مهین صدری، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر و سینما، در گفتگویی مشروح به مسیر هنری خود، از کانون پرورش فکری رشت تا همکاری طولانیمدت با امیررضا کوهستانی پرداخت. او با تاکید بر اینکه «هیچ لذتی بالاتر از کشف آدمهای معمولی نیست»، از فرایند شکلگیری آثارش، اهمیت صداقت در هنر و همچنین تجربیاتش در نوشتن نمایشنامه، کارگردانی و بازیگری سخن گفت.
امیرحسین خالقی (اقتصاددان نئولیبرال و پژوهشگر توسعه) معتقد به حذف مداخله دولت در اعطای یارانه فرهنگی به تئاتر و همچنین مقرراتزدایی و حداقلی کردن پروسه صدور مجوزهاست و میگوید سیاستهای تشویقی مانند معافیت مالیاتی میتواند به رونق هنر نمایشی کشور کمک کند.
حسین کیانی گفت: اشکال نمایش ایرانی، دیگر اشکالات موزهای به شمار میآیند. آن ظرفیتها هنوز هم قابلیتهای فراوانی دارند، اما تکرار آن اشکال و ظرفیتها، دیگر پاسخگوی نیازهای مخاطب امروز نیست. بنابراین باید دیگرگونهتر و خلاقانهتر فکر کرد.
مسعود دلخواه معتقد است: وضعیت کنونی تئاتر تحت تأثیر عواملی است که با یکدیگر ارتباط مستقیم دارند و زمانیکه یک عضو از بدنه تئاتر درد میگیرد باید تئاتر را به آزمایشگاه برد و بررسی کرد که چه مسائلی باعث درد آن عضو شده است. در آزمایش است که مشکلات ریشهیابی میشوند. ما نمیتوانیم تنها یک دلیل برای وضعیت کنونی تئاتر بیاوریم.
از سال گذشته اعتبارمان در حوزه تئاتر کم شد، سال 96 اعتبار مصوب ما 33 میلیارد بود و چیزی در حدود 25 میلیارد توانستیم اعتبار جذب کنیم. سال 97 اعتبار مصوب 25 میلیارد تومان شد، یعنی حدود هشت میلیارد تومان کسر شد، بهاضافه اینکه سال 97 ما رقمی حدود هفت میلیارد بدهی سال گذشته را هم داشتیم. یعنی در سال گذشته با جذب 25 میلیارد، آن کسری هفت میلیارد و 200 میلیون تومانی سال 96 را هم تسویه کردیم.
پیام لاریان گفت: به نظرم بازنمایی آنچه در جهان موجود است، در نمایشنامه مهم نیست. بلکه مهم درکی است که تو از جهان داری. یا نگاه اغراقآمیز یا تخیلی که تو به جهان پیدا میکنی. برای همین، هر چه که مینویسم، جایی از رئالیسم خارج میشود و به فراواقع میپیوندد.
من از نسلي هستم كه تئاترهاي لالهزار را از نزديك ديدم. اين تئاترها خصوصي بودند. پس از دوران كودتا تئاتر را از شكل و شمايل خودش خارج كردند و آن را به سوي ميانپرده و ژانگولر بردند. تمام اين آثار هم فروختند! آنها همه خصوصي بودند. آيا از اين تئاترها نكات مهمي باقي مانده است؟ چيزي براي گفتن دارند؟
علی سرابی میگوید: عمده سانسورها و ممیزیهای تئاتر در ایران بر اساس انگاههای سلیقهای و فردی افرادی است که روی کار میآیند. او از سال ۹۷ به عنوان سال سخت تئاتر ایران یاد میکند که هنرمندان بسیاری را بازداشت کردند و حتی محمد یعقوبی بدون ممنوعالکاری رسمی، اجازه کار پیدا نکرد.
داود فتحعلی بیگی گفت: بسیاری از هنرمندان به دلیل شرایط حاکم بر تئاتر نمیتوانند کار کنند.
کوروش نریمانی که سالهای زیادی از فعالیت هنری خود را صرف اجرای تئاترهای کمدی کرده است، میگوید: احساس میکنم داریم راه غلطی در کمدی میرویم و نگاه غلطی در حوزه تئاتر کمدی دنبال میشود. چارهای نیست جز اینکه در این شرایط، خلاف جریان آب شنا کنم. چون تبعات نگاه غلط به کمدی و فروش صرف نمایشها را خیلی خوب میشناسم و میدانم در نهایت ضربه مهلک خود را بر بدنه تئاتر ما وارد خواهد کرد.
مسعود موسوی از اعضای هیات مدیره منحل شده کانون کارگردانان خانه تئاتر با اشاره به دلایل منحل شدن هیات مدیره این کانون، درباره الزامات این نهاد صنفی برای ادامه فعالیت توضیحاتی ارائه کرد.
چطور ميتوان گفت نمايشها، نمايشنامهها، فيلمها، رمانهاي نوشتهشده به سبك رئاليستي در تاريخ هنر طول عمر معيني دارد و بعد از آن مدت به پايان ميرسد؟ قطعا چنين نيست و رد و تاييد ماجرا هم توسط ما خللي در تاريخ هنر ايجاد نميكند، اين مكتب هميشه جاري بوده و تا امروز كار خودش را كرده است. به اين هم دقت داشته باش كه تازه 10 سال از نگارش نمايشنامه «لانه خرگوش» گذشته و ظرف اين مدت فقط بيش از 80 بار در برادوي به صحنه رفته است.
وقتي تئاتر كار ميكنم بيش از هر چيز به اين باور دارم كه مشغول فعاليت فرهنگي هستم. قطعا هم با اين جريان عجيب و غريبي كه در سينما، تلويزيون و بالطبع هر دو در تئاتر ما روز به روز بيشتر خودش را جا مياندازد همراه نخواهم شد.
امیرحسین حریری،مدیرمرکز تئاتر مولوی عنوان کرد: فارغ از مسائل تکنیکی و آموزشی برای دانشجویان، تئاتر میبایست به عنوان یک اثر هنری خود را با مخاطب عادی مواجه کند و برآمده از دغدغهها،مسائل و مشکلات مردم و زندگی روزمره آنها باشد.
یکی از پاشنههای آشیل ما در تئاتر، نداشتن گروههای تئاتری منسجم و به رسمیت نشناختن آنها از سوی حاکمیت است.
مژگان خالقی نمایشنامهنویش و بازیگر نمایش «بیوه سیاه، بیوه سفید» درباره علاقهاش به فرهنگ و داستانهای افغانستان گفت: شاید به این دلیل که دغدغههای مشترکی داریم، رنجی که زنان میکشند هم خیلی دور از هم نیست. شاید بتوان گفت این رنج مشترک، تبدیل به زبان مشترک دو کشور میتواند بشود.
آرش عباسی میگوید: در اینکه تئاتر نتوانسته آدمهای جامعهاش را به خوبی روی صحنه نشان دهد و در این زمینه کمکاری کرده هیچ شکی ندارم اما مگر همه کارها در جامعه با شعارهای اولیهاش مطابقت داشته که این یکی هم باشد؟
امیرمهدی ژوله گفت: نقشی که من در یک ساعت آرامش دارم، نقشی است که صحنه را میگرداند و جاهایی که لازم است خنده بگیرد، خندهاش را میگیرد و مخاطب را جذب میکند.
کهبد تاراج که نمایش «غلامرضا لبخندی» را با محوریت شخصیت خفاش شب در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برده، میگوید برای دریافت مجوز اجرای این اثر، دست به خودسانسوری زده است.
وضعيت شکل و محتواي آثار درواقع متوجه کل حالوهواي جريان هنري است و البته برنامهريزي و مديريت سياستگذاراني که در طول اين سالها سياستگذاري کردهاند. ما جز اينکه انتخابگر خوبي باشيم، کاري از دستمان برنميآمد که بله در اين بخش ممکن است اشکالاتي داشته باشيم. توجه داشته باشيد من به انتخابگران جشنواره نميتوانستم تکليف کنم فقط کارهايي را انتخاب کنند که مثلا رويکرد اجتماعي داشته باشند يا... . در جشنواره بسيار تنوع شکلي و محتوايي داريم.
بهزاد صدیقی که به تازگی نمایشنامهای از او به زبان ارمنی ترجمه شده میگوید: ترجمه ادبیات نمایشی ایران به زبانهای دیگر نیاز به بودجه و حمایت مالی نهادهای فرهنگی هنری کشور دارد. البته ناشران حرفهای دو کشور مبدأ و مقصد هم میتوانند نقش تأثیرگذاری در این زمینه داشته باشند.