آنچه این روزها درباره ساعدی خبرساز شده، نه یک واقعه بلکه محصول یک روند استبدادی مبتذل است.
پیام لاریان گفت: به نظرم بازنمایی آنچه در جهان موجود است، در نمایشنامه مهم نیست. بلکه مهم درکی است که تو از جهان داری. یا نگاه اغراقآمیز یا تخیلی که تو به جهان پیدا میکنی. برای همین، هر چه که مینویسم، جایی از رئالیسم خارج میشود و به فراواقع میپیوندد.
من از نسلي هستم كه تئاترهاي لالهزار را از نزديك ديدم. اين تئاترها خصوصي بودند. پس از دوران كودتا تئاتر را از شكل و شمايل خودش خارج كردند و آن را به سوي ميانپرده و ژانگولر بردند. تمام اين آثار هم فروختند! آنها همه خصوصي بودند. آيا از اين تئاترها نكات مهمي باقي مانده است؟ چيزي براي گفتن دارند؟
علی سرابی میگوید: عمده سانسورها و ممیزیهای تئاتر در ایران بر اساس انگاههای سلیقهای و فردی افرادی است که روی کار میآیند. او از سال ۹۷ به عنوان سال سخت تئاتر ایران یاد میکند که هنرمندان بسیاری را بازداشت کردند و حتی محمد یعقوبی بدون ممنوعالکاری رسمی، اجازه کار پیدا نکرد.
داود فتحعلی بیگی گفت: بسیاری از هنرمندان به دلیل شرایط حاکم بر تئاتر نمیتوانند کار کنند.
کوروش نریمانی که سالهای زیادی از فعالیت هنری خود را صرف اجرای تئاترهای کمدی کرده است، میگوید: احساس میکنم داریم راه غلطی در کمدی میرویم و نگاه غلطی در حوزه تئاتر کمدی دنبال میشود. چارهای نیست جز اینکه در این شرایط، خلاف جریان آب شنا کنم. چون تبعات نگاه غلط به کمدی و فروش صرف نمایشها را خیلی خوب میشناسم و میدانم در نهایت ضربه مهلک خود را بر بدنه تئاتر ما وارد خواهد کرد.
مسعود موسوی از اعضای هیات مدیره منحل شده کانون کارگردانان خانه تئاتر با اشاره به دلایل منحل شدن هیات مدیره این کانون، درباره الزامات این نهاد صنفی برای ادامه فعالیت توضیحاتی ارائه کرد.
چطور ميتوان گفت نمايشها، نمايشنامهها، فيلمها، رمانهاي نوشتهشده به سبك رئاليستي در تاريخ هنر طول عمر معيني دارد و بعد از آن مدت به پايان ميرسد؟ قطعا چنين نيست و رد و تاييد ماجرا هم توسط ما خللي در تاريخ هنر ايجاد نميكند، اين مكتب هميشه جاري بوده و تا امروز كار خودش را كرده است. به اين هم دقت داشته باش كه تازه 10 سال از نگارش نمايشنامه «لانه خرگوش» گذشته و ظرف اين مدت فقط بيش از 80 بار در برادوي به صحنه رفته است.
وقتي تئاتر كار ميكنم بيش از هر چيز به اين باور دارم كه مشغول فعاليت فرهنگي هستم. قطعا هم با اين جريان عجيب و غريبي كه در سينما، تلويزيون و بالطبع هر دو در تئاتر ما روز به روز بيشتر خودش را جا مياندازد همراه نخواهم شد.
امیرحسین حریری،مدیرمرکز تئاتر مولوی عنوان کرد: فارغ از مسائل تکنیکی و آموزشی برای دانشجویان، تئاتر میبایست به عنوان یک اثر هنری خود را با مخاطب عادی مواجه کند و برآمده از دغدغهها،مسائل و مشکلات مردم و زندگی روزمره آنها باشد.
یکی از پاشنههای آشیل ما در تئاتر، نداشتن گروههای تئاتری منسجم و به رسمیت نشناختن آنها از سوی حاکمیت است.
مژگان خالقی نمایشنامهنویش و بازیگر نمایش «بیوه سیاه، بیوه سفید» درباره علاقهاش به فرهنگ و داستانهای افغانستان گفت: شاید به این دلیل که دغدغههای مشترکی داریم، رنجی که زنان میکشند هم خیلی دور از هم نیست. شاید بتوان گفت این رنج مشترک، تبدیل به زبان مشترک دو کشور میتواند بشود.
آرش عباسی میگوید: در اینکه تئاتر نتوانسته آدمهای جامعهاش را به خوبی روی صحنه نشان دهد و در این زمینه کمکاری کرده هیچ شکی ندارم اما مگر همه کارها در جامعه با شعارهای اولیهاش مطابقت داشته که این یکی هم باشد؟
امیرمهدی ژوله گفت: نقشی که من در یک ساعت آرامش دارم، نقشی است که صحنه را میگرداند و جاهایی که لازم است خنده بگیرد، خندهاش را میگیرد و مخاطب را جذب میکند.
کهبد تاراج که نمایش «غلامرضا لبخندی» را با محوریت شخصیت خفاش شب در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برده، میگوید برای دریافت مجوز اجرای این اثر، دست به خودسانسوری زده است.
وضعيت شکل و محتواي آثار درواقع متوجه کل حالوهواي جريان هنري است و البته برنامهريزي و مديريت سياستگذاراني که در طول اين سالها سياستگذاري کردهاند. ما جز اينکه انتخابگر خوبي باشيم، کاري از دستمان برنميآمد که بله در اين بخش ممکن است اشکالاتي داشته باشيم. توجه داشته باشيد من به انتخابگران جشنواره نميتوانستم تکليف کنم فقط کارهايي را انتخاب کنند که مثلا رويکرد اجتماعي داشته باشند يا... . در جشنواره بسيار تنوع شکلي و محتوايي داريم.
بهزاد صدیقی که به تازگی نمایشنامهای از او به زبان ارمنی ترجمه شده میگوید: ترجمه ادبیات نمایشی ایران به زبانهای دیگر نیاز به بودجه و حمایت مالی نهادهای فرهنگی هنری کشور دارد. البته ناشران حرفهای دو کشور مبدأ و مقصد هم میتوانند نقش تأثیرگذاری در این زمینه داشته باشند.
در حال حاضر شرايط توليد تئاترمان چندان بسامان نيست. مولفههايي كه بيشتر جنبههاي حاشيهاي در توليد تئاتر دارد به محورهاي اصلي تبديل شده است و آرام آرام خودش را نهادينه و تبديل به الگويي ميكند كه ميتواند خطرات جدياي را در ساحت انديشهورزي تئاتر در پي داشته باشد. قطعا تئاتر دانشگاهي ميتواند با تكيه بر تحقيق و پژوهش الگوهاي مناسبي را در همه ابعاد هنرهاي نمايشي ايجاد و پيشنهاد كند تا ديگر مراكز هم عرض هم با استفاده از اين الگوها فعاليتهاي هدفمند خود را دنبال كنند.
حتي اگر شعار داده باشم با افتخار ميگويم بله! شعار دادم، اصلا فرياد زدم. فراموش نكنيد ما نمايشي با محوريت مسائل كارگري روي صحنه آوردهايم كه ضعيفترين قشر اين جامعه محسوب ميشوند و كافي است ذرهاي به وضعيت كارگران در همين جامعه كنوني خودمان توجه كنيد. به وضعيت همين شش ماه و يكسال قبل كارگران در نقاط مختلف ايران كه چه مصيبتها و رنجهايي متحمل شدند.
تئاتر کارگری دغدغه من است؛ اما نگاهم سیاسی نیست، چون اصلا سواد این نگاه را ندارم برای من فقط این موضوع مهم است که معیشت یک خانواده کارگر چگونه میتواند تبدیل به بحران و درام شود.
مدیرکل هنرهای نمایشی با رد برخی انتقادات نسبت به عملکردش در یک سال گذشته میگوید: من یکی از دشوارترین مسئولیتهای دنیا را دارم و در این مدت به اندازه تمام عمرم تحت فشار بودم. تئاتر ایران در بخشهایی به تحول نیاز دارد و نمیدانم چرا هر گامی که میخواهم بردارم با انتقاد روبرو میشوم؟!