یکی از ریشههای وضع موجود را میتوان در منفعتانگاری فارغ از کیفیت بسیاری از تهیهکنندگان سینما در موقعیت کنونی دانست. سالهاست که بحران مخاطب تبدیل به یکی از معضلات جدی اکران در سینمای ایران شده و در این باره احتمالا اساسیترین راه نزد سازندگان و تهیهکنندگان این جور فیلمها، آن بوده که رونق بخشیدن به بازار سادهپسندی میتواند فروش کم فیلمها و عدم استقبال مخاطب از سینما را جبران کند. از همین رو با بهرهگیری از موضوعات پیشپاافتاده خانوادگی مانند ازدواج و طلاق و حسادت هووها به یکدیگر یا مایههای نازلی مانند انداختن قهرمان داستان در حوض و با زیرشلواری راه رفتن و دیالوگپردازیهای سخیف که معمولا هم ایهامی دال بر معانی کنایی جنسی داشت، تلاش شد تا پای تماشاگر گریزان از سینما، به این بهانه هم که شده، دوباره به سینما باز شود.
آنچه در حال حاضر زیاد شده طلاق و اعتیاد است که در جامعه روز به روز هم زیادتر میشود. خب ما فیلمسازان هم در همین جامعه و اتمسفر نفس میکشیم و زندگی میکنیم. «سه کام حبس» محصول تفکر آدمی است که در تمام سالهای گذشته تمام وقایع تلخ جامعه بر او هم گذشته است.
به نظر من اگر دولت اینقدر دلش میخواهد همه چیز را کنترل کند، بگوید اصلا نمیگذاریم فیلم بسازید. یک گروه ده هزار نفری بیکار میشوند، زندگیشان به هم ریخته میشود ولی آقایان بدانند آدمهای محبوب سیستم حکومتی نیستند.
من کاری که زورکی باشد دیگر نمیکنم. به سنی رسیدم که نه دنبال افتخارات هستم و نه دنبال پول کلان میگردم. همین که در این سن صبح بلند میشوم و میخواهم کار کنم برای من اهمیت دارد. بازنشستگی برای من مثل مردن است.
مدیرعامل خانه سینما در واکنش به این سؤال که باید چه کار کرد آرامش به سینمای ایران برگردد، میگوید: من فکر میکنم در هیچ زمانی نباید فرهنگ و هنر تعطیل شود؛ اینکه بیاییم به عنوان اعتراض، تحریم و تعطیل کنیم شدنی نیست چون فرهنگ و هنر تعطیلی ندارد.
اگر برای مطالعه دستاوردها و کاستیهای اجتماعی، نیاز داریم کتابهای جامعهشناسی مطالعه کنیم، شاید بههمان اندازه لازم است جامعهشناسی سینما را بشناسیم. اگر معتقدیم بهلحاظ فلسفی این جهان تمامش «بازنموده» است و هیچچیز زیر آفتاب تازه نیست، پس لازم است نظریههای فلسفه فیلم و ارتباط آنها با نگرش فلسفی–مثلاً افلاطون و تمثیل غار- را بشناسیم.
جنبش «میتو» ابتدا در غرب راهاندازی شد. این مسئله جزو تحولات صحیح یک جامعه محسوب میشود. ما باید یاد بگیریم که روی این موضوعات را نپوشانیم و بدون ترس دربارهاش صحبت کنیم. جریانی که جنبش «میتو» راه انداخت لحظهای تاریخی برای جامعهی ایران بود؛ چرا که عدهای رودربایستی را کنار گذاشتند و توانستند در خصوص این موضوعات و حق و حقوق خودشان صحبت کنند.
حسین پارسایی کارگردان نمایش "هفت خان اسفندیار" گفت: من آدم سیاسی نیستم و گرایش فکریام روشن است؛ متأسفم عدهای رنجیده خاطر شدند.
وقتی سند چشمانداز وجود ندارد عملاً همهچیز باری به هر جهت است، هنرمند تکلیف خود را نمیداند و تئاتر برایش تبدیل به رنجخانهای میشود که هرچقدر سوابقاش در آن بالاتر میرود و زحمت بیشتری میکشد، رنجی هم که بر دوش دارد بیشتر میشود و ناچار است سیزیفوار، سنگی را که به پایین غلتیده دوباره به زحمت بالا ببرد.
سیاوش طهمورث از معایب شهرت میگوید و باور دارد وقتی همه شما را دیدند مسئولیت شما زیادتر میشود و هیچگونه کار خلاف کوچک را نمیتوان انجام داد، حتی نمیتوان از چراغ قرمز هم رد شد. شهرت فقط مسئولیت ایجاد میکند و به همین دلیلم هست که باید کاری بکنیم که خطا نباشد. ما شهرت را به اشتباه استفاده میکنیم و فکر میکنیم باید پز بدهیم که معروف هستیم.
امیر حسین علمالهدی معتقد است ما برای اکران فیلم خارجی در ایران دو مانع اصلی داریم، سانسور و مشکلات حقوقی، مسئله ممیزی فارغ از مسائل حقوقی، سینمای ایران را با مشکلات کاملا جدی مواجه کرده است. به طور مثال فیلم هندی اگر رقص داشته باشد، اجازه اکران آن وجود ندارد، با این وضعیت چگونه میخواهیم مخاطب را بازگردانیم؟ با این مکانیزمهای دستوری مشکلی از سینما حل نمیشود.
در گفتوگو با نیما جاویدی: من خواستم در زمین بازی خودم دست به تجربهگرایی بزنم و چارهای جز ریسک کردن نداشتم. اگر در ساخت فیلمی که دوست داری ریسک نکنی، هیچوقت نمیتوانی فیلم خودت را بسازی. من به کلیشهها نگاه منفی ندارم اما معتقدم مخاطب در وجودش از تکرار گریزان است و به تماشای تجربههای تازه تمایل دارد.
در گفتوگو با نیما جاویدی: من خواستم در زمین بازی خودم دست به تجربهگرایی بزنم و چارهای جز ریسک کردن نداشتم. اگر در ساخت فیلمی که دوست داری ریسک نکنی، هیچوقت نمیتوانی فیلم خودت را بسازی. من به کلیشهها نگاه منفی ندارم اما معتقدم مخاطب در وجودش از تکرار گریزان است و به تماشای تجربههای تازه تمایل دارد.
مجسمهای که من برای پیری «نوید محمدزاده» طراحی کردم تفاوتهای زیادی با چیزی که در «آکتور» میبینید دارد. من اگر بخواهم یک پیرمرد بسازم تا پیشانی برایش مو نمیگذارم. باید گریم را جوری تلطیف کنم که هارمونی چشم بیننده را خراب نکند. یعنی میخواهم بگویم در بخش مخصوصِ پیرمردها دست من بسته بود.
مصطفی رستگاری معتقد است: مشکل ادبیات و سینمای ما نشناختن انسان امروز ایران است. نویسندگان ما در برخورد با انسان ایرانی بخشی از آن را در اثرشان میبینند و به آن توجه دارند اما بخش دیگر آن را از روی عصبانیت سانسور میکنند و نادیده میگیرند.
محمدحسین لطیفی کارگردان سریال «سنجرخان» ضمن ارائه روایتی درباره حاشیههای این مجموعه تلویزیونی، از دلایلش برای نپذیرفتن کارگردانی سریال «موسی» و قطع همکاری با برنامه سینمایی «هفت» گفت.
مریم بحرالعلومی معتقد است که فیلم «قطع فوری» از اهمیت گفتگو در زندگی میگوید. به اعتقاد او؛ یکی از ریشههای طلاق در جامعه این است که ما حرف زدن با هم را بلد نیستیم.
محمد حسین لطیفی کارگردان فیلم سینمایی «غریب» درباره ارجاعات برخی دیالوگهای این فیلم به اتفاقات و جریانات روز جامعه، به ارائه توضیحاتی پرداخت.
سیاوش طهمورث معتقد است که اگر «معرکه در معرکه» را پس از سی سال دوباره روی صحنه تئاتر برده به این خاطر است که ما از نظر اخلاقی، هنری، رفتاری و شخصیتشناسی، حرکت رو به جلو نداشتیم.
مدیر مجموعه تئاتر شهر با انتقاد فراوان از وضعیت پیرامونی این مجموعه میگوید: از شهردار تهران درخواست میکنم تا سرزده به دور و بر تئاتر شهر سری بزند و بعد قضاوت کنند که آیا وضعیت موجود در شان این مجموعه فرهنگی که ثبت ملی شده است میباشد یا خیر ؟ این بنای فرهنگی متعلق به زمان خاص نیست و امروز ما نیز میراثداری میکنیم تا به دست آیندگان بسپاریم و این مسئولیت سنگینی است چرا که آیندگان از ما مطالبه خواهند کرد.
زندهیاد کشاورز به جز یک اجرای تئاتر، دیگر وارد حیطه کارگردانی نشد، چراکه مدام میگفت من بازیگرم و اندازهام بازیگری است. اما او با عمده کارگردانهای بزرگ ایران کار کرد و بازیگر محبوب آنها بود. از ابراهیم گلستان، بهرام بیضایی، فرخ غفاری، ناصر تقوایی، علی حاتمی و داریوش مهرجویی گرفته تا عباس کیارستمی، محمدرضا اصلانی، محسن مخملباف و محمد متوسلانی.