چارسو پرس: احسان رستگار نویسنده اصولگرا در کانال خود نوشت:
۱- خدا رحم کند بابت اقتباس محمّدحسین مهدویان از «شاهنامهی حکیم، ابوالقاسم فردوسی»؛
هرچند خودش ادّعا دارد که میخواهد اثری حماسی بسازد از داستان «رستم و سهراب» ولی قاعدتاً پیشفرض ناظران، میتواند این باشد که وی به سبک موهن اقتباس از محبوبترین نمایشنامههای جهان و آثار ویلیام شکسپیر، حسب امیال شخصی و حسهای دمدمی خود، هر بلایی ممکن است سر پیامها، روایتها و شخصیّتهای رستم، سهراب و شاهنامه هم بیاورد و تجربه ثابت کرده، مهدویان، هر جا دلخواهش باشد، در پاسخ به انتقادات حول مشکلات اثر مربوطهاش، از فیلمهای «درخت گردو، شیشلیک و مرد بازنده» تا زخمْکاریهای سریالیاش در فصول عدیده، پس از خرج کردن بودجهی بیت المال و امکانات نظام، یحتمل فرافکنانه خواهد گفت «به هر حال من نظرم این بوده، اینطوری رستم و سهرابو دیدم، اینطوری شاهنامه رو فهمیدم و دوست داشتم همینجوری بنویسم و بسازمش؛ اصلاً همینجوری دلم میخواد! شماها برید اونجوری که دوست دارید خودتون بسازیدش»!
۲- از معدود حوزههایی که پیش از ساخت زخم کاری، آنچنان گلکاریِ تپّهگون نشده بود، بستر اقتباس محسوب میشد؛
فلذا جهت حفاظت از اصالت اقتباس در سینما و حفظ کرامت و شأنیّت «ادبیات اقتباسی»، خدمت به سینما و ادبیات ایران و جلوگیری از لوث شدن مضامین و شخصیّتهای نمایشی و اساطیری بینظیر شاهنامه، شاید به صلاح ایران و ایرانی باشد که مهدویان تا اطّلاع ثانوی، «ممنوع الإقتباس» شود، بهویژه در مورد شاهنامهی فردوسی وگرنه علاوه بر آنکه آه حکیم توس، دامنگیر مسئولان مربوطه خواهد شد، پس از به مسلخ بردن آثار شکسپیر توسّط مهدویان، باید شاهد به ابتذال کشیده شدن و مورد تجاوز معنوی قرار گرفتن حماسههای ایرانی و داستانهای «سیمرغ و سام، زال و رودابه، سیاوش و سودابه، بیژن و منیژه، رستم و سهراب، رستم و اسفندیار و رستم و شغاد» از جانب مهدویان بود.
بیشتر بخوانید: مطالب و اخبار سینمای ایران
سالها طول خواهد کشید تا زخمهای اجتماعی و سوء تأثیرهای فرهنگی-اجتماعی و روحی-روانی ناشی از زخم کاری در جامعه، التیام یابد گرچه قطعاً، کامل از بین نخواهد رفت.
۳- هنوز زخم کاری «محمد نوریزاد» بر پیکر شاهنامه با «سریال طنز ناخواستهی چهلسرباز»، التیام نیافته و بهتر است «سینمااقتباس»، عجالتاً از نگاههای طمعگونه، ابزاری و شهوتآلود به شاهنامه، بر حذر باشد؛
مهدویان، متأسّفانه طی شش سال اخیر، اولویّتهای اوّلیّه و ثانویّهاش، نه وفاداری به اقتباس بوده، نه نمایش چهرهای آبرومندانه و امیدوارانه از ایران اسلامی و خودخواسته، در حال تلوتلو خوردن و رفت و برگشت است، از سمت سینمای شبهروشنفکری و اطوارگونه، به سوی سینمای عامهپسند خشن خونآلود و اصرار دارد ثابت کند که دیگر صلاحیّت کافی برای پرداخت و دستدرازی به حریم مقدّس قهرمانان انقلاب و دامان اساطیر ایرانی و ادبیات فاخر فارسی را ندارد.