درنهایت ساسان شکوریان درآمیزش افسانه و روحوضی یک فضای به نسبت جادویی رامی‌آفریند که بیانگر یک اجرای تاثیرگذاراست وچه‌بسا این خود یک حرکت است برای آفرینش‌های پس ازاین که آورده‌های بهتری را به فضای تئاتر ملی ما بیفزاید.
چارسو پرس: داشتن یک افسانه کهن عیلامی که این روزها در میان کردها خریدار بسیار دارد و همچنین بهره‌مندی از کالبد نمایش روحوضی و در نهایت ورود آیین‌ها و رسم‌های بهبهانی در ساختار اجرا؛ می‌تواند نمایش «شاماران» را برای‌مان خواستنی‌تر کند، زیرا هویت و اصالت در لحظه‌لحظه آن موج می‌زند،مگر این‌که نسبت به این ویژگی‌ها بی‌تفاوت باشیم و دل‌مان برای این چیزها نتپد.

علیرضا داوری بخشی از ویژگی‌های تئاتر ملی را درنمایشنامه‌اش رعایت کرده وبخشی دیگر ازدل اجرای ساسان شکوریان می‌تراود.



به‌هر حال نمایش یک افسانه کهن به نام «شاه‌ ماران» را با تلفظ شاماران بازخوانی کرده و درهمین گام اول می‌دانیم که افسانه‌های کهن یک سرچشمه ناب برای ایجاد حال‌و‌هوای قابل درک‌تر برای مردمان یک سرزمین است وچه‌بسا حس وحال حاکم برمتن که به‌نوعی می‌تواند بیانگررئالیسم جادویی باشد امکانات متن و اجرا را تا القای یک فضای امروزی‌تر پیش آورد که شوربختانه از آن غفلت شده است.
همچنین پرداختن این متن در کالبد روحوضی امکان بیان انتقادی ازمسائل روز اجتماع را فراهم‌ می‌کند که از این مهم نیز غفلت شده اما متن در تدارک بوده که این افسانه جادویی درقالب روحوضی شیرین‌تر ولطیف‌تر،یک وضعیت عاشقانه را روایت کند. در این مورد کامیابی نصیب نمایش شاماران می‌شود وما رانسبت به چنین داشته‌ای سر وجد می‌آورد.

ساسان شکوریان بر آن بوده از آموزه‌ها و داشته‌های نمایشی وفرهنگی خویشتن دراجرای نمایشش بهره‌مند شود ودرنهایت هم مخاطب را نسبت به چنین نمایشی برانگیخته و هوشیار نگه داردکه راه و رسم تئاتر کار‌کردن هم همین است وبرای این منظور ازکالبد روحوضی بهره می‌برد اما تمام‌عیار نیست؛ آنچه روحوضی باید باشد و این بخشی از تکنیک‌های روحوضی است. بنابراین آن را در آمیزش با تکنیک‌های تئاتر غربی به سمت و سویی می‌برد که درنهایت نمایش شکل بگیردکه این هم اشتباه نیست اما آنچه باید بشود هم نیست.



شاید روحوضی محض بهتر می‌توانست این اجرا را زیباتر جلوه دهد اما می‌دانیم که درک و اجرای روحوضی هم شناخت و توش و توان ویژه‌تری می‌خواهد که نباید هم خیلی خرده گرفت چون امکان آموزش و انتقالش به کارگردانان ما در سراسر ایران فراهم نیست و حالا هر شخصی از ظن خود شود یار آن و به میزان درک وتوان ازآن بهره‌مند می‌شوند درشاماران نیز بخشی از آن وجود دارد و بخشی دیگر که به لحاظ تصویرسازی کمک‌حال نمایش می‌شود، همانا آیین‌های بومی مانند عروسی در بهبهان است که لحظات شادی را در پایان نمایش موجب می‌شود.

شاید بازیگر نقش سیاه واقف براین نقش و شیوه بازی نباشد که نیست، چون او فقط یک بازیگر تعلیم‌یافته برای تئاتر است که حالا دارد در نقش سیاه بازی می‌کند بی‌آن‌که بدن و بیان لازم را برای هماوردی این نقش داشته باشد واین خودزمینه افت جاری درکل اجرارافراهم می‌کند اما از آن سونیز بازیگران مسیردرستی رابه لحاظ بازی می‌روند،چون دارند تئاتر بازی می‌کنند و این دوگانگی وحد انتظارات است که مارانسبت به ماحصل کلی اجرا دچارشک وتردید می‌کند.

درنهایت ساسان شکوریان درآمیزش افسانه و روحوضی یک فضای به نسبت جادویی رامی‌آفریند که بیانگر یک اجرای تاثیرگذاراست وچه‌بسا این خود یک حرکت است برای آفرینش‌های پس ازاین که آورده‌های بهتری را به فضای تئاتر ملی ما بیفزاید.
منبع: جام جم
نویسنده: رضا آشفته