نمایش «سه خواهر»، به نویسندگی محمد چرمشیر و کارگردانی نگین ضیایی که اثری اقتباسی از «سه خواهر» چخوف محسوب میگردد، در پی چارهجویی این مسئله است که به آنچه بیواسطه مشاهده و دیده میشود تا چه اندازه میتوان اعتماد و آن را تفسیر به رأی داشت.
«پیوتر اوهه»ای را که این روزها روی صحنه تالار چهارسوی مجموعه تئاتر شهر است، میتوان بهیادماندنیترین اجرایی دانست که تاکنون از این نمایشنامه در ایران روی صحنه رفته است.
اجرای «احتمال وقوع قتل» در این وانفسای آثار خوب کمدی، یک پیشنهاد اجرایی قابل اعتناست که میبایست قدرش دانست و در صورت امکان به دیگران هم توصیه کرد.
مهدی رضایی به سراغ داستان بلند «موشها و آدمها» جان اشتاینبک رفته و با رویکردی وفادارانه به متن کتاب، تلاش کرده روایتی تماشایی بر صحنه تئاتر خلق کند و روایتگر آدمهای فرودستی باشد که در دوران مدرن، نام و نشان چندانی از خود نداشته و برای بقای خویش، تن به کارهای سخت و توانفرسا میدهند.
قطبالدین صادقی در نمایش «سفرنامه آبجی مظفر» عناصری از انواع نمایشهای سنتی ایرانی را در یک قالب نو و بسیار جذاب آمیخته و به این ترتیب با آمیزش کهنه و نو، سنتی و مدرن، رویکردی پستمدرن در پیش گرفته است.
این هفته به دو اجرایی میپردازیم که این شبها در کلانشهر تهران بر صحنهاند و پذیرای مخاطبان آثار کمدی. جالب آنکه کارگردانان این دو اجرا هر دو زن بوده و میتوان با نگاه به سیاستهای اجراییشان، تاحدودی از دغدغه زنانه در فضای کلی تئاتر پایتخت آگاه شد و به قیاس با رویکردهای مردانه نشست.
اجرای نمایش «من» در سالن کاخ هنر، بار دیگر مسئله «هویت» را برای انسان تنهای امروزی طرح کرده و تصویری تاریک از آینده بشریت ترسیم میکند.
نمایش بیپدر به نویسندگی و کارگردانی سیدمحمد مساوات در سالن لبخند در حال اجراست. این نمایش برگرفته از داستان آشنای شنگول، منگول و حبهانگور است ولی با پیکربندی متفاوت. این پیکربندی داستانی به موضوع از خودبیگانگی میپردازد، موضوعی که در چندین وضعیت قابل تعمیم است.
نمایش جمع و جور آگهی که عنوانش نمیتواند کاربرد کلی اثر را بازبتاباند و بیشتر به یک پروپاگاندای تئاتری شبیه است تا یک عنوان موسع هنری، در واقع یک دراماتورژی کامل نیز هست و ما این همه را مدیون تیم مجرب مهدی ارجمند و بازیگرانش هستیم.
کارگردان با گسترش ظرفیتهای اجرایی نمایشنامه و فضاسازی متفاوت به دنبال تماشاییتر کردن لحظه به لحظه اجراست.
اجرای «ژاک یا تسلیم» با حضور بازیگران جوانی که همدلانه تلاش کردهاند نقبی خلاقانه به جهان یونسکو بزنند کمابیش با اهمیت است. از یاد نبریم که آثار یونسکو در ظاهر امر، سطحی به نظر میآیند اما کماکان دشواریاب و تفسیرپذیر هستند و بیشک معاصر کردن این اتمسفر فهمگریز، به بصیرتهای تازه و رویکردهای تجربهنشده احتیاج دارد.
در این مطلب به دو اجرایی میپردازیم که به تازگی بر صحنه بودند و توانستند به نسبت رضایت تماشاگران را جلب کرده و لحظات خوبی را خلق کنند. از دو کارگردان که محصول دانشگاه تهران هستند و فعال این عرصه پر از ماجراجویی و خطر.
او گم شده، فراموش شده و حتی شاید بشود گفت نیست شده، اما بعدتر از همه اینها این است که کسی هم دلش برایاش تنگ نمی شود و دنبالش نمیگردد.
در این مطلب به شکل کوتاه دو اجرای مهم این روزها را بررسی کردهایم. اجراهایی از دو نویسنده قدر جهان ادبیات: ایبسن و داستایفسکی. غولهایی که میتوانند کوهها را با قلم جادویی خویش جابجا کنند. نادر برهانیمرند و اشکان خیلنژاد از دو نسل تئاتری کشور میآیند اما به راستی که صاحب سبک و سلیقه بوده و قسمتی از تاریخ تئاتر این کشور را ساختهاند.
در این مطلب به سه اجرایی میپردازیم که این شبها میزبان مخاطبان حرفهای تئاتر بوده و به نسبت فروش خوبی داشتهاند. اجراهایی از نسل جوان تئاتر کشور که سودای جهانیشدن دارند و تن به ابتذال نمیدهند.
نمایش «بعد از افتادن» حسین حسینیان را میتوان ذیل زندگی شهری و استلزاماتش صورتبندی کرد. مواجههای مابین خانوادهای از طبقه متوسط شهری با پیک غذای یک رستوران که برای تحویل سفارش مشتریانش به خانهشان مراجعه کرده و بیآنکه اجازه بگیرد به حریم آنان وارد شده است.
نمایشنامه «یخزده» در باب آدمهایی است که زندگیشان بهعلت قتل دخترکی خردسال برای همیشه تغییر کرده و این روزها مجبورند مدام در باب گذشته، حال و آینده زندگی لب به سخن گشوده و از چرایی برآمدن وضعیتی چنین پیچیده و تحملناپذیر بپرسند.
بعد از یک ماه از دریافت پروانه ساخت، بازیگران فیلم جدید سعید روستایی مشخص شدند.
کارگردان هر دو نمایش با اجراهایی استاندارد کم و بیش توانستهاند رضایت مخاطبان خود را جلب کنند.
نوید محمدزاده در پروژه کارگردانی خویش، مسیر دشواری را پیش گرفته که به نظر میآید در بعضی صحنهها، بیش از اندازه معطوف به حضور او شده و به گنگی اجرا دامن زده است. به دیگر سخن، نمایش شهربازی سیاست اجرایی پر ابهامی را در پیش گرفته و مخاطبان پرشمارش را گرفتار سرگشتگی نالازمی کرده است.
دومین پروژه همکاری حمید رحیمی در جایگاه کارگردان و جعفر غلامپور به عنوان نمایشنامهنویس، اجرایی است مبتنی بر اغراقهای بدنی و فضاسازیهای هراسآور مکانی. متن نمایشنامه با نگاهی به «ساحرهسوزان» آرتور میلر نوشته شده و تلاش دارد وضعیت انسانهایی را بیان کند که گرفتار حاکمان طماع و بیرحم سیاسی شده و به غیر از تبعیت محض از نهاد قدرت راهی پیش روی خود ندارند وگرنه مشمول حذف و طرد میشوند.