نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
تنابنده هرچند در همین جشنواره فجر زمستان گذشته با حضور در فیلم «عنکبوت» و «سهکام حبس» تلاشهایی برای ارتقای جایگاه حرفهای خود در سینما انجام داد اما واقعیت این است که او مدتهاست یک شخصیت «معمولی» در عرصه بازیگری است.
«ضبط و صداسازی گاهی عواقب سختتری به دنبال خواهد داشت. همچنان که روبر برسون میگوید: «تصاویر و صداها؛ همچون غریبههایی هستند که در یک سفر با هم آشنا میشوند و پس از آن نمیتوانند از هم جدا شوند.»
سلطان! مافیا! دستهای پشتپرده! سکه، ارز، ملک، خودرو... . سرسام گرفتیم! حناق شد! و «کشتارگاه» عباس امینی میخواسته درباره اینها باشد؛ درباره این سلطانها، درباره این سرسامها.
پدیده مهاجرت خبرنگاران مجرب صداوسیما به غرب هر از چندی سکوت فضای رسانهای کشور را در هم میشکند و پساز مدتی کوتاه، مانند بسیاری از موضوعات دیگر به حاشیه رانده میشود.
صاحبان و سازندگان فیلمها، با وجود میل به نمایش فیلمهایشان در اینترنت، دغدغهای دارند و آن دانلود غیرقانونی فیلمهاست.
قابهاي مورب؛ نظمي كه در كجبودگي كادرها، القاي «آشفتگي» ميكند و حركت در مسيري كه برخلاف خفگي انتزاع صرف در كار نيست و كمتر بيمكان است و بيشتر متكي به شهر و فضاي هراسناك برآمده از مناسبات شهرنشيني، مساله اصلي و قابل توجه فيلم است.
در اين فيلم، تمام بحرانهاي برخاسته از علت و معلولهاي پيرنگ متناسب با واقعيتي سياه كه فيلم طلا در بستر آن ساخته شده است، مركبي شدهاند براي حمل بارهاي كجي كه پايان فيلم نقاب را از نماي واپسين منزلگاهشان برميدارد.
پسر در کارنامه داردنها به نوعی تثبیتکننده جایگاه آنان بهعنوان فیلمسازانی صاحب سبک و مولف است و نشان داد که موفقیتها و ستایشهای فراوانی که پس از رزتا نثار دو برادر شد به هیچ وجه اتفاقی و گذرا نبوده است.
شروع فیلم تا زمانی که اجساد از سردخانهی کشتارگاه خارج میشوند، بسیار خوب و حساب شده است. سه شخصیت اصلی به ما معرفی شده و معضلی که با آن مواجه هستند در زمانی کوتاه نمایان میشود. سرمای قابهای این دقایق و نورپردازی مناسب برای چنین آغازی میتواند نویدبخش ادامهای پرکشش باشد. اما «کشتارگاه» به همین ده دقیقه ابتدایی بسنده میکند.
صحنه درگیری ملوک با محتشم به هنگام کندن قبر و دست به دست شدن بیل بین آنها می تواند بسیار در جزئیات شبیه کشمکش های اولیه رومینا با پدرش و در انتها احتمالا جدال بر سر گرفتن داس از دست پدر باشد. حتی اگر در عالم واقع پدر رومینا او را از پشت زده باشد، تغییری در ماهیت کشمکشی که رومینا و ملوک برای زنده ماندن نموده نخواهد داشت.
افخمي بعد از عروس نشان داد كه موفقيتش در كارگرداني اين فيلم تصادفي نبوده است. چه در شوكران و چه در جهانپهلوان تختي. آنچه به نظر ميرسد نقطه قوت اين دو فيلم محسوب ميشود، فيلمبرداري و دكوپاژ آنهاست.
اينكه چهرههاي بازيگران زن سينماي ايران تا قبل از آن نبايد خيلي زيبا ميبودند، نبايد چيزي به اسم سلبريتي در سينماي ايران وجود ميداشت، نبايد نوع قصهها به سمت سينمايي ميرفت كه به قولي خطكشي شده باشد و چهرهها عصاقورت داده شده باشند. اساسا اتفاق «عروس» باعث شد سينماي ايران بعد از انقلاب به بعد و قبل از فيلم «عروس» به لحاظ مضموني، تصويري و ارايه شخصيتهاي سينمايي تقسيم شود.
تیم بازیگری این فیلم نتوانستهاند به خوبی نقش آفرینی کنند و در سکانسهایی، آنچنان اگزجره بازی میکنند که بر خلاف کاسنپت، تماشاگر را به خنده وامیدارد. بیشک بازیگردانی و تنظیم حس و روابط بازیگران در مقابل دوربین جزو وظایف کارگردان است؛ اما این توانایی نسبت مستقیمی با بضاعت حرفهای بازیگران نیز دارد و نمیتوان از هر بازیگر توقع داشت در حد مارلون براندو بازی کند!
فیلمهایی هستند که اثربخشی خود را نه در میزان خشونت جاری در اثر، بلکه در ترسیم وضعیتی وحشتناک میگیرند که ناشی از روابط قدرت میان انسانها از اعصار گذشته تا به امروز است.
«حوا، مریم، عایشه»، با اشباعشدن موضوعِ فیلم از لحنی که بیشتر متأثر از آموختههای کارگردان از هنر سینما و تحصیلات آکادمیک اوست، شخصیتهای فیلم را وادار به نوعی اعتراف در برابر دوربین میکند. اعترافی که هرچند رنگولعابی سینمایی دارد و در برخی موارد چشمگیر است، اما مانع از مواجهه مخاطب با خواسته اصلی شخصیتها میشود.
«ائو» فیلمی است که بیش از محتوا، فرمش در ذهن میماند. فرمی که در شروع و در ادامه شامل چند پلانسکانس بلند و با ریتمی نسبتا تند میشود که ضمن تداوم حس صحنهها، به مخاطب این امکان را میدهد تا از نزدیک، کنشها و واکنشهای شخصیتهای فیلم را دنبال کند.
آلتمن با ردكردن دو قرائت رايج از ژانر كه يكـي تنهـا بـر ویژگیهای محتوايی تأكيد ميكرد و ديگـري فقط بـر جنبههای ساختاری، به بازتعریفی التقاطی از ژانر رسيد.
این فیلم که به ژانر علمی تخیلی وحشتناک تعلق دارد در طول یک ساعت و نیم زمان داستان به خوبی ذهن مخاطب را درگیر خود میکند،نقش اصلی این اثر را ایوان مساگوئه (مسگیو) در قالب کاراکتر گورنگ عهدهدار است.
افزوده شدن نام «لیل میکوئلا» اینفلوئنسر مجازی اینستاگرام به فهرست بازیگران یک آژانس استعدادیابی مطرح در هالیوود، این فرضیه را مطرح کرده است که بازیگران کامپیوتری روزی ستارههای سینما را خانهنشین خواهند کرد.
شهبازي همچنان ميكوشد تا با اجرايي مبتني بر سهولت و گريز از توليد دستوپاگير كار كند، درست نقطه مقابل «انگل» كه مبتني است بر يك اجراي دقيق و اتفاقا پرطمطراق. پس «طلا» در بهترين شكل، فيلمي محلي باقي ميماند كه تنها ميكوشد، قصهاش را تا حد ممكن سرراست تعريف و در ازايش جزييات مضموني را قرباني شكل توليد كند.