محسن مجیدپور، نویسنده فیلمنامه مهمترین عامل موفقیت شریف است. فیلم به درستی از ابتدا شخصیت رازآلودش را با راز آلودگی معرفی میکند؛ بعد با ایجاد یک تعلیق وارد ایده مرکزیاش میشود و رفته رفته داستانش را شکل میدهد، بعد از این که متوجه میشویم شریف میخواهد قبری بکند و این کار نشانه چه چیز است. هر چند باید گفت که دیالوگهای این سکانس زیادی غیرارگانیک به نظر میرسند و به شکلی طبیعی و خوب نیز ادا نمیشوند.
چارسو پرس: شریف از همان ابتدا سعی به خلق فضایی رازآلود و دیر فهم میکند. استفاده از پلانی اکستریم کلوز آپ در ابتدا و سپس روی آوردن به پلانهایی بازتر، که با استفاده از آکسسوارهای صحنه محدود شدهاند نمایی درست و کامل را به مخاطب ارائه نمیدهند. ضمن این که استفاده از نورپردازی کم شدت و در عین حال پرکنتراست که باعث ایجاد سایه روشنهای زیادی در تصویر میشود یکی دیگر از تمهیدهایی است که محمد علیزادهفرد، کارگردان فیلم از آنها استفاده کرده است؛ این گونه شخصیت شریف نیز هم شامل وجهی روشن و هم وجهی تاریک میشود.
وجه تاریکی که ناشی از تلقی روستانشینان از اوست و وجه روشنی که در پایان فیلم مشخص میشود.
محسن مجیدپور، نویسنده فیلمنامه مهمترین عامل موفقیت شریف است. فیلم به درستی از ابتدا شخصیت رازآلودش را با راز آلودگی معرفی میکند؛ بعد با ایجاد یک تعلیق وارد ایده مرکزیاش میشود و رفته رفته داستانش را شکل میدهد، بعد از این که متوجه میشویم شریف میخواهد قبری بکند و این کار نشانه چه چیز است. هر چند باید گفت که دیالوگهای این سکانس زیادی غیرارگانیک به نظر میرسند و به شکلی طبیعی و خوب نیز ادا نمیشوند. گویا فیلمنامهنویس و فیلمساز تصمیم گرفتهاند تا به مستقیمترین شکل ممکن همه اطلاعات لازم را سریع به مخاطب بدهند. دیالوگ «کاش زبون داشت که ازش میپرسیدیم.» همان چیزی است که داریم درباره آن حرف میزنیم.
از اینجا فیلم واردِ یک فضای تعلیق میشود، تعلیقی ناشی از این که مرگ قرار است به سراغ چه کسی بیاید. دیالوگهای رد و بدل شده بین روستاییها نیز خوب نوشته شدهاند. دیالوگهایی پینگ پونگی که هول و هراس آنها را به خوبی نشان میدهد و نیز کاراکترهایی را نیز برایمان برجسته میکند. این تعلیق در پایان نیز با یک غافلگیری مناسب همراه است. هر چند که دیالوگهای قبلیم این احتمال را در ذهن مخاطب جا انداخته بود که ممکن است جنازهای از جای دیگر به این روستا بیاید. اما غافل گیری اصلی مربوط به کاراکتر شریف است.
فیلم دست به چند کار به صورت هم زمان میزند، اول این که از فضای سوررئال برساخته خود خارج میشود و این فضا را به بخشی از تاریخ ایران گره زده و اینگونه پیوندی با ژانر دفاع مقدس برقرار میکند. دوم این که شخصیتپردازی شریف را کامل میکند و سوم اینکه با اشاره به دوستی او و پیکر آمده به نوعی به دسته بادیفیلمها یا فیلمهای رفاقت مردانه وارد میشود و هم زمان به عنصر رفاقت ادای احترام میکند انگار ادامه سفر دو دوست حالا آرمیدن در خاک و در کنار همدیگر کامل میشود.
نویسنده: فرید متین
وجه تاریکی که ناشی از تلقی روستانشینان از اوست و وجه روشنی که در پایان فیلم مشخص میشود.
محسن مجیدپور، نویسنده فیلمنامه مهمترین عامل موفقیت شریف است. فیلم به درستی از ابتدا شخصیت رازآلودش را با راز آلودگی معرفی میکند؛ بعد با ایجاد یک تعلیق وارد ایده مرکزیاش میشود و رفته رفته داستانش را شکل میدهد، بعد از این که متوجه میشویم شریف میخواهد قبری بکند و این کار نشانه چه چیز است. هر چند باید گفت که دیالوگهای این سکانس زیادی غیرارگانیک به نظر میرسند و به شکلی طبیعی و خوب نیز ادا نمیشوند. گویا فیلمنامهنویس و فیلمساز تصمیم گرفتهاند تا به مستقیمترین شکل ممکن همه اطلاعات لازم را سریع به مخاطب بدهند. دیالوگ «کاش زبون داشت که ازش میپرسیدیم.» همان چیزی است که داریم درباره آن حرف میزنیم.
از اینجا فیلم واردِ یک فضای تعلیق میشود، تعلیقی ناشی از این که مرگ قرار است به سراغ چه کسی بیاید. دیالوگهای رد و بدل شده بین روستاییها نیز خوب نوشته شدهاند. دیالوگهایی پینگ پونگی که هول و هراس آنها را به خوبی نشان میدهد و نیز کاراکترهایی را نیز برایمان برجسته میکند. این تعلیق در پایان نیز با یک غافلگیری مناسب همراه است. هر چند که دیالوگهای قبلیم این احتمال را در ذهن مخاطب جا انداخته بود که ممکن است جنازهای از جای دیگر به این روستا بیاید. اما غافل گیری اصلی مربوط به کاراکتر شریف است.
فیلم دست به چند کار به صورت هم زمان میزند، اول این که از فضای سوررئال برساخته خود خارج میشود و این فضا را به بخشی از تاریخ ایران گره زده و اینگونه پیوندی با ژانر دفاع مقدس برقرار میکند. دوم این که شخصیتپردازی شریف را کامل میکند و سوم اینکه با اشاره به دوستی او و پیکر آمده به نوعی به دسته بادیفیلمها یا فیلمهای رفاقت مردانه وارد میشود و هم زمان به عنصر رفاقت ادای احترام میکند انگار ادامه سفر دو دوست حالا آرمیدن در خاک و در کنار همدیگر کامل میشود.
نویسنده: فرید متین
https://teater.ir/news/59021