نمایش مارمولک از شبکه چهار که اساسا دخلی به تغییر نگرش کلی مدیران رسانه ملی ندارد و در واقعیت امر آنچه میتوان به دلایل و انگیزه پخش فیلم اشاره کرد، بیشتر معطوف به نگرانی از بایکوت رسانه ملی از طرف مردم و در خوشبینانهترین حالت تغییر نگرش مدیران فعلی نسبت به پیام فیلم و به تعبیری تلاش برای بازسازی اعتبار و اعتماد عمومی از روحانیت است که در ذهنیت مردم به درست یا غلط مسبب معضلات و مشکلات و بحرانهای ریز و درشت اجتماعی و سیاسی میدانند.
فيلم «فوقالعاده شرور، به طرز وحشتناكي شيطاني و پست» با محور قرار دادن زندگي عاشقانه تد باندي، قاتل سريالي كاريزماتيك دهه 1970 با پارتنرش اليزابت كلاپفر، سعي دارد به يك تريلر رمانتيك آرام و بيدردسر بدل شود و از حوادث مهم زندگي يك قاتل سريالي به شكلي سطحي و شتابزده عبور ميكند.
آيا مضمون «سركوب» را بايد آسيب ديدن زنان يك خانه از پدري مستبد تعبير كرد كه اتفاقا نسبتي با قدرت نيز دارد؟ حتي در خوشبينانهترين شكل، بيان صريح چنين مضموني با اين شكل و ساختار هم نتيجهاي بهتر از آنچه ميبينيم به دست نميداد. بيش از هر چيز به اين خاطر كه فيلم باز هم به جاي تلاش براي توصيف نسبت و رابطه ميان زنان خانه و مردان غايبشان سراغ بازتوليد مضاميني تكراري رفته كه پيشتر بارها و بارها در نمونههاي ديگر تكرار شدهاند و حالا بدون خلاقيت و ظرافت در «سركوب» تكرار شدهاند. از اينرو لااقل در موضعگيري نسبت به يك معضل اجتماعي (و آيا سياسي؟) فيلم نه واجد نگاه ويژهاي است و نه ظرافتي در بيان دارد.
«در جستوجوي فريده» بيش از آنكه جستوجويي در زندگي فريده باشد، جستوجويي در باب خانواده ايراني است. خانوادهاي كه مملو از تضاد است. از فرهنگ دينياش گرفته تا رابطه ميان اعضايش. ساختار اين خانوادهها بسيار به يكديگر شباهت دارد؛ هر چند پيرامتن خانواده چيز ديگري ميگويد.
تا پیش از فیلم «قسم»، در بیشتر فیلمهای ایرانی همیشه این شهود بودند که با شهادت خود، راهی به سوی حقیقت برای دادگاه، قاضی و هیئت منصفه آشکار میکردند. «قسم»، در واقع پرداختن به یک دلیلِ اثبات جرمِ کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
ناصر تقوایی از معدود کارگردانهای اندیشمندی است که هم در حوزه فیلم مستند و هم فیلم داستانی آثار درخور و ماندگاری را به ثبت رسانده است و بهتر از هر مدعی دیگری میتواند درباره تفاوتها و اشتراکات و برتریهای این دو حوزه بر هم سخن براند.
«فراستی نسبت به نقد و حتی خود سینما ضدیت دارد - با همه سینما. او آدم سینما نیست؛ اشتباهی است. جای دیگری شاید آدم موفقتری بود اما اصلا اینجا، جای او نبوده هیچوقت. به نظرم او دارد از سینما انتقام میگیرد؛ انتقام آن چه میخواست باشد و نشد، اجازه ندادند.»
موگویی به عنوان یک کارگردان زن، در دنیای مردانه ی سینمای ایران می خواهد، حرفش را در قالبی جذاب و امروزی بزند، او اینکار را با یک روایت شیک و جذاب انجام می دهد و برای این کار تلاش می کند لحنش کمدی یا فانتزی نباشد، او تماشاگران این فیلم سرگرم کننده را هرچند دست خالی اما راضی از سالن بدرقه می کند.
آن طور كه ميتوان از فيلمهاي پيشين بونگ جون-هو انتظار داشت، سينماي او همواره به نوعي در نسبت و ارتباط با سينماي «ژانر» قرار ميگيرد، نسبت و ارتباطي شخصي كه تجربهگرايي و حتي بازيگوشي با مولفههاي ژانري ويژگي و خصيصه اساسي آن به شمار ميآيد. از اين منظر، «انگل» نيز تماما در راستاي رويكرد هميشگي بونگ جون-هو و در امتداد كارنامهاش قرار دارد، اثري بازيگوشانه و سرگرمكننده كه در سطح درونمايه بار ديگر ميكوشد ابعاد انتقادي جامعهشناسانه گوناگوني را نيز دربرگيرد.
محسن تنابنده در قسم هم در فرم كلي و هم در جزييات و خردهروايتها چنين رويكردي دارد. همه جاي فيلم با هر كنش و ديالوگي ما با زيرمتنها مواجهيم. زيرمتن اصرار خسرو براي پشيمان كردن جمع از شركت در قسامه، زيرمتن كلكل دو برادر كه سر كشته شدن سگ با هم درگيرند، زيرمتن تصميم خواهر سوم و شوهرش و همچنين خيليها كه براي گرفتن ديه راهي مشهد شدهاند. زيرمتنهايي كه قصه را گسترش ميدهد و اجازه نميدهد به اين راحتيها پايان يابد. فيلم قسم وقتي دكمه off دوربين تورج اصلاني كليد ميخورد، وقتي تيتراژ بالا ميآيد و چراغهاي سينما روشن ميشود به پايان ميرسد اما قصه نه.
نگاهی به فیلم «قسم» به کارگردانی محسن تنابنده
معرفی نمایندهی سینمای کشور به آکادمی اسکار، گاهی بدون حاشیه و با اجماع عمومی انجام شده، گاهی با معرفیهای بسیار تعجببرانگیز همراه بوده است. در این میان، در پی برخی انتخابهای بحثبرانگیز، همواره این یادآوری هم شده است که به نظر میرسد، نگاه بخشی از نخبگان و نیز مدیریت سینمای ایران که در این انتخاب نقش دارند، درکی از تفاوت ماهوی و الزامهای جایزهی اسکار ندارد و انگار، به جشنوارهای با مختصات جشنوارههای اروپایی میخواهیم فیلم معرفی کنیم.
«ایده اصلی» نمونه بارز فیلمهایی است که درباره آنها از تعبیر چندلایه یا چندوجهی استفاده می شود. فیلمی شیک و خوش تصویر با داستانی جذاب و پرپیچ وخم که مخاطب را در هزار تویی از ماجراها و معماهای پیوسته پیش میبرد و بارها فرضیههای اولیه درام را به هم می زند تا چینش جدیدی از اطلاعات و رویدادها شکل بگیرد.
«تصنیف باستر اسکراگز» فیلمی تمامعیار با آموزههای ایمانی است. هر اپیزود فیلم برادران کوئن را باید چندبار دید و از زوایای مختلفی بررسی کرد، چون محتوای اثر و فیلم اپیزودیک این دو نابغه سینما، با المانهای نهچندان گلدرشت، در لایههای زیرین اثر، قصد دارد مفاهیمی دقیق را از بنمایههای ایمانی ارائه دهد.
آنچه در نهایت فیلمی درباره یکی حساس ترین جنایات تروریستی چند سال اخیر در ایران و منطقه شده است، اثری با تاریخ مصرف کوتاه است که موضوع را حیف کرده. نرگس آبیار با یک فیلم سخت دیگر موفق شد توجه برخی از جمله جشنواره فیلم فجر را جلب کند. اما واقعیت این است که شاید دلایل توجه همان دلایل ضعف فیلم هستند؛ «شبی که ماه کامل شد» به علایق دولتی این سالها در سینمای ایران بسیار نزدیک است، یعنی همان پرداختن تبلیغاتی به یک موضوع در حالی که در واقعیت نه از نظر دراماتیک و و سینمایی و نه حتی به لحاظ فرامتنی و سیاسی موضوع پرداخته نمی شود.
بعضی فیلمها قرار است که خوب باشند یعنی موفق باشند اما به هر دلیلی این اتفاق نمیافتد. گاهی این فیلمها، ایدههای تازه دارند فیلمنامه خوبی دارند اغلبِ بازیها خوب است[حسن پورشیرازی، سعید آقاخانی، مهران احمدی] چند ژانر هم توسط نویسنده، جمع شدهاند در یک فیلمنامه، اما باز…
هیچ قانون و آئین نامه مدونی هم برای مشخص کردن چهارچوب و سیستم وجود ندارد که بفهمیم تا چه حد این ممنوع التصویریها بحق یا ناحق بوده است!
در زمینه کارگردانی حاتمی در خیلی از فیلمهایش نوآوریهایی داشته که در زمان خودش خیلی آوانگارد بوده اما آن زمان خیلی درک نمیشده. مثلا در فیلم «کمالالملک» یک جایی کمالالملک در کاخ قدم میزده که یاد خاطرات قدیمش میافتد و بچههای درباریها که با آنها از کلاس برمیگشته. در میان این بچهها با کودکی خودش هم روبهرو و با او چشم در چشم میشود.
تهیهکننده سوتهدلان معتقد است نمیتوان نقش علی حاتمی را در پیادهکردن سنتهای ایرانی در سینما نادیده گرفت.
در مراسم تشییع این تهیه کننده سینما نکته قابل توجه غیبت بسیاری از بازیگران، خوانندهها و کارگردانانی بود که با سید کمال طباطبایی همکاری داشتند اما هیچکدام در این مراسم حاضر نبودند!
حامد بهداد برای بازی در نقش این شخصیت باید از آن دیوانگی خاص و عصبی بودن بیشتر نقشهایش، کاملا دور میشده و این اتفاق دقیقا در فیلم افتاده است. او در طول داستان بنا به موقعیت قصه، هرکدام از ویژگیهای شخصیتیاش مانند خشم و جدیت را به جای داد و فریاد یا واکنشهای اغراق شده، در حالتهای چهره، طرز نگاه و لحن صحبت کردن خود نشان میدهد و موفق میشود برای تماشاگر کاملا باورپذیر باشد.