آنچه این روزها درباره ساعدی خبرساز شده، نه یک واقعه بلکه محصول یک روند استبدادی مبتذل است.
رؤیا تیموریان را باید روی صحنه تئاتر تصور کرد و دید. تلویزیون و سینما فقط و فقط بخشی از توانایی او در بازیگری را به نمایش میگذارد و او فرمانرواییاش را بر صحنه تئاتر تکمیل میکند و نشان میدهد. تیموریان که کار حرفهایاش را سال 1358 با چند تئاتر آغاز کرده بود فرصت همکاری با چهرههای مطرح تئاتر را در کارنامه کاری خود جای داد تا آن سالها اهل فرهنگ و هنر و علاقهمندانش او را بهعنوان یک استعداد درجه یک در تئاتر بشناسند. در کارنامه تئاتری او بازی برای رکنالدین خسروی، علیرفیعی، علیرضا کوشکجلالی، بهزاد فراهانی و جوانترهایی همچون مرتضی میرمنتظمی به چشم میخورد.
این روزها نمایش «خنکای ختم خاطره» با کارگردانی نویسنده اثر یعنی حمیدرضا آذرنگ در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته است. خود حمیدرضا آذرنگ به همراه فاطمه معتمد آریا، علی سلیمانی، مرتضی آقاحسینی، مجید رحمتی، امین میری، بهنام شرفی، پریا وزیری، سارا شاهرودیان، امید سلیمی، هیراد آذرنگ و ماهرخ لک گروه بازیگران این نمایش نود دقیقهای را تشکیل میدهند.
من هيچوقت عضو يك حزب و گروه سياسي نشدم، چون روحم آزادتر از پذيرش چارچوب بود. به همين دليل علاقه نداشتم در هيچ جنبش سياسي حضور پيدا كنم، ولي درونمايه روحم همان رومانتيسم انقلابي را حمل ميكند. به همين دليل هرجا امكان داشته باشد اين روحيه انقلابي را تزريق ميكنم و يكي از اين محلها صحنه تئاتر است، اما در عين حال اجازه نميدهم سياست در كار وارد شود.
مواجهه با اجراهاي گروه تئاتر «بِين» براي من واجد همان كيفيتي است كه در نگاه اول از نام گروه به ذهن متبادر ميشود. بين، ميانه، عدم قطعيت. پروژههاي اين گروه مثل هر گروه ديگري كه كار خود را با شيوه تمرين و تغيير مدام به صحنه ميآورند در طول زمان شكل ميگيرد. به اين معني كه شماي تماشاگر وقتي به تماشاي كار مينشينيد نبايد انتظار ديدن يك اجراي چارچوببندي شده قطعي با مولفههاي كلاسيك و منطق ارسطويي را داشته باشيد. واقعيت را بخواهيد اولينبار شبي به تماشاي كار نشستم كه از يك ماراتن تئاتري ميآمدم و آخرين آنها «پرومته/طاعون» شهاب آگاهي بود. نتيجه؟ ميزاني نارضايتي از چيزي كه ديده بودم! ولي هرچه زمان گذشت، متوجه شدم چيزي در كار برايم باقي مانده كه با خودم حمل ميكنم. اتمسفري كه اجراگرها آن شب تا حدي موفق به ساختنش شدند و البته تصاوير بديع ناشي از طراحي صحنه به يادماندني شيما ميرحميدي. اينكه طاعون ما را با خود خواهد برد كمي ترسناك بود ولي در نهايت يك روزنه اميد هم وجود داشت كه سايه قدرت طبيعت بخشاينده روي سر همه ما قرار دارد و همهچيز را دربرخواهد گرفت.
نميخواهم بنويسم! براي اينكه دستم زخم است و كمرم تا شده. به اين دليل كه اگر براي نوشتن هر كدام از آثارم يك سال زمان گذاشتم و يك سال هم طول كشيد تا روي صحنه برود به اندازه 20 سال پير شدم. براي نوشتن متنها روبهروي كساني نشستم و جواب پس دادم كه بالاخره يك روزي گفته خواهد شد.
در چند وقت اخیر اغلب شاهد نمایشهای گیشهای و تجاری در سالنهای تئاتری کشور بودیم. نمایشهایی که معطوف به درآمد و تجارت هستند و در همین راستا دست به دامان سلبریتیها و ستارههای گرانقیمت میشوند. با این وجود هستند نمایشهایی که به جامعه، مسائل دینی، اخلاقیات، بیعدالتیهای طبقاتی، فقر، اعتیاد، بیکاری کارگران و زنان ستمدیده میپردازند. لیلی عاج از جمله کارگردانهایی است که به این مسائل توجه ویژهای دارد و خودش میگوید که این وظیفه دینی و اجتماعیاش است. این کارگردان زن تئاتر ایران چند سالی میشود که در کنار پژوهش به نمایشهای اجتماعی میپردازد. به همین مناسبت پای حرفهای او نشستهایم.
مهدی میامی گفت: بیست و دو سال پیش مصاحبهای کردم و گفتم «تئاتر ایران در و پیکر ندارد»؛ یعنی همان زمانی که امروز حسرتش را میخورم و میگویم چقدر نسبت به حالا خوب بود! اما الان تئاتر بی در و پیکرتر از قبل هم شده است.
علی رفیعی را سالهاست میبینیم که در تئاتر ایران اجراهای بزرگی را روی صحنه میآورد. او تا زمانی که نتواند اجرائی را به صحنه بیاورد که مدرن و بهروز باشد و تا تمام انرژیهایی که در دهه 30 و 40 و 50 و... زندگیاش داشته نتواند در آن جاری کند، سعی میکند هرگز آن را روی صحنه نیاورد؛ بنابراین جای هیچ شکی نیست که خانه برناردا آلبایش را بهروزتر و حتی بهتر از عروسی خون و یرمای فدریکو گارسیا لورکا (با ترجمه احمد شاملو) کار کرده است. برناردا آلبا پس از مرگ شوهرش درها را روی پنج دخترش میبندد که با هیچ مردی ارتباط نگیرند و نتیجه این میشود که آنها عاشق یک مرد میشوند و... . او در این کار با همکاری دراماتورژ (محمد چرمشیر)، تهیهکننده (ستاره اسکندری)، سرمایهگذار (ایراننمایش) گروه کارگردانی: (حمید پورآذری، مهرداد ضیایی و زمان وفاجویی) و بازی: (رویا تیموریان، مریم سعادت، مائده طهماسبی، نسرین درخشانزاده، پریسا صبورینژاد، ریحانه سلامت، یلدا عباسی، سارا رسولزاده، مصطفی ساسانی، مرضیه بدرقه، ساناز روشنی، فرزانه زینتی، ساناز نجفی، ستاره بذرافشان و زهره رمضانی) طراحان: (طراح صحنه: علی رفیعی، منوچهر شجاع و طراح لباس: علی رفیعی و ندا نصر) این نمایش را آماده اجرا کرده است.
علاقه داشتم اين طور اجرا شود كه 200 بازيگر در يك پاركينگ 7 طبقه فقط راه بروند و تماشاگر هم با آنها همراه شود؛ البته در اين بين اتفاقهايي رقم ميخورد و مخاطبان هم ميتوانستند به راحتي حركت كنند. اما در نهايت محل اجرا خيلي اهميت داشت و تنها ابزارم بازيگر بود كه بايد به آن تعداد ميرسيد و رسيدن به هر دو اين پيشنيازها ساده نبود.
حسین پوریانیفر گفت: من چه در دو نمایش قبلیام یعنی «شینیون» و «بیمرگی» و چه در «هار» که آخرین کار دانشجوییام بود، تم مشترک «زوال و آخرالزمان» را دنبال کردم؛ این علاقه شخصی من است ولی سعی کردم آن را به شکلهای مختلف نشان دهم.
کارگردان نمایش «شیروانی داغ» گفت: تئاتر خصوصی با خودش موضوعاتی را تحمیل میکند و این موضوعات تحمیلی، گاهی از اراده، توان و امکان ما فراتر است.
نویسنده و کارگردان تئاتر «باد میوزد» که با محوریت داستان سقط یک جنین چهار ماهه، به مساله خشونت میپردازد، گفت: هنگام نوشتن این متن به حملات داعش و آدمهای زیادی که کشته بودند فکر میکردم و برایم روابط بین آدمها و مساله انتخابشان خیلی جذاب بود. مثل فکر کردن به اینکه چرا یک نفر انتخاب میکند قاتل باشد؟ اینکه ما چطور میتوانیم یک انسان را بکشیم؟ برای همین شرایطی را تصور کردم که یک جنین پس از سقط، زنده به دنیا آمده است.
این روزها نمایش «آهسته با گل سرخ» به نویسندگی زندهیاد اکبر رادی و کارگردانی هادی مرزبان در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفته است. نمایشی که به طور مشخص به روزهای منتهی به انقلاب ۱۳۵۷ میپردازد. مرزبان پیش از این هم این نمایش را اجرا کرده بود و حالا دومین بار است که تجربه کارگردانی این نمایشنامه را میچشد. بازیگرانی مانند حبیب اسماعیلی، محمد حاتمی، میترا حجار، سام قریبیان و فریبا کوثری نیز در این نمایش بازی میکنند. مرزبان چهار دهه است که مشغول اجرای آثار رادی است و در این راه هم مویش را سفید کرده است. به همین مناسبت پای صحبتهای او نشستهایم.
حرص و طمع در تئاتر ايران بيداد ميكند. هنر واقعي را ناديده ميگيرند. رادي براي هنر واقعي جانش را گذاشت. اكبر رادي سالها وقت ميگذاشت و گاهي چند بار يك متن را بازنويسي ميكرد. رادي نمايشنامه «روزنه آبي» را در ۲۰ سالگي نوشته است
من از طريق نسلي از جوانها و موضوعات آنها سراغ چنين كشمكشهايي رفتم. موادي كه در دست داشتم، تعدادي جوانان جامعه بودند. نسلي از جوانها كه به نظرم حواسمان خيلي بايد به آنها باشد چراكه اينها بخشي از آينده را قرار است رقم بزنند و اگر درست مطالعه نشوند ممكن است آينده خوبي در انتظار هيچ كدام از ما نباشد.
بايد تلاش كنيم درماتورژي به عنوان يك جايگاه يا يك پست در سالنهاي تئاتر تعريف شود. اصلا كار جالبي نيست كه يك نمايشنامهنويس اسم خودش را با عنوان دراماتورژ بيان ميكند.
محمد عاقبتی این روزها نمایش «از کجا اومدیم» را هر روز ساعت 18 در تالار هنر با بازی محمدهادی عطایی و الکا هدایت اجرا میکند که درباره تولد و مرگ برای تفهیم کودکان چهار تا هشت سال است. او همچنین با نمایش «ماهی سیاه کوچولو» که برگرفته از داستان صمد بهرنگی است در جشنواره کودکونوجوان حضور دارد.
علیاصغر دشتی، سرپرست گروه تئاتر دنکیشوت، این شبها نمایش «نامبرده» را در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه میبرد؛ نمایشی که روایتی عریان از شکست است و تلفیقی از پردهخوانی، شبیهخوانی، رقص معاصر، هنرهای اجرائی، پرفورمنس و... که توانسته مجموعهای از هنرها را گردآوری کند. در این نمایش که آتیلا پسیانی، نگار جواهریان، پانتهآ پناهیها، رامین سیاردشتی، علی باقری، اصغر پیران، ایلناز شعبانی و حمید حبیبیفر به ایفای نقش میپردازند، هر شب در صددقیقه فروپاشی بر صحنه پدیدار میشود و این فروپاشی انگار حکایتی دیرینه به بلندای تاریخ تئاتر دارد.
شاهین چگینی گفت: وقتی دولت از سالنهای خصوصی حمایت نکند و همهچیز را به گیشه تماشاخانه بسپاریم دچار آسیب میشویم. چراکه بسیاری از تماشاخانهها در رقابت با این گیشهها نمیتوانند سرپا بمانند واز دور خارج میشوند و آنهایی که میمانند وارد رقابت ناسالمی میشوند که به ضرر تئاتر تمام میشود. چون مجبورند همهچیز را از طریق گیشه تامین کنند و شرایط گیشه هم دستور میدهد چه اتفاقاتی در تئاتر بیفتد؛ همه اجراها به سمت و سوی خاصی میرود و تئاتر صرفا ارزش اقتصادی پیدا میکند.
کارگردان نمایش "تنها چیزی قطعی" گفت: برخورد سلیقهای در بازبینی، بزرگترین آسیب تئاتر است.