زنجانپور با انتخاب متنی چالشبرانگیز به پشت پرده مناسبات فاسد صنعت سرگرمیسازی سینما و تئاتر ما نقب زده است.
چارسو پرس: بعد از سالها دوری از صحنه حرفهای تئاتر، اکبر زنجانپور با نمایشنامه «اکتینگ» به نویسندگی زویه دورنژه به عرصه نمادین بازگشته و این شبها در سالن استاد ناظرزاده کرمانی مجموعه ایرانشهر به بازی و کارگردانی مشغول شده است. استقبال پرشور مخاطبان نشان از اهمیت فیگوری چون اکبر زنجانپور دارد و همچنین نوعی قدردانی از عمری فعالیت موثر یک هنرمند شناسنامهدار. علاقهمندان تئاتر از یاد نخواهند برد که چگونه این بازیگر و کارگردان توانای کشور، فیالمثل سالها پیش در نقش شخصیت فراموشنشدنی «ینگ» در نمایشنامه گوریل پشمالوی یوجین اونیل خوش درخشید و یکی از اجراهای خوب اکسپرسیونیستی تئاتر بعد از انقلاب را در سالن اصلی تئاتر شهر رقم زد.
همچنین با مرور کارنامه هنری اکبر زنجانپور نمیتوان از علاقه بیپایان کسی چون او نسبت به چخوف نازنین چشم پوشید و از اجراهای چخوفیاش کیفور نشد و چیزی در این باره به مدح نگفت. البته تئاتر ایران میتوانست بیش از این فرصت کار کردن و به صحنه بردن آثار خوب جهانی را برای هنرمندی چون او فراهم کند تا این مقدار فاصله در فعالیت حرفهایاش نیفتد و بر کیفیت آثارش تاثیر منفی نگذارد؛ اما با تمامی این بحثهای هزار بار تکرار شده بیحاصل، میتوان از یادآوری اشتباهات گذشته عبور کرد و به اجرایی چون «اکتینگ» پرداخت که مواجهه یک کارگردان کهنهکار ایرانی است با یکی از نمایشنامههای شاخص درام معاصر فرانسوی. از یاد نبریم که از بختیاریهای تئاتر ما، بیشک موهبت ترجمههای دقیق، روان و خواندنی زیبا خادمحقیقت از متون دشوار فرانسوی است. مترجمی که فرهنگ فرانسوی را به خوبی میشناسد و در معرفی درامهای شاخص فرانسوی، کارنامه قابل قبولی از خود به یادگار گذاشته است.
نمایشنامه «اکتینگ» به قلم زویه دورنژه درباره تئاتر و آموزش تئاتر است. او که متعلق به نسلی از نویسندگان پیشروی تئاتر فرانسوی است که به زندگی روزمره میپردازد و آن را عرصه تعارض و تعالی جامعه بشری میداند در این نمایشنامه به جریان زندگی روزمره در یک زندان کوچک و در حال زوال میپردازد. زندان به مثابه یک جغرافیا، انزوایی ناگزیر بر زندانیان تحمیل میکند و انسانی متفاوت از آنان میسازد. به قول میشل فوکو زندان به مثابه مکانی برای مراقبت و تنبیه، در دوران مدرن گسترش بیشتری یافته تا مجرمان در محلی مشخص ایزوله شده و در نتیجه تداوم زندگی اجتماعی برای شهروندان عادی بیش از پیش ممکن شود. نهاد دولت به نمایندگی از شهروندان، این قدرت را دارد که از طریق مکانیسم تنبیهی زندان، مجرمان را از آزادی اجتماعی محروم کرده و با نگهداریشان در محلهای تعبیهشده، بازپروری شخصیتی یا حذف تمامعیار مجرمان از مناسبات اجتماعی را در انحصار خویش داشته باشد. نمایشنامه «اکتینگ» کمابیش همین سازوکار را نشان میدهد. سه زندانی به دلیل جرمهایی که مرتکب شدهاند در یک سلول، دوران حبس خود را میگذرانند و به اجبار محدودیتهایی را در رابطه با زندگی اجتماعیشان متحمل میشوند اما این فضای کوچک و تحت کنترل ماموران پیدا و پنهان زندان، میتواند به میانجی تئاتر به چیزی بیشتر از یک زندان بدل شود و مازادی رهاییبخش برای زندانیان به ارمغان آورد. به دیگر سخن این زندان فرسوده، تا قبل از ورود «رُبِر» یا همان تازهواردی که به بازیگری و کارگردانی مشغول بوده، مانند تمامی زندانها، مکانی است برای جداسازی مجرمان و تحت نظر گرفتنشان؛ اما ورود شخصیت هنرمندی چون «رُبِر» میتواند مناسبات را برهم زده و این فضای محدود را در اتصال با تخیل تئاتری، به جهانی وسیع، زیبا و دلانگیز تبدل کند. تئاتر امکانی است برای فرا رفتن از محدودیتها و برساختن یک جهان خودآیین که مقهور قوانین زندان نباشد و جزئی کوچک شود از یک جهان ممکن و مطلوب که میتوان تجربهاش کرد و از جایگاه یک بازیگر تئاتر، امکانهایش را گستراند و به سرحداتش رساند. بنابراین ملاقات «رُبِر» که بازیگری است متهم به قتل با یک کلاهبردار معمولی که «ژِپِتو مُلینا» نام دارد در مکانی چون زندان، وقتی خصلتی آموزشی مییابد و بهانهاش کسب مهارت بازیگری میشود، میتواند به دوستی بدل شده و معنایی دوباره به زندگی این دو نفر بدهد. از این منظر میتوان نمایشنامه «اکتینگ» را تاملی هستیشناسانه در رابطه با خود تئاتر دانست و آن را جزو آثاری صورتبندی کرد که به امکانهای نامکشوف تئاتر در زمانه حسرت و عسرت میاندیشد و در رابطه با انسانهای محذوف و مطرود جامعه، بدیلی رهاییبخش ارایه میکند.
اکبر زنجانپور با انتخاب متنی چالشبرانگیز و بازی در نقش «رُبِر»، هوشمندانه نقبی به وضعیت اینجا و اکنون ما زده و پشت پرده مناسبات فاسد این روزهای صنعت سرگرمیسازی سینما و تئاتر را عیان میکند. بازیگری ماهر و توانا که گرفتار مناسبات مبتذل زمانه شده و در مقابل برنامهسازان و تهیهکنندگان تازه از راه رسیده و کمدانش تئاتر و سینما، کار چندانی از او برنمیآید به غیر از تلاشهای بیحاصل جلب اعتماد و پاسخ منفی شنیدن. پس جای تعجب نخواهد بود پایان این تقلای عبث، گروگانگیری و قتل باشد. در این مسیر دشوار، «رُبِر» سعی دارد باب گفتوگو و مفاهمه با طرف مقابل را بگشاید تا امکان ساختن برنامهای با کیفیت که حاصل عمر هنریاش است فراهم شود. اما وقتی به این واقعیت تلخ میرسد که جناب تهیهکننده، شکسپیر را به درستی نمیشناسد و سلیقه هنریاش در رابطه با سینما، تئاتر و تلویزیون تربیت مناسبی نیافته است چنان عصبانی میشود که میتوان حدس زد فرجام کار فاجعهای همچون قتل و جنایت باشد. اکبر زنجانپور با اجرای «اکتینگ» به شرایط هنرمندانی مثل خودش در زمانهای اشاره میکند که تئاترش به دست عدهای منفعتطلب افتاده که فهم درستی از هنر ندارند و بیگانه با تاریخ تئاتر ایران و جهان، کعبه آمالشان موفقیت در گیشه و فروشهای میلیاردی است. جایی که همهچیز به سرگرمیسازی سخیف تقلیل یافته و نفس جریان اصیل تئاتر به شماره افتاده است. نتیجه این بلبشوی هنری، سربرآوردن انبوهی معلومالحال تحت عنوان بازیگر، کارگردان و تهیهکننده است که مدام سالنهای تئاتر کشور را با آثاری بیکیفیت، اشغال کرده و مهارت عجیبی در تولید زباله و آشغال دارند. مرگ خودخواستهای که «رُبِر» در انتهای نمایش به اجرا میگذارد پاسخی است اخلاقی به سیطره مناسبات فاسدی که همهچیز را بر منطق سود میبیند و کار و بارش، تحمیق تودههای مردم است و به حاشیه بردن هر نوع مقاومت هنری و زیباشناسانه از طریق تولید مزبله. اکبر زنجانپور بعد از پایان اجرا، وقتی در مقابل تشویق طولانیمدت تماشاگران قرار میگیرد، با اشکی در چشم و بغضی در گلو، این حقیقت تلخ را با زبان بدن تذکار میدهد که حضور کسانی مثل او که عمری در تئاتر کشور گذراندهاند، شاید بیش از این تحمل نشود و در زمانه ابتذال و ماجراجوییهای جوانان آموزشندیده مدعی، این منطق سود است که میداندار میشود و دستور تولید فلان تئاتر بیمساله پرفروش را در فلان سالن تئاتر صادر میکند. اما واکنش عاطفی تماشاگران بعد از پایان اجرا و تشویق بیامان نسبت به حضور موثر اکبر زنجانپور بر صحنه تئاتر، میتواند امیدبخش باشد و ردیهای علیه بیهنران همهجا حاضر. امید که بار دیگر شاهد حضور بزرگانی چون اکبر زنجانپور، دکتر علی رفیعی، دکتر محمدرضا خاکی و دیگر پیشکسوتانی باشیم که مدتهاست آنچنان که باید این امکان را نیافتهاند آن تئاتری که دوست دارند را بر صحنه آورده و با هنرنمایی خویش، سلیقه مخاطبان پیگیر تئاتر را اعتلا بخشند.
به لحاظ اجرایی متن نمایشنامه تا حدودی خلاصه شده و سه بازیگر حرفهای تئاتر کشور یعنی اکبر زنجانپور، هوشنگ قوانلو و محسن بهرامی در نقش رُبِر، اُرس و ژپتو ملینا، اجراگر نقشها هستند. زیباشناسی اکبر زنجانپور در اجرا، مبتنی است بر دانش کلاسیک و در نتیجه حاصل کار، نمایشی است متعارف با بازیهای اندازه. البته دراماتورژی متن و حذف بعضی صحنهها، در فضاسازی اجرا تاثیر گذاشته و فیالمثل مناسبات شخصیتها را در قبال آموزش تئاتر که در محیط زندان میگذرانند تا حدودی تقلیل داده است. به هر حال این قبیل متون نمایشی، با جزییاتی همراه هستند که حذفشان میتواند انتقال مفهوم کلی مورد نظر نمایشنامهنویس را تحت تاثیر بگذارد. اما از یاد نبریم که مناسبات تولید و همچنین اجرای دو نمایش در یک روز در یک سالن، محدودیتهای زمانی را به گروههای اجرایی تحمیل میکند که به نظر میآید در این اجرا هم کمابیش همین اتفاق افتاده باشد. اما با تمامی این نکات، نمایش «اکتینگ» زنجانپور تماشایی و استاندارد از آب درآمده و مخاطبان را دچار ملال نمیکند. صد البته اگر کارگردان این فرصت را مییافت که هر سال اجرایی در تئاتر این کشور داشته باشد و این حجم از فاصله و وقفه در مسیر کاریش به وجود نیاید، میشود انتظار داشت که به لحاظ ریتم، طراحی صحنه، فضاسازی و...اجرای بهتری را شاهد باشیم.
شوربختانه وقتی مناسبات غیرتئاتری بر تولید تئاتر کشور غلبه کرده و بزرگان را از حضور مداوم بر صحنه، محروم میکند میتوان این واقعیت را متذکر شد که «اکتینگ» زنجانپور تمامی آن چیزی نیست که مد نظر کسی چون او بوده و بیشک عواملی خارج از توانش، در تولید و کیفیت این اجرا اثر منفی و بازدارنده داشتهاند.
به لحاظ بازیها، هوشنگ قوانلو حضوری نابهنگام و متفاوت را تجربه میکند که گاهی برای تماشاگران به دلیل سکوت همیشگیاش، میتواند دیرفهم و دشواریاب باشد. همچنانکه محسن بهرامی، انرژی بسیاری در طول اجرا مصرف کرده و بنابر ضرورت مجبور است دقایق متضادی از یک شخصیت متناقضنمای فرانسوی در زندان را بازی کند. محسن بهرامی در بسیاری از نمایشهای رادیویی، اجراهای درخشانی داشته و با اکبر زنجانپور در تولید نمایشهای رادیویی، همکاری کرده است. کیفیت بازی او گاهی تحت تاثیر رادیویی بودنش، بیش از اندازه اغراقآمیز میشود و از بروز کنترلشده احساسات یک زندانی طبقه متوسط فرانسوی، فاصله میگیرد. اما در نهایت با تمامی فراز و فرودهایی که در یک اجرا میتواند اتفاق بیفتد به لحاظ بازیها، شاهد یک اجرای استاندارد هستیم که در جلب نظر مخاطبان به نسبت موفق عمل کرده است. به خصوص آن حضور انتهایی اکبر زنجانپور به وقت انتحار و خطابه درخشانی که به اجرا درمیآورد. مرثیهای برای هنر در زمانهای اینچنین منفعتمحور.
نویسنده: محمدحسن خدایی
همچنین با مرور کارنامه هنری اکبر زنجانپور نمیتوان از علاقه بیپایان کسی چون او نسبت به چخوف نازنین چشم پوشید و از اجراهای چخوفیاش کیفور نشد و چیزی در این باره به مدح نگفت. البته تئاتر ایران میتوانست بیش از این فرصت کار کردن و به صحنه بردن آثار خوب جهانی را برای هنرمندی چون او فراهم کند تا این مقدار فاصله در فعالیت حرفهایاش نیفتد و بر کیفیت آثارش تاثیر منفی نگذارد؛ اما با تمامی این بحثهای هزار بار تکرار شده بیحاصل، میتوان از یادآوری اشتباهات گذشته عبور کرد و به اجرایی چون «اکتینگ» پرداخت که مواجهه یک کارگردان کهنهکار ایرانی است با یکی از نمایشنامههای شاخص درام معاصر فرانسوی. از یاد نبریم که از بختیاریهای تئاتر ما، بیشک موهبت ترجمههای دقیق، روان و خواندنی زیبا خادمحقیقت از متون دشوار فرانسوی است. مترجمی که فرهنگ فرانسوی را به خوبی میشناسد و در معرفی درامهای شاخص فرانسوی، کارنامه قابل قبولی از خود به یادگار گذاشته است.
نمایشنامه «اکتینگ» به قلم زویه دورنژه درباره تئاتر و آموزش تئاتر است. او که متعلق به نسلی از نویسندگان پیشروی تئاتر فرانسوی است که به زندگی روزمره میپردازد و آن را عرصه تعارض و تعالی جامعه بشری میداند در این نمایشنامه به جریان زندگی روزمره در یک زندان کوچک و در حال زوال میپردازد. زندان به مثابه یک جغرافیا، انزوایی ناگزیر بر زندانیان تحمیل میکند و انسانی متفاوت از آنان میسازد. به قول میشل فوکو زندان به مثابه مکانی برای مراقبت و تنبیه، در دوران مدرن گسترش بیشتری یافته تا مجرمان در محلی مشخص ایزوله شده و در نتیجه تداوم زندگی اجتماعی برای شهروندان عادی بیش از پیش ممکن شود. نهاد دولت به نمایندگی از شهروندان، این قدرت را دارد که از طریق مکانیسم تنبیهی زندان، مجرمان را از آزادی اجتماعی محروم کرده و با نگهداریشان در محلهای تعبیهشده، بازپروری شخصیتی یا حذف تمامعیار مجرمان از مناسبات اجتماعی را در انحصار خویش داشته باشد. نمایشنامه «اکتینگ» کمابیش همین سازوکار را نشان میدهد. سه زندانی به دلیل جرمهایی که مرتکب شدهاند در یک سلول، دوران حبس خود را میگذرانند و به اجبار محدودیتهایی را در رابطه با زندگی اجتماعیشان متحمل میشوند اما این فضای کوچک و تحت کنترل ماموران پیدا و پنهان زندان، میتواند به میانجی تئاتر به چیزی بیشتر از یک زندان بدل شود و مازادی رهاییبخش برای زندانیان به ارمغان آورد. به دیگر سخن این زندان فرسوده، تا قبل از ورود «رُبِر» یا همان تازهواردی که به بازیگری و کارگردانی مشغول بوده، مانند تمامی زندانها، مکانی است برای جداسازی مجرمان و تحت نظر گرفتنشان؛ اما ورود شخصیت هنرمندی چون «رُبِر» میتواند مناسبات را برهم زده و این فضای محدود را در اتصال با تخیل تئاتری، به جهانی وسیع، زیبا و دلانگیز تبدل کند. تئاتر امکانی است برای فرا رفتن از محدودیتها و برساختن یک جهان خودآیین که مقهور قوانین زندان نباشد و جزئی کوچک شود از یک جهان ممکن و مطلوب که میتوان تجربهاش کرد و از جایگاه یک بازیگر تئاتر، امکانهایش را گستراند و به سرحداتش رساند. بنابراین ملاقات «رُبِر» که بازیگری است متهم به قتل با یک کلاهبردار معمولی که «ژِپِتو مُلینا» نام دارد در مکانی چون زندان، وقتی خصلتی آموزشی مییابد و بهانهاش کسب مهارت بازیگری میشود، میتواند به دوستی بدل شده و معنایی دوباره به زندگی این دو نفر بدهد. از این منظر میتوان نمایشنامه «اکتینگ» را تاملی هستیشناسانه در رابطه با خود تئاتر دانست و آن را جزو آثاری صورتبندی کرد که به امکانهای نامکشوف تئاتر در زمانه حسرت و عسرت میاندیشد و در رابطه با انسانهای محذوف و مطرود جامعه، بدیلی رهاییبخش ارایه میکند.
اکبر زنجانپور با انتخاب متنی چالشبرانگیز و بازی در نقش «رُبِر»، هوشمندانه نقبی به وضعیت اینجا و اکنون ما زده و پشت پرده مناسبات فاسد این روزهای صنعت سرگرمیسازی سینما و تئاتر را عیان میکند. بازیگری ماهر و توانا که گرفتار مناسبات مبتذل زمانه شده و در مقابل برنامهسازان و تهیهکنندگان تازه از راه رسیده و کمدانش تئاتر و سینما، کار چندانی از او برنمیآید به غیر از تلاشهای بیحاصل جلب اعتماد و پاسخ منفی شنیدن. پس جای تعجب نخواهد بود پایان این تقلای عبث، گروگانگیری و قتل باشد. در این مسیر دشوار، «رُبِر» سعی دارد باب گفتوگو و مفاهمه با طرف مقابل را بگشاید تا امکان ساختن برنامهای با کیفیت که حاصل عمر هنریاش است فراهم شود. اما وقتی به این واقعیت تلخ میرسد که جناب تهیهکننده، شکسپیر را به درستی نمیشناسد و سلیقه هنریاش در رابطه با سینما، تئاتر و تلویزیون تربیت مناسبی نیافته است چنان عصبانی میشود که میتوان حدس زد فرجام کار فاجعهای همچون قتل و جنایت باشد. اکبر زنجانپور با اجرای «اکتینگ» به شرایط هنرمندانی مثل خودش در زمانهای اشاره میکند که تئاترش به دست عدهای منفعتطلب افتاده که فهم درستی از هنر ندارند و بیگانه با تاریخ تئاتر ایران و جهان، کعبه آمالشان موفقیت در گیشه و فروشهای میلیاردی است. جایی که همهچیز به سرگرمیسازی سخیف تقلیل یافته و نفس جریان اصیل تئاتر به شماره افتاده است. نتیجه این بلبشوی هنری، سربرآوردن انبوهی معلومالحال تحت عنوان بازیگر، کارگردان و تهیهکننده است که مدام سالنهای تئاتر کشور را با آثاری بیکیفیت، اشغال کرده و مهارت عجیبی در تولید زباله و آشغال دارند. مرگ خودخواستهای که «رُبِر» در انتهای نمایش به اجرا میگذارد پاسخی است اخلاقی به سیطره مناسبات فاسدی که همهچیز را بر منطق سود میبیند و کار و بارش، تحمیق تودههای مردم است و به حاشیه بردن هر نوع مقاومت هنری و زیباشناسانه از طریق تولید مزبله. اکبر زنجانپور بعد از پایان اجرا، وقتی در مقابل تشویق طولانیمدت تماشاگران قرار میگیرد، با اشکی در چشم و بغضی در گلو، این حقیقت تلخ را با زبان بدن تذکار میدهد که حضور کسانی مثل او که عمری در تئاتر کشور گذراندهاند، شاید بیش از این تحمل نشود و در زمانه ابتذال و ماجراجوییهای جوانان آموزشندیده مدعی، این منطق سود است که میداندار میشود و دستور تولید فلان تئاتر بیمساله پرفروش را در فلان سالن تئاتر صادر میکند. اما واکنش عاطفی تماشاگران بعد از پایان اجرا و تشویق بیامان نسبت به حضور موثر اکبر زنجانپور بر صحنه تئاتر، میتواند امیدبخش باشد و ردیهای علیه بیهنران همهجا حاضر. امید که بار دیگر شاهد حضور بزرگانی چون اکبر زنجانپور، دکتر علی رفیعی، دکتر محمدرضا خاکی و دیگر پیشکسوتانی باشیم که مدتهاست آنچنان که باید این امکان را نیافتهاند آن تئاتری که دوست دارند را بر صحنه آورده و با هنرنمایی خویش، سلیقه مخاطبان پیگیر تئاتر را اعتلا بخشند.
به لحاظ اجرایی متن نمایشنامه تا حدودی خلاصه شده و سه بازیگر حرفهای تئاتر کشور یعنی اکبر زنجانپور، هوشنگ قوانلو و محسن بهرامی در نقش رُبِر، اُرس و ژپتو ملینا، اجراگر نقشها هستند. زیباشناسی اکبر زنجانپور در اجرا، مبتنی است بر دانش کلاسیک و در نتیجه حاصل کار، نمایشی است متعارف با بازیهای اندازه. البته دراماتورژی متن و حذف بعضی صحنهها، در فضاسازی اجرا تاثیر گذاشته و فیالمثل مناسبات شخصیتها را در قبال آموزش تئاتر که در محیط زندان میگذرانند تا حدودی تقلیل داده است. به هر حال این قبیل متون نمایشی، با جزییاتی همراه هستند که حذفشان میتواند انتقال مفهوم کلی مورد نظر نمایشنامهنویس را تحت تاثیر بگذارد. اما از یاد نبریم که مناسبات تولید و همچنین اجرای دو نمایش در یک روز در یک سالن، محدودیتهای زمانی را به گروههای اجرایی تحمیل میکند که به نظر میآید در این اجرا هم کمابیش همین اتفاق افتاده باشد. اما با تمامی این نکات، نمایش «اکتینگ» زنجانپور تماشایی و استاندارد از آب درآمده و مخاطبان را دچار ملال نمیکند. صد البته اگر کارگردان این فرصت را مییافت که هر سال اجرایی در تئاتر این کشور داشته باشد و این حجم از فاصله و وقفه در مسیر کاریش به وجود نیاید، میشود انتظار داشت که به لحاظ ریتم، طراحی صحنه، فضاسازی و...اجرای بهتری را شاهد باشیم.
شوربختانه وقتی مناسبات غیرتئاتری بر تولید تئاتر کشور غلبه کرده و بزرگان را از حضور مداوم بر صحنه، محروم میکند میتوان این واقعیت را متذکر شد که «اکتینگ» زنجانپور تمامی آن چیزی نیست که مد نظر کسی چون او بوده و بیشک عواملی خارج از توانش، در تولید و کیفیت این اجرا اثر منفی و بازدارنده داشتهاند.
بیشتر بخوانید: نقد نمایشهای روی صحنه
به لحاظ بازیها، هوشنگ قوانلو حضوری نابهنگام و متفاوت را تجربه میکند که گاهی برای تماشاگران به دلیل سکوت همیشگیاش، میتواند دیرفهم و دشواریاب باشد. همچنانکه محسن بهرامی، انرژی بسیاری در طول اجرا مصرف کرده و بنابر ضرورت مجبور است دقایق متضادی از یک شخصیت متناقضنمای فرانسوی در زندان را بازی کند. محسن بهرامی در بسیاری از نمایشهای رادیویی، اجراهای درخشانی داشته و با اکبر زنجانپور در تولید نمایشهای رادیویی، همکاری کرده است. کیفیت بازی او گاهی تحت تاثیر رادیویی بودنش، بیش از اندازه اغراقآمیز میشود و از بروز کنترلشده احساسات یک زندانی طبقه متوسط فرانسوی، فاصله میگیرد. اما در نهایت با تمامی فراز و فرودهایی که در یک اجرا میتواند اتفاق بیفتد به لحاظ بازیها، شاهد یک اجرای استاندارد هستیم که در جلب نظر مخاطبان به نسبت موفق عمل کرده است. به خصوص آن حضور انتهایی اکبر زنجانپور به وقت انتحار و خطابه درخشانی که به اجرا درمیآورد. مرثیهای برای هنر در زمانهای اینچنین منفعتمحور.
نویسنده: محمدحسن خدایی
https://teater.ir/news/66619