نمایشنامهی باغ آلبالو به نویسندگی آنتون چخوف در تاریخ تئاتر بسیار مهم است. جورجو استرهلر، پیتر اشتاین و پیتر بروک، سه اجرای مشهور از این نمایشنامه را بهصحنه بردهاند. ماریا شِتسُوا و کریستوفر اینِس در کتاب «مقدمهی کیمبریج بر کارگردانی تئاتر» به این موضوع پرداختهاند. ترجمهی این مطلب را در ادامه میخوانید.
«قانون این است که تمام آثاری که مجوز اجرا گرفته و روی صحنه رفتهاند، برای اجرای مجدد در سالنی دیگر باید مجوز مجدد بگیرد. جشنواره هم از این قضیه مستثنی نیست.» معنی گفته این است که تمام نمایشهای حاضر در جشنواره تئاتر فجر بهرغم آنکه پیش از این در سالنهای سطح کشور بهصورت عمومی روی صحنه رفتهاند، یعنی مجوز داشتهاند، برای حضور در جشنواره باید مجوز روی مجوز بگذارند! یعنی دو بار بازبینی با نگاه ممیزی.
تحقق و پذیرش یک اثر هنری در به اشتراک گذاشتن مخاطبینش با یک اثر هنری ست که یک اثر هنری را تنها یک هنرمند به سرانجام نمی رساند، چه بسا تماشاگر در پایان خود به هنرمندی تبدیل می گردد و تنها چیزی که میان هنرمند و مخاطبینش مشترک است، همانا اثر هنری است.
هنگامی كه نام ما روی یك پژوهش علمی یا تخصصی در زمینه علم پزشكی حك میشود آن اثر جدی گرفته نخواهد شد. اما هنگامی كه نام یك پژوهشگر، متخصص یا جراح سرشناس روی آن پژوهش نقش میبندد اثر مورد توجه و استقبال قابل تاملی قرار میگیرد.
کارگاه همان چیزی است که شاید امروز با عبارت «از ایده تا اجرا» تبلیغ و ترویج میشود؛ اما چرا هیچیک از این دارندگان برچسب «از ایده تا اجرا» موفق به تبدیل شدن به کارگاه نمایش نمیشوند؟ آیا خجسته کیا یا شهرو خردمند در آن روزگار صاحب توانایی خارقالعاده بودند که امروز مدرسان این کارگاهها از آن بری هستند؟ یا آنکه هنرجویان این کارگاه مشهور از انگیزهها و تواناییهایی بهرهمند بودند که نسل جدید از آن تهی شدهاند؟
دولت در حوزه تئاتر بیبرنامه و مستأصل و سردرگم است و هیچ ایده ویژهای ندارد؛ اما بازار بدون توجه از رویدادهای درونسازمانی کار خودش را میکند. بازار ژانر مناسب این روزها را هم خوب دریافته است.
من معمولا از واژه بینظیر برای توصیف چیزی استفاده نمی كنم ولی در یك نمونه می توانم این واژه را به كار بگیرم و آن آرشیوی است كه بخشی از حالا زیرآب رفته. مطلقا امیدی به شهرداری منطقه ندارم. به مدیریت فرهنگی نیز همین طور، به همین دلیل هم هست كه به شما می گویم سی ساعت است فقط در خانه راه می روم و میگویم به جهنم!
اگر بنا باشد در هنرهای نمایشی و اجرایی تمامی نشانهها و رویدادها به اصطلاح طبیعی باشند و چنین رویدادهایی به راستی بر صحنه حادث شوند، شاید دیگر بازیگر، اجراگر و تماشاگری برای اجرا و نمایش در جهان باقی نماند.
جشنواره تئاتر دانشگاهی ایران برای آنكه بتواند با ایران و دانشگاه نسبت بیابد، لازم است كه رویكردی علمی به آثار داشته باشد و خط مفارق محكمی میان خود و دیگر جشنوارههای ملی و بینالمللی ایجاد كند.
خوب است بدانیم حالا که یک جشنواره دانشجویی این همه حامی مالی داشته چقدر از این حمایتها به گروههای تئاتر دانشجویی حاضر در جشنواره رسید. خوب است شفاف بگوئید دو داوری که نامشان به عنوان حامی مالی ذکر شد چه میزان و چگونه به جشنواره کمک رساندند.
ناصر حسینیمهر در کتاب «تئاتر در ایران؛ از کودتا تا انقلاب» نشان میدهد که تئاتر برای برخی از شومنها به مثابه بازار بوده است و به واسطه آن روابط حسنهای با قدرت برقرار کرده و به جای تولید آثاری برجسته و اندیشهمحور به سوی واریتههای مبتذل، نمایشکهای ارزان و سرگرمکننده رفتهاند.
دبیر اسبق مجمع تئاتر دانشگاهیان کشور و جشنواره تئاتر دانشگاهی نوشتاری را با عنوان «تئاتر بدون تماشاگر» منتشر کرد.
هرچند در سالهای گذشته درنهایت برخی از اجراهای مناطق پایشان به بخش اصلی باز شد و از قضا موفقیتهای متعددی بهدست آوردند -ازجمله نمایش «آن شرلی با موهای خیلی قرمز» به نویسندگی فراز مهدیان دهکردی و کارگردانی امیربهاور اکبرپور دهکردی - با این حال مناطق حضورش تثبیتشده باقی ماند.
یک منتقد فرهنگی با اعتقاد بر اینکه اغلب کاندیداهای ریاست جمهوری وعدههای کلی درباره موضوعات فرهنگی و هنری میدهند، میگوید که «همه ما خوب میدانیم فرهنگ مهم است و چه و چه. آنچه لازم مینماید این است که کاندیداها در حوزه فرهنگ و هنر پاسخ مشخص به چند سوال مشخص بدهند.»
بیشتر از یک سال است که به خاطر شیوع ویروس کرونا تئاتر تعطیل است. نگاه نکنیم به این باز شدنهای هر از گاهی تماشاخانهها، نگاه نکنیم به جشنواره تئاتر فجر و دیگر جشنوارهها. اینها حتی مسکّن هم نیستند چه رسد به اینکه بخواهیم اسمش را بگذاریم بازگشایی تئاتر.
اخیرا خبر رسید که مجلس برای حمایت از هنرمندان ۳۵۰ میلیارد تومان مصوب کرده است ولی ایرج راد رییس هیات مدیره خانه تئاتر هم مانند دیگر اعضای این تشکل میگوید، هیچ جزییاتی درباره چگونگی پرداخت این مبلغ حمایتی نمیداند.
این روزها که تئاتر بازگشایی شده است، نزدیک به 20 نمایش روی صحنه رفته است. بلا استثنا همه کارها متعلق به گروههای جوان است. خبری از حضور یک بزرگ تئاتری روی صحنه نیست. حتی نمایش نسیم ادبی در تالار مولوی، منهای شخص ادبی، محصول گروهی هنرجوی جوان تئاتر است
تاریخنگاری تئاتر در ایران همواره با اما و اگر مواجه بوده و منابع در دسترس محققان و دانشجویان از صدواندی سال تاریخ تئاتر(مدرن) ایران در مقایسه با ظرفیت موجود نشان میدهد كه اساسا بخش عمدهای از ماجرا به «سكوت» گذشته و این مسكوت ماندن همچنان ادامه دارد؛ سكوتی به اعتقاد من منزهطلبانه.
ممكن است تا امروز به این نتیجه رسیده باشیم كه دیگر ترجمه لزوما درد ما را دوا نمیكند و به دانش ما نمیافزاید و باید دست به تولید نظری در حوزه تاریخ تحلیلی تئاتر بزنیم تا سرانجام در سالهای آینده «مطالعات اجرای ایرانی» از زیر خروارها بلغور نظریات عموما غربی سر بیرون آورد.
در کشور ما در عرصه تئاتر روابطعمومی را ابزار اصلی برای جذب مشتری به امید بهرهوری مالی بالا میدانند اما واقعیت این است که روابطعمومی فقط ابزار مدیریت اطلاعات و فرایند ارتباط در مسیر تولید درآمد است، نه فقط ابزار کسب درآمد. روابطعمومی وظیفهاش جلب حمایت و توجه مخاطبان، ایجاد اعتماد، اعتبار و ارتقای آگاهی، تصویر و شهرت نمایش و گروه نمایشی در میان مخاطبان و بهویژه مخاطبان هدف است.
رویکرد جوانمرد اگرچه با تأسی از شخصیتهایی چون آرتو و کریگ، تقابل با نگاه ناتورالیستی آن روزگار تئاتر بود؛ اما او هیچوقت به سمت تئاتر تجربی روز جهان نمیرود. خودش هم در پاسخ به این پرسش که چرا چنین متونی را برگزیده است میگوید «دلیلش استنباطات عاطفی من از این دو اثربوده است.» بهعبارتی او قصد تجربه کردن نداشته؛ بلکه هنوز در حال و هوای کلاسیسیم است.