مشکل فیلم «صیاد» در ارائه تصویری ناقص از سپهبد شهید علی صیاد شیرازی را می توان در نبود شخصیتپردازی مناسب درباره صیاد شیرازی و شخصیت هایی چون بنیصدر و بی توجهی به تاریخ مکتوب دانست.
چارسو پرس: پس از تماشای پرترههای سینمایی قهرمانان جنگ در سالهای اخیر، که از «چ» ابراهیم حاتمی کیا آغاز شد، هرسال که خبری از تولید فیلمی سینمایی درباره سرداران و سرافرازان دفاع مقدس میشود، آن دسته از مخاطبان سینما که از قضا کتاب هم میخوانند، بیش از آنکه مشتاق به نمایش درآمدن اثری جدید باشند، نگران از این هستند که تصویری که با خواندن کتابهای واقعاً خواندنی در ذهنشان ایجاد شده است قرار است روی پرده سینما، چه بلایی سرش بیاید.
این پرترههای سینمایی چه مانند «دلتنگیهای عاشقانه» بخواهند از قهرمانانی مانند منوچهر مدق و فرشته ملکی که از فرماندهان شاخص نبودند، سخن بگویند و چه مانند «چ»، «غریب» و «مجنون» زندگی فرماندهان سرافراز دفاع مقدس را به تصویر بکشند، در یک چیز با هم مشترک هستند و آن اینکه برخلاف این تصور که فیلمهای سینمایی که از جادوی تصویر، صدا، موسیقی و … بهره میبرند باید جلوتر از کتابهایی از جنس تاریخ شفاهی باشند، کیلومترها از این کتابهای تاریخی عقبترند. البته شاید هم سازندگان این آثار روی کتاب نخواندن نسل جدید حساب کردهاند. حالا «صیاد» میخواهد اثری جدیدی در این مدل باشد.
مشکل فیلم «صیاد» در ارائه تصویری ناقص از سپهبد شهید علی صیاد شیرازی را میتوان در ۲ محور مشاهده کرد. نخست نبود شخصیتپردازی مناسب درباره صیاد شیرازی و شخصیتهای دیگر نظیر ابوالحسن بنیصدر و تیمسار فلاحی و دوم بی توجهی به تاریخ مکتوب در فیلمنامه اثر.
سپهبد علی صیاد شیرازی بیش از همه وجوه شخصیتیاش و بیش از آنکه نظریات نظامی و تاکتیکی اش او را تبدیل به چهرهای شاخص در میان فرماندهان شهید ارتش بکند، سلوک فردی، اهل عرفان و مراقبه بودن و حشر و نشرش با ذکر، دعا، زیارت و همنشینی اش با عرفایی نظیر آیات دستغیب و بهاالدینی او را تبدیل به چهرهای جذاب و خاص کرده است. چیزی که جز یک سکانس از آن در فیلم اثری نیست و به جای آن سعی شده است صیاد بیش از یک فرمانده عارف یک فرمانده سیاستمدار جلوه کند.
بیشتر بخوانید: نقد و یادداشت سینمای ایران
از خانواده صیاد شیرازی نیز جز چند تصویر معمولی که اگر در تدوین هم حذف میشد چیزی از اثر کم نشده بود، دیده نشد. مشخص نشد انتخاب بازیگر زن، مارال بنی آدم که بازیگر توانمندی است و البته در این فیلم از این توانمندی هیچ استفادهای نشده بود، قرار است چه آوردهای غیر از ارتباط راحت تر دو بازیگر یعنی علی سرابی و مارال بنی آدم داشته باشد؟
شخصیت پردازی ضعیف در «چ»، «غریب»، «مجنون» و حالا «صیاد» باعث شده است که تصویر سینمایی همه فرماندهان جنگ ما یک تصویر کاملاً شبیه هم و البته غیر واقعی باشد و تک جملاتی که در فیلمنامهها برای این بیان تفاوتها گذاشته شده است، دردی از ضعف فیلمنامهها دوا نمیکند. در واقعیت محمد بروجردی، مصطفی چمران، مهدی زین الدین و علی صیادشیرازی روحیات، نحوه بیان، حساسیتها و خلقیات متفاوتی با هم داشتهاند، اما آنچه در قاب سینما و این فیلمها به مخاطب عرضه شده است، شخصیت یکسان، واحد و بدون ظرایف استثنایی هر فرد است.
این مساله در خصوص شخصیت بنیصدر و تیمسار فلاحی نیز به وضوح قابل مشاهده است و تبحر هومن برقنورد در بازیگری نیز نتوانسته است ضعف فیلمنامه را بپوشاند. هرچند که تا پایان فیلم این سوال وجود دارد که چرا باید ضد قهرمان فیلم «صیاد»، ابوالحسن بنیصدر باشد که وقتی در یک سوم پایانی فیلم ناگهان از داستان کنار میرود، ناچار دیالوگهای ضدقهرمان را از همرزمان صیاد باید شنید؟ ضد قهرمان فیلم «صیاد» میتوانست فرماندهان ضدانقلاب در درگیریهای جدایی طلبانه، سران منافقین یا فرماندهان بعثی میبودند که در تقابل با صیاد، وجوه بیشتری از شخصیت جذاب صیاد شیرازی را به نمایش بگذارند.
بیشتر بخوانید: آخرین مطالب جشنواره فیلم فجر
ضعف دیگر فیلم «صیاد» بی توجهی به تاریخ مکتوب در فیلمنامه اثر است. جالب آنکه با نگاهی به کتاب «در کمین گل سرخ» محسن مومنی میتوان مشاهده کرد که برخی از جملاتی که در فیلم همراهان بنیصدر که معلوم نیست چه اشخاصی هستند و چه مختصاتی دارند میگویند، از قضا جملاتی بوده است که در واقع تیمسار فلاحی گفته است. یا داستان آن جلسه معروف صیاد شیرازی و فرماندهان با ابوالحسن بنیصدر را خود شهید صیاد شیرازی بسیار تصویریتر تعریف کرده است و ضعف و قوت و شگردهای بنیصدر برای مدیریت تنش در جلسه و پنهان کردن دیدگاهش و قضاوتش درباره حرفها را نمایانتر کرده است. نمیتوان در فیلمی که توجه تام و تمامی به تاریخ معاصر دارد، چند اتفاق با فاصله زمانی چند هفتهای را در قالب یک اتفاق گنجاند و جلسه بنیصدر و شهید صیاد شیرازی را با جملات قبل و بعد آن و اختلافات بعد و قبل آن و خلع درجه و … را در یک سکانس گفت و گذر کرد.
جابهجا کردن اتفاقات تاریخی، حذف بحثهای اصلی تاریخی و گنجاندن جملات جدید نه تنها کمکی به بار دراماتیک اثرهایی این چنین نمیکند، بلکه ظرفیتهای واقعی و موجود را که در تاریخ مکتوب وجود دارد نیز از بین میبرد.
منبع: خبرگزاری مهر
نویسنده: محمدمهدی ابراهیمی نصر
https://teater.ir/news/68662