«Nashville»، فیلمی از رابرت آلتمن، نه‌تنها یکی از شاهکارهای سینمای دهه ۷۰ بلکه آینه‌ای تمام‌قد از آن چیزی‌ست که آمریکا به آن تبدیل شد — کشوری پراکنده، پرهیاهو، پرشخصیت و گمشده در خودش. پنجاه سال پس از اکران اولیه، این اثر همچنان زنده، تپنده و پیش‌بینانه است.

چارسو پرس: وقتی از یک منتقد سینما بپرسید «فیلم مورد علاقه‌ات چیست؟»، معمولاً پاسخ‌هایی کلیشه‌ای می‌شنوید. اما وقتی منتقدی پس از دهه‌ها هنوز با اطمینان می‌گوید «Nashville»، به فیلمی فراتر از سرگرمی اشاره دارد — به تجربه‌ای که هویت سینمایی و حتی شخصی‌اش را شکل داده است. شاهکار رابرت آلتمن، که در ۱۱ ژوئن ۱۹۷۵ اکران شد، نه فقط تصویری از یک شهر یا ژانر، بلکه تصویری از آمریکایی‌ست که در حال از دست دادن تکیه‌گاه‌هایش بود.


اولین بار که Nashville را دیدم، دانشجوی سال اول دانشگاه بودم. فیلمی با ۲۴ شخصیت، بدون قهرمان مشخص، بدون روایت سنتی، و با ساختاری شبیه مستند — اثری که نه‌فقط من را مجذوب کرد، بلکه ذهنم را در اختیار گرفت. فیلمی که نه تنها به آن علاقه‌مند شدم، بلکه با تمام وجود درگیرش شدم. انگار نسخه سینمایی اولین مواجهه با بیتلز بود؛ تجربه‌ای تکان‌دهنده، بیدارکننده و تأثیرگذار.


تا ماه‌ها بعد، هر روز به Nashville فکر می‌کردم، در ذهنم بازسازی‌اش می‌کردم، در آن زندگی می‌کردم. فیلم چیزی فراتر از یک روایت سینمایی بود؛ آینه‌ای از جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کردم — جامعه‌ای که دوستش داشتم اما احساس می‌کردم در حال فروپاشی‌ست. این تناقض دل‌انگیز، هسته مرکزی تجربه تماشای Nashville است: عاشق چیزی شدن در حالی‌که می‌بینی دارد از هم می‌پاشد.


آلتمن با ترکیب درخشان سبک روایی جیمز جویس و مستندسازی مثل D.A. Pennebaker، اثری ساخت که واقعیت را تقلید نمی‌کند، بلکه آن را خلق می‌کند. دوربین روی دست، گفت‌وگوهای هم‌زمان، موسیقی زنده و شخصیت‌های ریز و درشت، همه دست به دست هم می‌دهند تا بیننده حس کند در دل زندگی واقعی شهر نشویل قرار گرفته است.


دهه ۷۰، که امروز به‌دلایل مختلف رمانتیک جلوه می‌کند (موسیقی عالی، آزادی اجتماعی، شور جوانی)، در واقع زمانی بود پر از گم‌گشتگی معنوی. نه رؤیای آمریکایی دهه ۵۰ دیگر باورپذیر بود، نه امیدهای هیپی‌وار دهه ۶۰. حتی فرود بر ماه هم خیلی زود به یک تکرار بی‌اثر بدل شد. دین‌های جعلی، عرفان‌های مدرن، آلبوم‌های لو رید — همه وعده‌هایی بودند که دوام نیاوردند. در این بستر بی‌اعتماد، Nashville چیزی را به نمایش گذاشت که کمتر کسی جرأت بازگو کردنش را داشت: آمریکا در حال از دست دادن انسجام خود است.


شاید پیش‌بینی اغراق‌آمیزی به نظر برسد، اما آلتمن در ۱۹۷۵، عصر اینترنت و جامعه شکسته‌شده امروز را پیش‌بینی کرده بود. آنچه او به تصویر کشید، آمریکای «کاسرول» بود — نه «دیگ ذوب». آدم‌ها با هم صحبت نمی‌کردند، بلکه کنار هم حرف می‌زدند. فیلم آلتمن این پراکندگی را در فرم خود جای داده بود؛ فرم، محتوای فیلم را حمل می‌کرد. و در میانه این آشفتگی، لحظه‌هایی از شکوه و اتحاد کوتاه هم پیدا می‌شود — مثل اجرای باشکوه و پرشور «باربارا جین» با بازی Ronee Blakley که با صدایش برای چند لحظه، جهان را ترمیم می‌کند.


پنجاه سال پس از اکران، Nashville نه‌تنها کهنه نشده بلکه اهمیتش بیشتر از همیشه احساس می‌شود. در دورانی که آمریکا بیش از هر زمان دیگری شکسته، تقسیم‌شده و سرگردان است، نگاه شاعرانه اما بی‌رحمانه آلتمن به جامعه‌ای در حال تغییر، بیش از گذشته طنین‌انداز است. Nashville تنها یک فیلم نیست؛ نوعی آگاهی تاریخی‌ست، روایتی از شکوه، آشفتگی و امیدهای گمشده‌ی یک ملت — و شاید هنوز هم بهترین فیلمی باشد که آمریکا را همان‌طور که هست، به ما نشان می‌دهد.


منبع: variety
نویسنده: نسرین پورمند