پاچينو و دنيرو هر دو طي چند دهه گذشته در فيلمهايي ايفاي نقش كردهاند كه ماهيتشان بحثبرانگيز بوده است، اما هيچكس نميتواند جديتي را كه آنها به كار بردهاند، زير سوال ببرد. آل فكر ميكند عزم به سختكوشي دستكم به اندازه هر استعداد خدادادياي اهميت دارد. احيانا صداي فرزند طبقه كارگر بايد همين باشد.
وقتي انقلاب شده بود و من ساخت فيلم «خونبارش» را شروع كردم و بعد «رهايي» و «گلهاي داوودي» را ساختم، نميدانستيم چگونه بايد كار كنيم. يعني تعريفي از سينماي جمهوري اسلامي نداشتيم.
مرحوم کيارستمي ميگفت اواخر دهه 60 ايشان را به منزل کسي دعوت کرده بودند که معمولا از هنرمندان زيادي دعوت ميکرد. در آن میهماني چند نفر نقاش حضور داشتند و هر کدام تابلويي را در روزنامه پيچيده بودند و وقتي وارد شدند صاحبخانه گفت لطفا تابلوها را در اتاق بغل درب ورودي بگذاريد. بعد که وارد شديم از صاحبخانه پرسيدم جريان چيست. گفتند سفير فرانسه قرار است به میهماني بيايد و دو سه کار نقاشي بخرد. من هم به نقاشها گفتم هر کدام از تابلوهايتان را ميخواهيد بياوريد. مرحوم کيارستمي ميگفت خيلي ناراحت شدم که هنرمند ايراني بايد تابلويش را زير بغلش بگذارد و بياورد.
کیانوش عیاری که فیلم «خانه پدری»اش بالاخره روانه اکران عمومی شد، میگوید: قطعا برای همه تماشاگران «خانه پدری» سوال خواهد شد که چرا این فیلم یک دهه توقیف شده بود، چون هیچ ویرانی یا اتفاق بدی به وجود نمیآورد.
فيلم برشي كوتاه از زندگي علي هاشمي است و همه زندگي او را در برنميگيرد. ما فقط فصل كوتاهي از زندگي اين شهيد را به مخاطب نشان ميدهيم و همين. بنابراين فيلم بيوگرافي علي هاشمي نيست مفهومي از علي هاشمي ميگيرد. نشان دادن علي هاشمي در دو قاب است. يكي قاب جنگ يكي هم قاب زندگي امروز مردم هورالعظيم. هدف من اين بود كه در مورد آدمي صحبت كنم كه ضمن اينكه فرمانده بزرگ در جنگ ايران و عراق بود فراتر از آن هم پيش ميرود و تبديل به اسطوره مردم ميشود.
در يك باغ سيب خرس به طرفمان حمله كرد. خرس بالاي تپه بود و تا ما حركت كنيم و سوار شويم، سريع به ما رسيد و به گلگير ماشين ضربه زد. شبي هم گلهاي هفت تايي از گرگها كمين كرده بودند كه ما از كمپ بيرون بياييم. ما تمام اين تصاوير را داريم كه بهزعم من اين صحنهها خيلي جذابتر از صحنههاي اصلي است.
فیلم من خیلی تلخ است اما ما نیامدیم آن را صرفا تلخ روایت کنیم و به نظر خودمان کارمان عین بندباز ها بود یعنی ممکن بود که سقوط کنیم و منهدم شویم. خدا را شکر با توجه به استقبالی که از فیلم شد و نگاههایی که منتقدان دارند، فکر میکنم تا آنجایی که من میدانم فیلم قابل قبول است.
تا روزي كه روي صحنه تئاتر مدرسه نرفته بودم از مدرسه وحشت داشتم. بازيها و دلبستگيهاي دوران كودكيام شبيه همسالانم نبود و ميتوانم بگويم بيآنكه متوجه باشم حقيقتا از تنهايي رنج ميبردم. در مدرسه شاگرد بدي نبودم اما وقتي براي اولين بار روي صحنه رفتم، محل اجراي نمايش برايم به معبد تبديل شد. كشف 10 سالگيام يعني «خيمه شب بازي» و «مبارك» كه تمام اين سالها عشقم را نثارش كردهام جهان من را به كلي دگرگون كرد.
سه روز مانده به شروع فيلمبرداري به يكباره از تهيهكننده پروژه براي من پيغام آمد كه با اين فيلمنامه مشكل داريم و آن را نميسازيم! آن هم فيلمنامهاي كه برايش پروانه ساخت گرفته بوديم و به لحاظ حقوقي و اجرايي با ساخت آن مشكلي نداشتيم. در واقع تهيهكننده ميخواست در فيلمنامه اديت و مميزي مجددي اعمال كند و من در وهله اول نپذيرفتم و زير بار نرفتم و ماجرا پيچيده شد و با خودم گفتم كه اين فيلم را هم نتوانستم بسازم. اما مشاور من آقاي محمدحسين لطيفي ميانجيگري كرد و به من توصيه كرد كه فيلم اول را بالاخره بايد بسازم.
طبيعي است كه جارموش معتقد است، فيلمهايش بازتابي از شخصيت خودش هستند. ميگويد:«ميدانم كه رويكردي مثالزدني از نظر زمان دارم. ميدانم كه يك جورهايي كند، حرفم را ميزنم. شايد بتوان گفت، كند هم فكر ميكنم. از موسيقي كند خوشم ميآيد. از فيلمهاي كند خوشم ميآيد. اينها همه از خودم سرچشمه ميگيرد. گدار ميگويد هر فيلمساز يك فيلم ميسازد و بارها و بارها آن را تكرار ميكند. لااقل در مورد من حرف درستي به نظر ميرسد.»
موسوي: وقتيكه بدعتگذاري و نوگرايي جديدي در سينما ميشود اين مساله حساسيتبرانگيز است و نقدها بيشتر مطرح ميشود. البته اگر در سالهاي اخير به حواشي فيلمهايي كه به اسكار معرفي شدهاند نگاهي بيندازيد خواهيد ديد كه هرسال اين نقدها مطرح بوده و امسال هم هر فيلم ديگري انتخابي ميشد بازهم شاهد نقدهاي زيادي بوديم.
عزیزالله حمیدنژاد دربارهی وضعیت چهرهپردازی در سریالهای تلویزیونی معتقد است: اصولا آرایشگری با گریم دو مقولهی متفاوت از هم است که اگر آگاهانه درخصوص این دو مقوله تصمیم گرفته شود، اشکالی ندارد و این تصمیم را کارگردان و طراح گریم میگیرد و نه بازیگران. باید بگویم اکثر بازیگران علاقمند به این هستند که چهرهشان آرایش شود تا گریم. منتهی کسانی که در عرصهی بازیگری صاحبِ نام هستند و تجربیات زیادی در سینما و تئاتر دارند، ممکن است در مورد گریم نظری هم داشته باشند، ولی چهره خود را تسلیم طراح گریم و کارگردان میکنند و حساسیت به خرج نمی دهند.
يك كليت پر تعدادي فقط به كسب سود گيشه فكر ميكنند و اينكه در تئاتر چه اتفاقي ميافتد برايشان اهميت ندارد. بياييد از دولت و شهرداري عبور كنيم، چرا؟ به اين دليل كه تجربه نشان داده هر زمان دولت و شهرداري راسا نسبت به برنامهريزي فرهنگي و هنري اقدام كردهاند با خروجي مناسبي مواجه نشدهايم.
با وجود گذشت چند روز از انتشار فيلم «رستاخيز» در فضاي مجازي، دامنه خبرسازي اين اتفاق كماكان ادامه دارد. در روزهاي گذشته شخصيتهاي حقيقي و حقوقي مختلفي درباره اين موضوع اظهارنظر كردند. از گفتوگوها و يادداشتهايي كه در رسانهها منتشر شد تا بيانيهاي كه روز شنبه احمدرضا درويش در مقام كارگردان اثر صادر كرد. درويش كه چند سال براي رفع اختلافهاي شرعي بر سر نمايش چهره بازيگر نقش حضرت ابوالفضل فيلمش، منتظر مانده بود، دانلود نسخه غيرقانوني «رستاخيز» را نه تنها جرم كه حتي «حرام» دانست.
خودم نميخواستم از خط قرمز عبور كنم تا بعد دچار مميزي شوم. با همين مسيري كه رفتم نه هنگام پروانه ساخت و نه هنگام پروانه نمايش هيچ اصلاحي براي فيلم در نظر گرفته نشد و هيچ تغييري در فيلم به وجود نيامد. من در اين فيلم ميخواستم حال آدمها را بعد از بيست و سه سال نشان دهم، همين.
من برای رضایت دیگران فیلم نمیسازم. فیلم میسازم برای اینکه به خودم بدهکار نشوم. البته مخاطب برایم اهمیت دارد، مگر میشود بدون مخاطب اثری تولید کرد؟ اما گاهی از حرف مدیران فرهنگی هم گیج میشوم، از طرفی از این صحبت میشود که به سینمای دغدغهمند نیاز داریم و سینمایی که حرفهای تازهای داشته باشد و از طرف دیگر اگر کسی حرف تازه و تفکر داشته باشد، آن را پس میزنیم
من براي دوستداشتن کسي کار نميکنم. آدمها ميتوانند تئاتري را دوست نداشته باشند، اما نميتوانند منکر اين بشوند که براي خشت به خشت آن زحمت و فکر شده و در هر صورت حتي اگر آن را نپسندند با آن وارد ديالوگ ميشوند.
واقعا شرايط مساوي و برابري براي نمايش فيلم «قسم» نيست. البته اين موضوع صرفا مربوط به فيلم ما نميشود و به هر جهت بايد لابي داشته باشي تا بتواني فيلم را در شرايط خوبي نمايش دهي. هر چقدر هم فرياد ميكشيم، فرياد ما به گوش كسي نميرسد و كسي كاري براي ما نميكند. اگر هم فرياد ما به گوش كسي برسد، عكس ماجرا عمل ميكنند و فتيله ما را آنقدر پايين ميكشند كه وجود خارجي نداشته باشيم.
بعد از «ستایش»، 2 سال تمام بیکار بودم. برخلاف میل درونی ام بود که به «جم» پیوستم، وقتی کار نبود چه باید میکردم؟
کمال تبریزی با بیان اینکه در ماجرای اشغال سفارت آمریکا تنها در نقش عکاس و فیلمبردار ایفای نقش کرده و هیچ نگاه سیاسی در آن ماجرا نداشته است، میگوید: اگرچه نمود بیرونی اقدام دانشجویان تحت عنوان گروگانگیری بود اما در عمل دانشجویان و گروگانها در داخل سفارت با هم رفاقت و همنشینی داشتند.