در سالی که گذشت سینمای ایران با اتفاقات مختلفی از استقبال مخاطبان از فیلمهای کمدی روی پرده گرفته تا کسب سومین جایزه اسکار برای ایران روبهرو بود.
اعلام خبر ۱۰۰ میلیاردی شدن «فسیل» بهانهای شد تا تعداد مخاطبان فیلمهای پرفروش بعد از انقلاب در دهههای مختلف بررسی و رتبهبندی شود. این بار رسانهای از راه رسید و اعلام کرد که رتبه پرمخاطبترین فیلم تاریخ سینمای ایران به سری دوم اخراجیها تعلق داشته که بالای ۵ میلیون بلیت فروخته است. این اما نهتنها دروغ بود بلکه آمار فروش یک فیلم در ایران ۳۴ میلیونی سال ۶۴ که نیمی از آن روستایی هستند را نمیتوان با ایران ۷۰ میلیونی دهه هشتاد مقایسه کرد که حدود ۸۰ درصد آنها شهرنشین شدهاند.
درحالیکه تصور میشد با جدیت بسیاری که سازمان سینمایی در مقوله قاچاق فیلم به خرج داده و البته مدرن شدن ابزارهای شناسایی، دیگر شاهد پدیده شوم قاچاق فیلم در سینمای ایران نباشیم اما در کمال ناباوری، سومین ساخته سعید روستایی از صبح روز 26 اسفند، سر از شبکههای مجازی درآورد. 23 روز بعدش نیز جنگ جهانی سوم به بیرون درز پیدا کرد تا مشخص شود مافیای قاچاق در سینمای ایران با انتشار 2 فیلم مهم از سینمای ایران، دوره جدیدی از حیات خود را آغاز کرده است که طی آن، تمرکز روی انتشار فیلمهای مهم سینمای ایران است که هنوز به روی پرده نرفتهاند.
احیای وضعیت استقبال مخاطبان از سینمای ایران نیازمند تحول و بازنگری اساسی در زیرساختهاست. باید تعریفمان از موفقیت و عدمموفقیت، سود و زیان، مردمپسند و بیفروغ در نظر مردم و خیلی چیزهای دیگر تغییر کند و برای خروج از وضعیت راکدی که سینمای ایران امروز به آن دچار است، گامهای شجاعانه و حسابشدهای برداشته شوند. در ادامه تلاش شده این بحث کاویده شود.
ابوالحسن داودی با اشاره به خبرسازی درباره فروش گیشه سینماها در سال ۱۴۰۱ معتقد است: اگر فرض را هم بر درست بودن اين رقم بگيريم، ۴۰۰ ميليارد تومان بازگشت گيشه براي سينما با توجه به هزينههاي توليد فيلم و شرايط تورم وحشتناكي كه كشور دارد، نه تنها مايه مباهات نيست، بلكه بسيار هم تاسفبرانگيز است...
تعداد مخاطبان سینما در سال ۱۴۰۱ با وجود افزایش حدود ۱۰۰ میلیارد تومانی فروش، از نظر تعداد مخاطب به هفت سال قبل برگشته است.
سعید خانی: قطعا افزایش قیمت بلیت با افت مخاطب همراه خواهد بود اما برای ادامه حیات سینما چارهای جز افزایش قیمت بلیت نیست. وقتی دولت از نفع و سود خود ذرهای کوتاه نمیآید و از قیمت بلیت فیلمها، مالیات میگیرد و در ضمن هیچ کمکی به سینماداران نمیکند، بخش خصوصی برای ادامه بقا و حیات خود ناچار است قیمت بلیت سینماها را افزایش دهد.
فروش سینمای ایران در سال ۱۴۰۱ در مقایسه با سال گذشته دو و نیم برابر افزایش داشته است.
به نظر میرسد باید بهزودی شاهد افزایش قیمت بلیت سینماها باشیم. بهتازگی علی سرتیپی، تهیهکننده، گفته با تورمی که این روزها با آن مواجه هستیم، قیمت معقول برای بلیت سینما ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان است؛ ولی نمیتوان چنین قیمتگذاری را انجام داد. با این حال دولت باید کمک کند تا با تعیین قیمتی مناسب، سالنهای سینمایی به حیات خود ادامه دهند.
سرانجام پس از حدود ۶ ماه از برگزاری انتخابات هیات مدیره خانه سینما، سیزدهمین مدیرعامل این نهاد صنفی معرفی شد تا مدیریت این نهاد صنفی برای نخستین بار به یکی از سینماگران زن سپرده شود.
بیتردید در سالهای اخیر توقیف فیلمهای سینمایی حواشی بسیاری ایجاد کرده و ضرر مالی بسیاری را متوجه صاحبان آنها کرده است. این حواشی گاهی باعث شده تا فیلمی که بههیچوجه پتانسیل فروش در گیشه را نداشته، به اثری پرفروش تبدیل شود و برخی دیگر از آثار نیز بعد از رهایی از توقیف، برخلاف تصور مدیران فرهنگی، سببساز تنش و کجفهمی میان مخاطبانش نشده است. بااینحال، این روند همچنان در سینمای ما جاری است و فیلمهایی به دلایل گوناگون همچنان در توقیف به سر میبرند و باید دید در آینده چطور با این فیلمها برخورد خواهد شد.
اجرای ویژهبرنامه تحویل سال در سالهای اخیر به تناوب برعهده رضا رشیدپور، احسان علیخانی و علی ضیاء و در ادامه با ویژه برنامه «دورهمی» مهران مدبری و همچنین «خندوانه» رامبد جوان همراه بوده که با توجه به غیبت احتمالی این مجریان، تلویزیون گزینه هایش را به سمت مجریانی از جمله حامد سلطانی، المیرا شریفی مقدم، وحید رونقی، مصطفی امامی، مهران رجبی و سیدبشیر حسینی برده است.
در حالی رفتهرفته به موعد عید نوروز و تحویل سال ۱۴۰۲ نزدیک میشویم که سینمای ایران در آخرین هفتههای سال ۱۴۰۱ همچنان با چالشهایی جدی برای ورود فیلمهای جدید به چرخه اکران مواجه است.
تاریخ سینمای ایران را از هر طرف ورق بزنی یک واژه در آن خودنمایی میکند: «توقیف». ربطی هم به پیش و پس از انقلاب و یا دولتهای مختلف ندارد. برخی فیلمها از نظر مسئولان وقت شایسته دریافت پروانه نمایش نبودهاند و برای مدتی یا همیشه مهر توقیف خوردهاند.
شاهین شجری کهن: دبیر جشنواره، مدیران میانی و داوران و هیات اجرایی باید از اهالی سینما باشند و سینماگران با آنها همدل باشند، نه اینکه حس کنند سینما متعلق به خودشان است و حق دارند هر تصمیمی بگیرند. اگر مردم با جشنواره همراهی نکنند دیگر همه چیز فاقد ارزش است.
یکی از بازیگران پرطرفدار امروز سینمای ایران، جواد عزتی است. بازیگری که از سال 1381 وارد قاب تلویزیون شد و امروز پس از گذشت 20 سال از شروع فعالیت حرفهای خود، در بیش از 60 اثر سینمایی و تلویزیونی ایفای نقش کرده است و کارنامه پرکاری را از خود بهجای گذاشته است.
نشستهای خبری جشنواره فیلم فجر با تمام حواشی و نقایصی که دارد، محلی برای تبادل نظر و ارائه اطلاعات راجعبه آثار سینمایی حاضر در این رویداد فرهنگی است. مهمترین عرصه برای تبلیغ و برجستهسازی یک اثر سینمایی در اختیار فیلمسازان و اهالی سینما قرار میگیرد تا با روشهای مختلف رسانهای، زمینههای آشنایی علاقهمندان به سینمای ایران فراهم شود. با این حال این فضای رسانهای محلی برای منازعات و جدلهای لفظی شده است که حتی سرنوشت نمایش یک فیلم را هم مختل کرده است.
نشستهای خبری جشنواره فیلم فجر بهعنوان یکی از مهمترین و جنجالیترین بخشهای جشنواره شناخته میشوند. اینکه رویکرد این نشستها چه باید باشد و الان چه هست جای بحث و جدلهای زیادی است. نشستهای خبری درحقیقت بستری هستند تا اهالی رسانه و سینما درباره یک اثر سینمایی صحبت کنند.
سیمرغ بهترین فیلم جشنواره فجر از نگاه تماشاگران، در حالی در آستانه حذف از ترکیب جوایز این رویداد قرار گرفته که تا به امروز سرگذشت پرفرازونشیبی داشته است.
اگر در ایران زندگی کرده و کودکی و جوانی را همینجا گذرانده باشید، بدونشک با «کلاهقرمزی» چند سالی را زندگی کردهاید یا دستکم در بخشی از خاطراتتان یادش میکنید؛ پسرکی دلوزبانیکی، با پیژامۀ سبز و پیراهن راهراه آبی که یکریز رودهدرازی میکرد و اگر قلبش از جنس اسفنج نبود، احتمالاً امروز مرد بزرگی شده بود و خودش فرزندی داشت. اما حالا مدتی است که این «همدم و همکار مجری»، بین مناسبات آدمبزرگها گم شده؛ خاطراتش کموبیش در حافظهها پرسه میزند اما جسمش میان تیر و تختههای آرشیوِ انباری صداوسیما، بیصدا میپوسد، غافل از اینکه «عروسکها» هرگز بازنشسته نمیشوند.
ما در ایران کمپانی تئاتر نداریم و نهاد دولت دههها است که فکر به چنین موضوعی را کنار گذاشته؛ اواخر دهه هفتاد در دولت اصلاحات تلاشهایی صورت گرفت که با بیدرایتی بعضی تئاتریها ناکام ماند. همین فقر کمپانی و حرکت به سوی خصوصیسازی و حمایت از گروهها و کمپانیها - که به نظر نگارنده آگاهانه اتفاق افتاده - موجب شده تئاتر ما فضایی در خود مانده و مدام درگیر روزمرّگی را تجربه کند. از سوی دیگر آسیبهای اجتماعی و تنشهای سیاسی بعضا به حدی میرسد که هنرمند فرصت نمیکند به چنین تجربههایی حتی نزدیک شود. این درحالی است که هنرمندان تئاتر دیگر کشورها علاوه بر کسب دانش و تجربه در استفاده از فناوریهای نوین، به بحرانهای جهانی و مباحثی مانند محیطزیست نیز توجه ویژه نشان میدهند.