کار پیچیده ویم وندرس در این مستند این بوده که راهی پیدا کند تا حساسیتهای بیننده را نسبت به هنر سمباده بزند و احترام از دست رفته هنر را دوباره در او زنده کند. وندرس میزانسنی تعبیه کرده تا هنرمند از نظر فیزیکی در کنار اثر هنریاش قرار بگیرد تا بتواند کمپوزیسیونی با آندو شکل دهد (بههمین دلیل تجربه سه بعدی فیلم متفاوت از نسخه دو بعدی است). میزانسنی که به رابطه «تابلوها» و هنرمند اهمیت میدهد و آنطور کار کردن روی تابلوهای غولآسا، آن شکل بریکلاژ، فلز مذاب ریختن و سوزاندن خاروخاشاک برای ساختن کیفیت رنگی و بافت ویژهی تابلوها را بهکمک نور، خلوت کردن فضای پیرامون و سکوت جلال و جبروت دهد.
علاوه بر آن فیلم بهطور ضمنی اهمیتی یگانه برای فیزیکِ «کتابها» قائل میشود: کیفر از پوسته زمین عکاسی کرده و آنها را قالب کتابهایی عریض و قطور در قفسههایی غولآسا برای بازماندگان زمین بهجا گذاشته، کیفر کتابی را باز میکند و کارش درباره بیماری هایدگر را در صفحات کتاب میبینیم، آن شکل چیدن کتابها در قفسهها، آنطور خلوتی کتابخانه که انگار همه اسرار زمینیان بر صفحاتشان ثبت شده است. آن شکل ورق زدن و نگهداری کتابها در فیلم به چیزی فراتر از موضوع صحنهها (که بسیاری جاها نازیسم است) اشاره دارد. این «تابلوها» و «کتابها» به کمک اتمسفری که کیفر برای بازدیدکنندگان آثارش و وندرس برای اتمسفر فیلمش ساخته تبدیل بهنوعی میراث بشری میشوند. آنها بهعنوان اشیایی یگانه در جهان برای بیننده برجسته میشوند. آنها فرهنگ را میسازند و شاید با خوشبینی ما را هم.
پرده پایانی «آنزلم» در سکوتی وهمناک میگذرد و خرامیدن کیفر در کارگاه غولپیکرش در جنوب فرانسه (که چیزی شبیه کارخانه ساخت جهان بهنظر میرسد) کیفیتی بین خوابوبیداری دارد: آن لحظههای عجیبی که ناگهان آنزلم کیفر به یکی از آثارش دست میکشد، آنجا که در کنارشان میخوابد و مراقبه میکند، جایی که وارد یکی از آکواریمهایش با آن زیردریاییهای عجیب میشود و تلألو نور در فضا بیننده را گویی در آب غوطهور میکند و آن باشکوهترین لحظه که کیفر با آن تنپوش سیاه از پلههایی بالا میرود تا برجکهای سفیدش را در در لایهای از مه تماشا کند.
https://teater.ir/news/59153