چارسو پرس: لغو ناگهانی کنسرتها و واکنش ستارگان پاپ به اشتباهات صحنهای امری معمول است، اما کمتر پیش آمده که هنرمندی این وقایع را به صورت فیلم داستانی بازسازی کند و خود نقش اول آن باشد. «عجله کن فردا» ساخته ویکاند، بازتاب یک شکست بزرگ در دوران تور جهانی اوست؛ وقتی که ناگهان در اولین قطعه کنسرتش صدایش را از دست میدهد و اجرا را نیمهتمام رها میکند. این فیلم که با کارگردانی ترِی ادوارد شولتز ساخته شده، در جستجوی نمایش واقعیات پشت این حادثه است اما به جای یک اعتراف صادقانه، بیشتر حس خودستایی و نرجسیت هنرمند را منتقل میکند.
نقد فیلم «عجله کن فردا»: خودستایی ویکاند به بهانه یک کنسرت شکستخورده
ستاره پاپ کانادایی، ابیل تسفایه ملقب به ویکاند، در فیلم «عجله کن فردا» با همکاری کارگردان ترِی ادوارد شولتز، تجربه لغو ناگهانی و جنجالی یکی از کنسرتهایش را به شکل داستانی بازسازی میکند. این فیلم که از اتفاقی در سال ۲۰۲۲ الهام گرفته، لحظات پرتنش و عاطفی پس از ناکامی بزرگ ویکاند در یکی از اجراهای مهمش را روایت میکند؛ زمانی که در اولین قطعه کنسرت ناگهان صدایش قطع میشود و مجبور به ترک صحنه میشود.
تیمی حرفهای در خدمت خودستایی
مانند سریال «آیدل» که پیشتر با نقشآفرینی ویکاند منتشر شده بود، این پروژه نیز با حضور تیم حرفهای و استعدادهای مطرح ساخته شده است؛ از جمله کارگردان فیلم «ویوز»، ترِی ادوارد شولتز، و بازیگرانی چون جنا اورتگا و بری کیوگان. با این حال، «عجله کن فردا» بیشتر شبیه به خودستایی ویکاند است تا یک اعتراف واقعی و صادقانه. داستان فیلم با تلفیقی از واقعیت و تخیل، زندگی خصوصی و مشکلات حرفهای این خواننده را نشان میدهد؛ از جدایی عاطفی سخت او از معشوقهاش گرفته تا فشارهای طاقتفرسای اجرای تور جهانی.
اینجا بخوانید: معرفی، نقد و بررسی فیلمهای خارجی
فرار از استادیوم در پی ناکامی
در فیلم، پس از دریافت پیام صوتی تلخ و یک جدایی، ویکاند با صدای خسته و دردناک روی صحنه ظاهر میشود و در حالی که مدیر برنامهاش سعی میکند او را حمایت کند، فشارهای روحی و جسمی به حدی میرسند که اجرای کنسرت نیمهکاره رها میشود. پس از این اتفاق، او از استادیوم فرار کرده و با هواداری که در جمعیت دیده بود، به ماجرایی فرارگونه و پرتنش وارد میشود. در طول این مسیر، فیلم تلاش میکند فشارهای روانی، تنهایی و بحرانهای شخصی ویکاند را به تصویر بکشد.
روایتی ضعیف با تمرکز بر جلوههای بصری
هرچند بازی ویکاند در نقش خودش و تلاشهای بازیگران مکمل قابل تحسین است، فیلم در روایت داستان موفق عمل نمیکند و بیشتر به نمایش صحنههای موزیکویدیویی و جلوههای بصری جذاب میپردازد تا عمق واقعی دراماتیک اتفاقات. به علاوه، فیلم با دیالوگهای کلیشهای و شخصیتپردازی ضعیف، گاهی حس یک تکرار خام را منتقل میکند که بیش از آنکه بیننده را به تفکر وادارد، باعث خستگی و فاصله گرفتن از داستان میشود.
پیامی کلیشهای درباره شخصی بودن ترانهها
یکی از نکات قابل توجه، تلاش فیلم برای بیان اینکه ترانههای ویکاند چقدر شخصی و برآمده از تجربههای واقعی او هستند، است؛ اما این پیام با رویکرد کلیشهای و کمعمق ارائه میشود و چندان نوآورانه به نظر نمیرسد. در نهایت، «عجله کن فردا» بیش از آنکه یک فیلم درباره دشواریهای شهرت و فشارهای روانی باشد، شبیه به یک تلاش پرزرق و برق برای توجیه و توضیح یک شکست شخصی است.
بیشتر بخوانید: اخبار و مطالب سینمای جهان
تمرکز بر موسیقی بهتر از عذرخواهی سینمایی
اگرچه این فیلم نمیتواند نقطه عطفی در کارنامه سینمایی ویکاند باشد، اما شاید برای طرفداران او فرصتی باشد تا نگاهی نزدیکتر به دنیای پرچالش پشت پرده زندگی یک ستاره پاپ داشته باشند. با این وجود، احتمالاً بهتر است که ویکاند از این به بعد بیشتر روی موسیقی و اجرای زنده تمرکز کند تا ساخت فیلمهایی که خود به خود نیازمند عذرخواهیهای مجدد باشند.
«عجله کن فردا» تلاش قابل توجهی برای نمایش فشارهای روحی و روانی زندگی ستارگان پاپ است، اما به دلیل روایت خودمحور و کمعمق، بیشتر به تکرار کلیشههای مرسوم تبدیل شده است. بازیهای بازیگران مکمل مانند جنا اورتگا و بری کیوگان نقاط قوت فیلم هستند، اما حتی آنها نیز نتوانستهاند این اثر را از حاشیه به متن تبدیل کنند. در نهایت، شاید بهترین توصیه این باشد که ویکاند دیگر چنین فیلمهایی نسازد که خود به خود نیازمند عذرخواهی دیگری باشند.