ساخت هر فیلمی در افغانستان در حوزه مسائل زنان و درباره زنان مهم است. یک نوع مبارزه است. ما باید جرئت این را داشته باشیم از خود بگوییم، خود را ببینیم، بشنویم و بخوانیم. زنان افغانستان هنوز هراس دارند که درباره خودشان و دنیای درونی خودشان با صدای بلند صحبت کنند. سینما میتواند زبان مناسبی برای انعکاس این صداها باشد.
بهتر نبود این سه زن را که انتخاب کردید، ی
اين فيلم سالها ذهن من را مشغول کرده بود. در واقع قصد من اين بود که با تصويرکردن اين قصه، نشان بدهيم نوجوانان در جنگ چه ميکردند و چرا سر از جبههها درآوردند؟ موقعيت و متن جنگ چه بود که باعث ميشد نوجوان و کهنسال براي نبرد با دشمن بشتابند؟ اين بچهها از چه جنسي بودند؟ جالب است که اگر همين الان پاي صحبت برخي از اين بيستوسه نفر بنشينيد، خودشان هم معتقدند که جنگ جاي نوجوانان نيست.
فیلمبردار ایرانی «الماسهای تراش نخورده» از تجربه چگونه ساخته شدن یکی از فیلمهای مطرح ۲۰۱۹ سخن گفت.
مشكل ما در فرهنگ و هنر و در بعضي شاخهها دقيقا از همينجا شروع ميشود كه وقتي با شخصي مواجه ميشويم كه سنش پايين است انگار او نميتواند كاري انجام دهد. قبول دارم كه جوانان نياز به راهنمايي دارند اما چكشي برخورد كردن را اصلا نميپسندم. انگار كه من حق ندارم به اين مقوله ورود كنم.
ميدانستم چه نوع فيلمي ميخواستم؛ ميگفتم: «نميتوانم از بازيگرها با دستگاههاي مكانيكي روي صورتشان فيلم بگيرم» چون آنها با اين دستگاهها كار نميكردند، مانع از كار كردنشان ميشد. اما پابلو هلمان (مدير جلوههاي ويژه فيلم) به من گفت: «فكر كنم يك راهي پيدا كردهام.» و پارچهاي يا چيز ظريفي را ساخت كه كاملا نامريي بود. ميدانيد ميتوانيد آن را دور (به صورتش اشاره ميكند) اينجا بگذاريد و زماني كه با كسي صحبت ميكنيد ديگر يك دستگاه جلوي صورتتان نيست.
من و بهرام ابراهیمی 38 سال است با هم کار میکنیم. با امیر کربلاییزاده هم 20 سال است که کار میکنیم. حسین شهبازی و ابوالفضل جمشیدی هم فکر میکنم 10 نمایش با من کار کردهاند. از نقش اول کار کردهاند تا دستیار کارگردان و منشی صحنه. یک تیم هستیم و با هم کار میکنیم.
قرار بود تئاتر خصوصي به شكل ديگري در ايران پياده شود كه حالا اينچنين تجاري شده است! اغلب اين سالنها از نظر فرهنگي و هنري در بدترين شكل ممكن قرار دارند زيرا هر كسي از راه برسد در آنها اجرا ميرود! برخي از اين سالنها امكانات حداقلياي دارند ولي قرار بود، دانشجويان تئاتري در اين سالنها مشغول به كار شوند و اين سالنها هم قرار بود از دولت يارانه بگيرند ولي چه شد؟! آنها تبديل به تالارهايي شدند كه فقط كارت بانكي ميشناسند.
رويکرد اجراي ما اين بود که از طريق خود حقيقت است که به حقيقت دست پيدا ميکنيم. ما جايي اشاره ميکنيم به اينکه «همه يادشان ميرود و موضوع فراموش ميشود» و ما اين گزاره را در خود اجرايمان هم عملي کرديم. جايي شما با خشونت شديد مواجهيد و در صحنه بعد ممکن است کمدي چنان زياد باشد که آن را فراموش کرده باشيد و اين الگو مدام تکرار ميشود و جانمايهاي بود که مد نظر ما بود آن را در اجرا هم بازنمايي کنيم.
واقعیتش این است که مهمترین بخش به روز کردن دانش سینمایی فیلم دیدن است، منتها چطور فیلم دیدن خیلی مهم است. اساساً من سینما را با فیلم دیدن یاد گرفتم، چون من دانشکده سینما نرفتم. من یک سکانس درخشان از یک فیلم خوب را بارها گذاشتم و دیدم.
این روزها انیمیشنی با عنوان «آخرین داستان» روی پرده سینماهاست. اثری که به عنوان نماینده انیمیشن ایران در اسکار ۲۰۲۰ حضور دارد. همزمان با آن، انیمیشن «فیلشاه» که اثری موفق در این حوزه بود هم در کشور روسیه در حال اکران است.
ما تئاتر جنگ را درگير مناسبتهاي خاص كردهايم و اصلا فكر نميكنيم فرهنگي است كه ميتواند تماموقت وجود داشته باشد. فكر كرديم بعضي مناسبتها را با اين نمايشها پر كنيم و همين موجب ركود اين مفهوم در تئاتر شد. حصار مناسبتها فقط براي زنداني كردن اين مفهوم بود
من از سينماي پدر ياد گرفتم. شايد بيش از هرچيز پايبندبودن به مفاهيم و نمادهايي که در نگاه اول از نظر مخاطب پنهان ميماند و گاهي مفهوم سومي از آن استنباط ميشود. مثلا در فيلم «خط قرمز» پدر اين شمايل را به خوبي ميبينيم. به نظرم ما نسلي هستيم که گاهي رفتارمان همراه با يک خشم است و در عين حال همه ما در يک حس عجيب و نوستالژيک با گذشتهمان پيوند خوردهايم.
نمايش «آن ديگري» نسبت به اجراهاي گذشته من به شدت شخصي است. اگر از نظر موضوعي به اجراي «آن ديگري» نگاه كنيم درخواهيد يافت كه من سالها مشغول چنين موضوعهايي هستم و حتي مدتهاست كه روي چنين موضوعي كار و پژوهش ميكنم. در واقع، مسائلي چون زمان، بدن و برخورد فيزيولوژيك بدن و زمان از جمله دغدغههاي اصلي من هستند.
در اين فيلم ميخواستم كاراكتري را خلق كنم كه نه تنها قهرمان به معناي كلاسيك نيست بلكه تبديل به ضد قهرمان ميشود كه مخاطب او را درك ميكند. ما غيرت را دفع نميكنيم. در واقع كار او را نميپسنديم اما دركش ميكنيم. مثل كسي كه عزيزي را از دست ميدهد سرش را به ديوار ميكوبد و به او ميگوييم اين كار زيبنده و شايسته تو نيست اما من دركت ميكنم.
سخت ميتوان تصور كرد كه فينيكس با احترام تمام در تمام برنامههاي تبليغاتي فيلم كه بازار انبوه فيلم طلب ميكند، حضور داشته است. چنين قيد و بندهايي بعد از اهداي شير طلايي جشنواره ونيز به «جوكر» جديتر شد چرا كه برگزيدگان قبلي اين جايزه - «رما» و «شكل آب»- بعدتر در مراسم اسكار درخشيدند.
من دلم ميخواست فيلمم تماشايي شود تا بعد از آن مخاطب خودش برود راجع به سرطان تحقيق و مطالعه كند. من مصرانه ميخواستم كه فيلمم جنبه قصهگويي داشته باشد تا تماشاگر تا انتها در سالن بنشيند و فيلم را ببيند.
فيلم پشت فيلم ساختن فضيلت نيست. فيلمسازي به عنوان يك فعاليت هنري اجتماعي خلاقانه كه قرار است دغدغههاي خالق اثر را هم به همراه داشته باشد مستلزم فراهم شدن دهها عامل مختلف است
اتفاقي كه در فيلم «هزار تو» ميافتد در جامعه ما زياد است. جزيي از اخبار روزمره ما شده است. خانواده قصه ما جامعه كوچك است كه دور و اطراف ماست. جامعهاي كه عدم صداقت و دروغ در آن بيداد ميكند. از مديران بگير تا راننده تاكسي و راننده اتوبوس و بقال تا من و خود شما همه مجبور شديم براي بقاي زندگي و ادامه داشتن زندگي آن به دروغ و كارهاي غيراخلاقي پناه ببريم. بيشك پيرامون همه ما يك چنين خانوادههايي وجود دارد. يكسري بنا به دلايلي حرفي نميزنند و پردهاي روي كردارشان كشيدهاند و ما متوجه نميشويم و يكسري هم مثل خانواده فيلم ما پرده از روي مشكلات اخلاقيشان برداشته ميشود.
سیودومین جشنواره بینالمللی مستند آمستردام در اقدامی کمسابقه با نمایش فیلمی از سینمای ایران، فعالیت خود را آغاز کرد و همین امر انگیزهای شده است تا نشریه معتبر ورایتی در گفتوگویی با مهرداد اسکویی ـ سازنده این فیلم ایرانی ـ از او اهداف و انگیزه ساخت مستند «سایههای خورشید» را جویا شود.
اجرا بايد در سياستهاي اجرايياش بحراني شوداما قرار نيست يك اجرا در خود مانده باشد و تمام سويهها و نسبتهايش را با جهان بيرون قطع كند. متاسفانه در كشور ما دوستاني كه در زمينه اجرا مطالعه دارند تصور ميكنند اگر تمام نسبتهاي اجرا با جهان بيرون قطع شود و كار را به اجرايي در خود مانده تبديل كنيم، چيزي كه در روايتي تندتر به آن «اجراي اخته» ميگويم، آن وقت اجرا خودآيين ميشود. درصورتيكه اتفاقا اجرا زماني خودآيين ميشود. قرار نيست اجرا چيزي را بازنمايي كند ولي قرار است ديالكتيكي با بيرون داشته باشد. من ميتوانم از وقايع متعدد سياسي كه به شكل گرفتن بدنهاي ما و كليت و سرنوشت ما ميانجامد خيلي ساده عبور كنم.