من نمی‌گویم الی‌الابد کار نمی‌کنم و اعتقادم بر این است که روی صحنه بردن خواجوی‌کرمانی، وظیفه فرهنگی‌ام است و حکم باستان‌شناسی را دارم که در تمام دوران‌ها به کشف اشیای باستانی و گذشته انسان‌ها می‌پردازد. پس به‌عنوان باستان‌شناسی که حوزه فعالیتم ادبیات منظوم و اپراست، باید به معرفی خواجوی‌کرمانی بپردازم. بنابراین برای یافتن علت کار نکردنم، از مراکزی که هیئت‌مذاکره‌شان برای گفت‌وگو با من و متقاعد کردنم برای روی صحنه بردن «همای و همایون» از کرمان به تهران آمده بودند و نام‌شان را بردم سوال کنید، نه از خودم.»


منبع: روزنامه هم‌میهن
نویسنده: نرگس کیانی