آنچه این روزها درباره ساعدی خبرساز شده، نه یک واقعه بلکه محصول یک روند استبدادی مبتذل است.
محمودرضا رحیمی با توجه به شرایط کنونی هنرمندان در ایام تعطیلی سالن ها عنوان کرد: امسال به طرق مختلف سالن های تئاتر و گروه ها متضرر شدند تا حال که به دلیل ویروس کرونا و عدم امکانات سالن ها تعطیل هستند متأسفانه هنوز چیزی به عنوان قانون بیمه بیکاری هنرمندان تصویب نشده است تا در شرایط بحران به داد آنها برسد.
مدیر تئاتر مستقل عنوان کرد:متأسفانه هیچ امکاناتی برای توانمندسازی سالن ها از رعایت بهداشت تا تأمین خسارت گروه ها در این ایام وجود ندارد و در صورتی که از سوی مرکز هنرهای نمایشی این اتفاق نیافتد باید به همین ترتیب شرایط را ادامه داد.
حمیدرضا نعیمی میگوید: من میل به خودویرانگری دارم. چیزی که ساختهام را دوست دارم ویران کنم تا به چیز بهتری برسم. همان چیزی که جامعه سنتی و جهان سومی آن را نمیپسندد و دلش میخواهد هیچ چیزی از جای خود حرکت نکند. اگر ما مسئولی را انتخاب کردیم تا زمانی که پدرمان درنیامده باید با آن جلو برویم اگر بخواهیم حرکت کنیم، اعتراض کنیم و بگوییم او باید کنار برود کار خیلی بدی کردهایم.
میتوانم بگویم تا امروز در هر تئاتری که کار کردهام، رویهام این بوده یک کاری کنم که آن نمایش هم برایم تجربه جدیدی باشد و هم در آن کشف، جستوجو، کنکاش و پژوهش باشد.
بخشي از تماشاگرها به اين دليل جذب اجرا ميشوند كه ميدانند قرار است روي صحنه ايفاي نقش كنند. حتي بعضي از آنها پيام ميدهند كه آيا لازم است از پيش متن يا ديالوگ حفظ كنند؟
ما یک سالن قدیمی و بیکیفیت مثل سنگلج را گذاشته ایم برای اجرای نمایشهای ایرانی و شما بازخورد و کیفیت منفی کار را می بینید؛ و این از سیاست گذاری بد هنرهای نمایشی است.
یک نویسنده و کارگردان تئاتر میگوید: این همه بچه که همدیگر را کتک می زنند، یکی از دلایلش این است که رودکی را کمتر از مهران مدیری می شناسند؛ خب این جهان جهانِ قشنگی نشد و ما سال ها است که داریم آن را تست می کنیم که به بچه ها فوتبال یاد دهیم اما درون نگری یاد ندهیم و می گوییم هنوز زود است!
«سهراب سلیمی»، کارگردان پیشکسوت تئاتر عنوان کرد: تئاتر کالای لوکس نیست، کالای ارتباطی است. مثل کتاب و بهای خاص خود را دارد. با وضعیتی که امروز تئاتر ما گریبان گیرش شده، چطور انتظار خودکفایی و عدم حمایت دولت از آن را داریم، در حوزه تئاتر نباید صحبت از عدم حمایت کنیم.
عا در سينماي ما اينطور نيست که فکر کني هميشه ميتواني هر طور دلت خواست، فيلم بسازي. من در دو فيلم توانستم فضاي ديگري را تجربه کنم. نميدانم آيا به سومين تجربه خواهد رسيد؟ يا بايد به ساخت ملودرام فکر کنم.
گويي امروز علم هم در خدمت زور آمده است، علم در خدمت پليس آمده است. به همان راحتي هم وقتي از دكتر سوال ميكنند شما را چه كسي براي درمان من فرستاده است؟ پاسخ ميدهد: «پليس فرستاده است.»
«از قدمهاي ابتدايي که در عکاسي برداشتم، ديدن عکس براي من يکي از الزامات زندگيام بود. دوست داشتم عکسهاي خوب ببينم که خوشبختانه بعد از حضور پررنگ اينستاگرام، با کار عکاسان بزرگ جهان بيشتر آشنا شدم. با ديدن آثار آقاي کيارستمي هميشه به اين فکر ميکردم که اي کاش من هم صاحب نگاه شوم و به دنبال اين بودم که راز اين نگاه متفاوت عباس کيارستمي چيست؟
چنددرصد مردم ايران، باسواد واقعياند؟ قطعا بيش از ۳۰ درصد نيستند. نصف همين ۳۰ درصد، واقعا استطاعت خريد کتاب را ندارند. در جامعهاي که ۷۰ درصد مردم روزنامه هم نميخوانند و همان عده محدود باسواد همواره با مشکلات مالي دستوپنجه نرم ميکنند، بيشک آگاهي عمومي بالا نخواهد رفت.
«کوروش سلیمانی» کارگردان تئاتر معتقد است که بشر امروز خلوت و آرامش شخصیاش را گم کرده است؛ حالآنکه در گذشته بیشتر متوجه درونیات و روحیات خویش بود.
پیام دهکردی از شرایط کنونی آموزشگاهها و موسسات هنری به ویژه در زمینه بازیگری، بهعنوان وضعیت شتر، گاو، پلنگی یاد میکند که تبدیل به تجارتخانه شدهاند و منافع مادی در آنها حرف اول را میزند؛ به گفته او تنها راه برونرفت از این وضعیت، تشکیل سریع یک شورای صالح برای نظارت دقیق بر عملکرد این آموزشگاههاست.
قرار بود تئاتر خصوصي به شكل ديگري در ايران پياده شود كه حالا اينچنين تجاري شده است! اغلب اين سالنها از نظر فرهنگي و هنري در بدترين شكل ممكن قرار دارند زيرا هر كسي از راه برسد در آنها اجرا ميرود! برخي از اين سالنها امكانات حداقلياي دارند ولي قرار بود، دانشجويان تئاتري در اين سالنها مشغول به كار شوند و اين سالنها هم قرار بود از دولت يارانه بگيرند ولي چه شد؟! آنها تبديل به تالارهايي شدند كه فقط كارت بانكي ميشناسند.
رويکرد اجراي ما اين بود که از طريق خود حقيقت است که به حقيقت دست پيدا ميکنيم. ما جايي اشاره ميکنيم به اينکه «همه يادشان ميرود و موضوع فراموش ميشود» و ما اين گزاره را در خود اجرايمان هم عملي کرديم. جايي شما با خشونت شديد مواجهيد و در صحنه بعد ممکن است کمدي چنان زياد باشد که آن را فراموش کرده باشيد و اين الگو مدام تکرار ميشود و جانمايهاي بود که مد نظر ما بود آن را در اجرا هم بازنمايي کنيم.
ما تئاتر جنگ را درگير مناسبتهاي خاص كردهايم و اصلا فكر نميكنيم فرهنگي است كه ميتواند تماموقت وجود داشته باشد. فكر كرديم بعضي مناسبتها را با اين نمايشها پر كنيم و همين موجب ركود اين مفهوم در تئاتر شد. حصار مناسبتها فقط براي زنداني كردن اين مفهوم بود
نمايش «آن ديگري» نسبت به اجراهاي گذشته من به شدت شخصي است. اگر از نظر موضوعي به اجراي «آن ديگري» نگاه كنيم درخواهيد يافت كه من سالها مشغول چنين موضوعهايي هستم و حتي مدتهاست كه روي چنين موضوعي كار و پژوهش ميكنم. در واقع، مسائلي چون زمان، بدن و برخورد فيزيولوژيك بدن و زمان از جمله دغدغههاي اصلي من هستند.
پروانه باغچهبان فرزند زندهیاد جبار باغچهبان است که بعد از پدر، عمر خود را صرف آموزش تئاتر به کوکان ناشنوا کرد؛ او خا
اجرا بايد در سياستهاي اجرايياش بحراني شوداما قرار نيست يك اجرا در خود مانده باشد و تمام سويهها و نسبتهايش را با جهان بيرون قطع كند. متاسفانه در كشور ما دوستاني كه در زمينه اجرا مطالعه دارند تصور ميكنند اگر تمام نسبتهاي اجرا با جهان بيرون قطع شود و كار را به اجرايي در خود مانده تبديل كنيم، چيزي كه در روايتي تندتر به آن «اجراي اخته» ميگويم، آن وقت اجرا خودآيين ميشود. درصورتيكه اتفاقا اجرا زماني خودآيين ميشود. قرار نيست اجرا چيزي را بازنمايي كند ولي قرار است ديالكتيكي با بيرون داشته باشد. من ميتوانم از وقايع متعدد سياسي كه به شكل گرفتن بدنهاي ما و كليت و سرنوشت ما ميانجامد خيلي ساده عبور كنم.