اين فيلم براي من صرفا از جهت پرداخت داستاني اهميت نداشت بلكه انگيزه آن به تصوير درآوردن يك دوران بود. من صرفا يك دوره تاريخي را به فيلم تبديل نكردم بلكه يك دوره تاريخي كه ناظر بر سالهاي پنجاه بود در اين فيلم روايت ميشود.
زيست تئاتري بوآل همسو با ايدئولوژياش پيش ميرود. كسي كه به اين شكل مواجهه با تئاتر و مخاطب علاقه دارد شايد الزاما ايدئولوژي بوآل را نداشته باشد چون تئاتر براي او مديومي بود عميقا متعلق به توده كه نفس به نفس تماشاگر و طبقه ستمديده حركت ميكند.
جنوب شهری که امروز میبینیم، با جنوب شهر دهه 30 یا 40 که در سینمای فارسی یا سینمای موج نو تصویر شده، متفاوت است. علاوهبرآن در این سالها، جنوب شهر تغییرات اساسی کرده است. لایههای اجتماعی تغییر کرده و بافت شهری و جمعیتی عوض شده. درجه و شاخصه رفاه و فقر تغییر کرده. با همه اینها همچنان تقسیمبندی بالای شهر و پایین شهر دستکم در شهر تهران باقی مانده است.
نوشتن كتاب از خلال گفتوگو با دانشجويان به ذهنم رسيد. آنها ميگفتند ما كتاب آموزش نمايشنامهنويسي ميخوانيم ولي نيازمان برطرف نميشود، به نتيجه رسيدم تمرينها و مثالها درك درستي به دست ميدهند ولي در نهايت وقتي قرار است دانشجو خودش قلم به دست بگيرد و ساختمان يك نمايشنامه را بنا كند، نميداند چه شگردها و امكاناتي براي شروع و پايان متن در اختيار دارد.
من را از شرکت نفت بیرون کردند برای خاطر اینکه مخالفِ سیستم آنها رفتار میکردم. اما کنسرسیوم اصرار کرد برایشان فیلمی بسازم که گفتند ما او را از شرکت نفت بیرون کردیم و آنها گفتند این را میخواهیم. آنجا هم که رفتم مطابقِ میل و فکر خودم فیلمِ «موج و مرجان و خارا» را ساختم.
اگر صدور مجوز را به رقیبی که در این بازار ذینفع محسوب میشود واگذار کنیم بدون تردید رقابت سالمی شکل نخواهد گرفت، مگر اینکه اعلام کنیم قانون جدیدی خواهد آمد که تلویزیون را هم موظف می کند برای تولیداتش از مرجع بیطرف دیگری خارج از صدا وسیما مجوز بگیرد.
به آمار فيلمها و فيلمسازان جديد و جريان سيال و پرشتاب توليد فيلم و سريال نگاه كنيد. البته كيفيت اين فيلمها، اهداف ساخت و نيز سرنوشتشان در پخش و نمايش همانند منابع سرمايه يا سوابق هنري سازندگانشان چندان واضح و شفاف نيست. متاسفانه اينجانب فاقد استعداد و فرصتيابي لازم براي همراهي با اين جريان سيال هستم و به ناچار زماني بسيار طولاني درگير يك فيلم ميشوم.
زمان ما، تئاتر اصالت داشت، واقعا حرفی برای گفتن داشت، هنرمندان برای آن احترام قائل بودند، لباس پلو خوریش را میپوشید و روی صحنه حاضر میشد. نه مانند حالا که بعضی از هنرمندان اصلا برای تئاتر ارزش قائل نیستند. البته خوشبختانه هنوز کسانی هستند که برای تئاتر ارزش و احترام قائل هستند.
جلالالدین دری میگوید: «نرگس مست» تلنگری به وضع موجود است که در آن قهرمانان ملی خودمان را فراموش کردهایم و از آنان غافل شدهایم. اکنون نیز شاهد برخی قهرمانسازیهای دروغین هستیم.
قطب الدین صادقی گفت: تقرب به حمید سمندریان ضعف شخصیتی است؛ برخی با نام او در حال افزایش اعتبار خود هستند.
مریم کاظمی پیشنهاد داد: بودجه همه جشنوارهها و بودجه همه تولیدات تئاتر در سال 99 یکپارچه شود و در صندوق حمایتی جمع شود و بودجههای افزون دیگری از کمکهایی که دولت تصویب کرده است برای حمایت از کسب و کارها جمعآوری شود و به طور عادلانه با یک هیئت امنای سالم و غیراداری میان همه خانواده تئاتر به صورت مساوی تقسیم شود.
فقیهه سلطانی از تجربیاتش در اجرای «یه گاز کوچولو» در این روزهای کرونایی میگوید
سليقه اعضاي شورا و مديريت شورا در تصميمگيري موثر است. اين سليقه و مديريت هم متاثر از فضاي سياسي و اجتماعي است. متر اين فضاي سياسي و اجتماعي را هم بايد در برخورد سايتها و روزنامههاي مخالف دولت و ارشاد ديد. اين سايتها و روزنامهها ميدانند با انتقاد تندشان روي عملكردها تاثير بگذارند. البته اين انتقادهاي تند هم ريشه در حال و هواي همان فضاي سياسي و اجتماعي دارد كه امكان اين تندروي را ايجاد كرده است.
یک فیلمساز با یک دروپنجرهساز فرقی ندارد. باید بتوانی هر در و پنجرهای را بسازی. این منظر لخت و خشن ماجراست؛ اما البته از نظر بُعد هنری، به نظرم وقتی با موضوعی ارتباط برقرار میکنی، برایت مهم و جذاب میشود. پس سمتش میروم و آن را میسازم. کارم همین است.
«با گذشت زمان مضطربتر میشوم. حتی با اینکه اکنون اعتماد به نفس بیشتری دارم، اما اشتیاق من به بهتر بودن و پیشرفت کردن حس قویتری است. ممکن است بیشتر اوقات نگران و مضطرب به نظر برسم چراکه در واقعیت همین احساس را دارم. حرفهی من مسوولیت سنگینی را به دوش من گذاشته است.
محمدرضا خاکی، استاد دانشگاه و کارگردان تئاتر گفت: اینکه ما یک خانه قدیمی- اغلب کلنگی- اطراف تئاتر شهر را اجاره کنیم و آن را تبدیل به سالن کنیم و چند صندلی بگذاریم و اجرا برویم، این که واقعا تئاتر نمی شود.
پول ناپاک شاید در سینما باشد، همانطوری که همهجا هست، ولی اینکه کسی بخواهد دنبال پول ناپاک باشد و به این منظور بیاید در سینما و بخواهد پولشویی کند، احمقانهترین سیستم را برای این کار انتخاب کرده است.
ابوالفضل جلیلی ۱۵ فیلم سینمایی و دهها جایزه از فستیوالهای کوچک و بزرگ سینمایی دارد، اما تاکنون هیچیک از فیلمهایش به نمایش عمومی درنیامده و حتی سینماهای هنر و تجربه هم از نمایش فیلمهای او خودداری کرده.
همه جای دنیا سینمای جریان اصلی آنها ترکیبی از فیلمهای ضعیف و فیلمهای خوب و تماشایی است. ما در طول تاریخ تولید فیلم در ایران همیشه از زاویه یک تماشاچی سختگیر و روشنفکر به جریان اصلی نگاه کردیم. بعد از انقلاب مدیران هم کنار جریان روشنفکری قرار گرفتند و جریان اصلی متهم اصلی سینما شد.
پوران درخشنده میگوید ترس تهیهکنندهها به خاطر نداشتن بازیگران چهره باید از بین برود و این وظیفه کارگردانان است که چهرههای جدید را وارد سینما کرده و از آنها حمایت کنند.