شادمهر راستین معتقد است که سینمای زیرزمینی در ایران برخلاف کشورهایی چون آمریکا یک جریان انتخاب شده از سوی فیلمسازان نیست، بلکه سینماگران ایرانی به دلیل مساعد نبودن شرایط تولید فیلم این نوع فیلمسازی را انتخاب کرده‌اند.
چارسو پرس: سینمای ایران در سال‌های اخیر با پر رنگ‌تر شدن یک جریان روبرو است که در آن بسیاری از فیلمسازان بدون دریافت مجوزهای رسمی اثرشان را تولید می‌کنند و بعضاً این آثار در رویدادهای جهانی نیز توانسته‌اند با استقبال و موفقیت روبرو شوند.

به گزارش ایلنا، بسیاری بر این عقیده‌اند که شکل‌گیری این جریان امری بدیهی و اجتناب‌ناپذیر است چراکه با پیشرفت تکنولوژی و در دسترس قرار گرفتن ابزارهای لازم برای تولید فیلم، نهادهای فرهنگی دیگر نمی‌توانند آن کارکرد نظارتی سابق را داشته باشند و به همین دلیل باید رویکردهای نظارتی تازه‌ای برای تولید آثار سینمایی در نظر گرفت. در این میان برخی نیز بر این عقیده‌اند که همچنان می‌توان با همان رویکردهای سابق نظارت محتوایی آثار را ادامه داد و فیلمسازانی که در سینمای زیرزمینی فعالیت می‌کنند به دلیل محدودیت‌های اجرایی موجود قطعاً نمی‌توانند آثاری باکیفیت خلق کنند. به هر شکل حضور فیلم‌هایی که خارج از جریان رسمی سینمای ایران تولید می‌شوند در جشنواره‌های جهانی می‌تواند انگیزه‌ای برای این فیلمسازان باشد و قطعاً ادامه روند تولیدات غیر رسمی یا زیرزمینی در آینده سینمای ایران تأثیرگذار خواهد بود.

در گفت‌وگو با شادمهر راستین فیلمنامه‌نویس سینما این پدیده را مورد نقد و بررسی قرار دادیم که در ادامه مشروح آن را از نظر می‌گذرانید:

- جریانی که این سال‌ها با عنوان سینمای زیرزمینی در ایران شکل گرفته را چطور ارزیابی می‌کنید؟
شکل‌گیری سینمای زیرزمینی ما به این دلیل نیست که افراد داوطلبانه این سینما را انتخاب کرده باشند. اصطلاح سینمای زیرزمینی از جریانی می‌آید که دهه ۴۰-۵۰ در نیویورک شکل گرفت و افرادی داوطلبانه نمی‌خواستند فیلمشان اکران شود؛ در واقع آنجا شکل‌گیری این سینما با فعالیت‌های زیرزمینی متفاوت است ولی در ایران طی سال‌های اخیرعدم درک درست مدیران وزارت ارشاد از سینما باعث شده که برخی از فیلمسازان دیگر حمایت‌های دولتی و اکران عمومی را نخواهند و صرفاً به فیلم ساختن فکر کنند.

بنابراین باید به این نکته توجه داشته باشیم که شکل‌گیری سینمای زیرزمینی در ایران چنین تفاوتی دارد که فیلمسازان این عرصه داوطلبانه این سینما را انتخاب نکرده‌اند و به نوعی مجبور شده‌اند.

- بنابراین تفاوت این سینما را در ایران با کشورهایی مثل آمریکا در انتخابی یا غیرانتخابی بودن آن برای فیلمسازان می‌دانید؟
در واقع کلمه زیرزمینی برای این سینما به عنوان یک مدل فیلمسازی به کار برده نمی‌شود بلکه نوعی فیلمسازی است که سینماگر به دلیل شرایط موجود به سمت آن رفته و اگر این افراد فضای مناسب برای کار داشته باشند قطعاً در این جریان به فعالیت خود ادامه نمی‌دهند و مثل باقی فیلمسازان به شکلی مرسوم فیلم می‌سازند.

این سینما در شرایطی سخت با حداقل امکانات و مخاطب ساخته می‌شود از دهه ۱۳۹۰ در تاریخ سینمای ایران و در سطح جهانی معرف سینمای ایران است. در واقع روند طبیعی رشد کیفی هنری سینمای ایران تقریباً از دهه ۱۳۹۰ به طور کامل به سمت سینمای زیرزمینی یا پارتیزانی رفته است چون مدیران ما در همان مدیریت فرهنگی دهه ۱۳۶۰ باقی مانده‌اند و سینما رشد کرده است و این در حالی است که فرصت اکران برای فیلم‌های ایرانی در این کشور نسبت به همه کشورهای جهان بهتر است چون ایران تنها کشوری است که اکران فیلم‌های خارجی در آن جریان ندارد. هیچ کشوری در دنیا نیست که چنین فرصتی برای سینمای خودش فراهم باشد و آن را به ایده‌ها و ساختارهای جدید فیلمسازی ندهد؛ در نتیجه شکل و شمایل نامتعارفی از سینما به وجود می‌آید که بخش اعظمی از اکران را در بر می‌گیرد و امروز هم شاهد این وضعیت هستیم.

- آثار فیلمسازانی که در سینمای زیرزمینی فعالیت می‌کنند چه ویژگی‌هایی دارد که آن‌ها را به این سینما سوق داده است؟
ساده‌ترین ویژگی آن‌ها این است که فیلمنامه‌شان را به وزارت ارشاد ارائه داده‌اند و فیلمنامه یا رد شده یا با ممیزی‌های فراوان روبرو شده است. در واقع معمولاً آن‌ها کسانی هستند که هر چه تلاش کرده‌اند تا ایده‌شان را به فیلم تبدیل کنند، شرایطش فراهم نشده و برایشان چاره‌ای جز فیلمسازی در جریان غیر رسمی باقی نمانده است.

- اگر زمان پررنگ‌تر شدن سینمای زیرزمینی را به دهه ۱۳۹۰ مربوط بدانیم. در این سال‌ها این سینما روندی رو به رشد و پیشرفت را طی کرده یا خیر؟
فرهنگ ایران طی ۵۰ سال اخیر در سینما تبلور داشته و اساساً اگر بخواهیم یک عنصر را نمایانگر فرهنگ ایران در این سال‌ها معرفی کنیم قطعاً آن عنصر سینمای ایران است و متأسفانه در چند سال اخیر تلاش بر این بوده که این سینما از بین برود. بنابراین هر چقدر سینماگران، دانشجوها و حتی مردم تلاش می‌کنند که بگویند سینمای ایران تبلور فرهنگ ایران است و باید آن را حفظ کرد، در عمل هیچ علاقه‌ای در مدیران نسبت به حفظ این سینما دیده نمی‌شود.

من بر این عقیده‌ام که در مدیریت فرهنگی ما سینما به هر شکل عنصری نامحبوب است و نبودش را به بودنش ترجیح می‌دهند. به عاقبت حمایت‌های صورت گرفته از سینماگران توجه کنید؛ محسن مخملباف، بهروز افخمی، فرج‌الله سلحشور، محمدرضا مهدویان و... سینماگرانی هستند که از آن‌ها حمایت شده و این افراد در نهایت کارکردی مورد پذیرش حمایتگران خود نداشته‌اند، یا خود به معترض و مخالف تبدیل شده‌اند یا آثارشان تأثیر و کیفیت چندانی نداشته است. همه سینماگران تحت حمایت دولت اولین کاری که انجام می‌دهند این است که می‌گویند خودمان فیلمساز شدیم و دولت هیچ حمایتی از ما نکرده و بعد از چند وقت خودشان تبدیل به معترض و مخالف سیستم دولتی سینما شده‌اند چون معمولاً همه سینماگران، حتی سینماگران مورد حمایت هم بعد از مدتی که در این سینما کار می‌کنند متوجه می‌شوند که برخی افراد در بدنه دولت هستند که می‌خواهند این سینما وجود نداشته باشد.

- اگر چنین نگرشی غالب است، چرا در چند سال اخیر جریان سینمای زیرزمینی قوت گرفته است؟
از دوره آقای شمقدری دوستانی که مربوط به آن طیف می‌شوند آرزویشان شکل‌گیری نوعی سینما بود که در سال‌های اخیر توانستند به آن سینما برسند. آن سینما مدلی در ساختار هالیوودی دارد که در محتوا کارکردش پروپاگاندایی است. این سینما برایشان ایده‌آل و حتی تئوریسین‌های حامی این نگاه هم به این نکته تأکید داشتند که ما چرا مثل هالیوود فیلم‌هایی چون «فهرست شیندلر» یا دیگر فیلم‌هایی که از دولت حمایت کند، نمی‌سازیم.

بنابراین آنچه که مشخص است ایده‌آل دوستان و سینمای مطلوبشان، سینمایی است که ساختار هالیوودی داشته باشد و بتواند مخاطب عام را به خود جذب کند و در محتوا نیز کاملاً تبلیغ‌کننده سیاست‌های حاکم  باشد و غیر از این را هم نمی‌پسندند. من چنین ادعایی را بر اساس تحلیل‌های خودم مطرح نمی‌کنم و اگر به صحبت‌ها و اظهارات مطرح شده رجوع کنید متوجه می‌شوید که به شکل رسمی هم آن را اعلام کرده‌اند.

بیشتر بخوانید: مطالب و اخبار سینمای ایران


- پس می‌توان شکل‌گیری سینمای زیرزمینی را محصول غالب بودن این نگاه دانست؟
مسئله مهم این است که این سینمای مطلوب، جامع نیست. کشور چین را مثال می‌زنم که مدیریت فرهنگی این کشور در سینمایش نگاهی جامع دارد و این نگاه و نگرش به شکلی است که ۹۰ درصد تولیدات در آن قرار می‌گیرند و فقط ۱۰ درصد خارج از این دایره قرار می‌گیرند که آن‌ها هم یا افرادی هستند که با تمامیت ارضی چین مخالف هستند یا قصد دارند محدودیت محتواها و نمایش‌های جنسی را کنار بگذارند. وقتی نگاه حاکمیت به شکلی است که ۹۰ درصد سینماگران در آن می‌توانند دست به تولید اثر بزنند به این معناست که این نگاه، جامع است ولی وقتی نگاه شما مانع است و محوریتش بر این است که بگوید چه چیزهایی نباید باشند شرایطی عکس کشور چین ایجاد می‌کند، به طوری که ممکن است ۹۰ درصد سینماگران به سمت سینمای زیرزمینی بروند و عملاً تولیداتشان زیرزمینی شود.

تعریف مدیران طی سال‌های گذشته از مدیریت فرهنگی این بوده که ما باید مانع باشیم و حالا افرادی از صنوف مثل آقای شاهسواری که در سال گذشته دبیری جشنواره فجر را بر عهده داشتند سعی می‌کنند شدت مانع بودن را کم کنند و به جامع بودن اضافه کنند ولی تا رسیدن به نقطه‌ای ایده‌آل فاصله بسیار زیادی داریم.

وقتی مانع بودن در نگاه مدیریت فرهنگی غالب می‌شود هر چیزی که خارج از محدوده مطلوب قرار بگیرد زیرزمینی است و در این شرایط اگر شما برای فیلم یا سریالتان هم مجوز بگیرید باز هم فیلمساز مطلوب نیستید و ممکن است پس از پخش یک نهاد دولتی یا حاکمیتی از شما شکایت کند و دچار دردسر شوید که نمونه‌هایش را هم در این ماه‌ها و سال‌ها بارها دیده‌ایم.

جالب است که فیلمسازان بسیاری از مسیر مطلوب مدیران فرهنگی پا به عرصه فیلمسازی می‌گذارند و بعد در مسیری جدا از این نگاه قدم برمی‌دارند و نمونه‌های بسیاری از این نوع فیلمسازان هم داریم که مثلاً محمدحسین مهدویان همین الآن فیلمی به نام «شیشلیک» دارد که توقیف است.

- در شرایط حاضر چقدر می‌توان به این مسئله امیدوار بود که نگاه مدیریت فرهنگی کشور به سمت جامع بودن پیش برود؟
جشنواره فجر سال گذشته با حجم بالایی از انتقادات روبرو شد و شک نکنید این حجم از انتقادی که به جشنواره سال گذشته بود بسیار بهتر از بی‌تفاوتی‌ای است که در دوره‌های قبل بود. در چند دوره قبل شرایط طوری بود که گویی اصلاً جشنواره‌ای وجود نداشته و وقتی ما می‌بینیم انتقادات بسیاری به جشنواره می‌شود، دلیلش سطح توقعی است که آقای شاهسواری ایجاد کرده و این اتفاق خوبی است.

این اتفاق نشان‌دهنده این است که اگر مدیران فرهنگی حتی یک قدم هم جلو بیایند، اقدامشان مورد پذیرش سینماگران قرار می‌گیرد و شکل‌گیری تعامل و احترام مسئله بی‌اهمیتی نیست. نگاهی که خود را کامل و درست می‌داند و بر این تأکید دارد که فقط من درست هستم باید بداند که مسیر افرادی چون مخملباف را در پیش گرفته و امیدوارم که این نگاه اشتباهات خود را بپذیرد و از اصرار بر آن کناره‌گیری کند. البته که ما در تمام عمرمان تلاش کردیم تا این دوستان حرف‌هایمان را بشنوند که متأسفانه نشنیدند.

- سینمای زیرزمینی امروز سینمای ایران را در جشنواره‌های معتبر دنیا نمایندگی می‌کند. این آثار معولاً با انتقاداتی نسبت به کیفیتشان روبرو می‌شوند. به نظر شما ادامه این روند به کیفیت سینمای مستقل و هنری ما آسیب نمی‌زند؟
اگر آن سینما در فرصتی برابر با سینمای رسمی باشد و ما آن را به لحاظ کیفی مورد انتقاد قرار دهیم، کاملاً منطقی است که انتظار کیفیتی در سطحی بسیار بالا از آن داشته باشیم. مطمئناً از کسی که با آرامش در آتلیه‌اش مشغول نقاشی است انتظار کیفیتی بسیار بالا می‌رود ولی از کسی که در خیابان با اسپری مشغول شعارنویسی است حتی نمی‌توان انتظار داشت که دست‌خطش خوب باشد.

کسی که در خیابان چنین کاری انجام می‌دهد، عملش حاوی یک حرف و پیام است که آنجا در اولویت قرار دارد و شکل قضاوتش هم متفاوت است.

متأسفانه نگاه به سینما در کشور ما نسبت به همه چیز متفاوت است. در کل کشور اگر شما محصولی صادراتی داشته باشید که ارزآوری کند مورد حمایت قرار می‌گیرد اما اگر فیلم محصولی صادراتی باشد با وجود اینکه ارزآوری و کارآفرینی می‌کند و هم به لحاظ فرهنگی حرفی برای گفتن دارد نه تنها مورد استقبال نیست که مورد بی‌مهری هم قرار می‌گیرد. عمل منطقی این است که به سینمایی که قابلیت صادرات دارد و می‌تواند ارزآور و فرهنگی باشد به جای سینمایی که هیچ مخاطبی ندارد و قابلیت صادرات هم در آن نیست بها داده شود.

منبع: ایلنا