نمایش «زندانی در دانمارک» به کارگردانی محمد مساوات، خوانشی جسورانه و پستدراماتیک از «هملت» شکسپیر است که به جای وفاداری به متن اصلی، بر واسازی رویداد اجرایی تمرکز دارد. در این اثر، شبح هملت از تابوت تاریکی برمیخیزد تا در جهانی از فساد و تباهی، مخاطب را به رویارویی با «امر واقعی» دعوت کند و با دستکاری لذت تئاتری سنتی، تجربهای متفاوت رقم بزند.
مرزبان به هيچ عنوان سراغ دراماتورژي و بهروز رساني متن نرفته است و اثري به شدت شلخته و از هم پاشيده را روانه سنگلج كرده است. در واقع، از اين كارگردان كاركشته و با تجربه، اين كار بعيد به نظر ميرسد. پرسش اساسي كه براي تماشاگر پيش ميآيد اين است كه چرا مرزبان متني را كه درباره انقلاب ۵۷ است، بدون هيچ تغيير و بهروز رساني در سال ۱۳۹۷ روي صحنه برده است؟
درنهايت نمايش حريق را ميتوان يك پيشرفت براي افروز فروزند دانست كه در اين وانفساي كالايي شدن هنر و اتميزه شدن افراد، به توليد تئاتر كارگاهي جان دوباره بخشيده است و حتي در نگارش نمايشنامه توانسته از تجربيات اعضاي گروهش سود برد. حريق به راحتي با مخاطبان ارتباط برقرار كرده و در خلق شخصيتهاي به ياد ماندني، تواناست. در فقدان اميد، روايتگر ملال، اضمحلال و فروپاشي است. گامي رو به جلو براي افروز فروزند و تئاتر مورد علاقهاش، اما همچنان محافظهكار نسبت به فرمهاي تازه و امتحان نشده. آيا كشتي به راه خود ادامه خواهد داد يا اينكه فرمان تغيير مسير از جانب ناخدا صادر خواهد شد؟ بايد به انتظار نشست اگر كه حريق همه چيز را خاكستر نكرده باشد.
اثری که این بار به سراغش رفته و به نقد و واکاویاش میپردازیم، به معنای واقعی کلمه یک اثر دانشجوییست با نگاهی تجربهگرا و قطعا پیشرو. اثری که شکل و پوسته میسازد، در آن زیست میکند و سپس در قامت دیگری نمود مییابد. گروه تئاتر«بیسروصدا» در تازهترین تولید خود و در نهایت تواضع و احترام به شعور مخاطب، چنان آشوبی به پا کردهاند که اثر را دیدنی و حتی ماندنی کرده است
کلفتهای علیاکبر علیزاد (با دراماتورژی رضا سرور) طراحی و انتخابهای شجاعانه و تاویلمندی از نمایشنامه ژنه ارائه میدهد که امکان برجستهسازی روزآمد لایههای روانشناختی، طبقاتی و سیاستهای جنسیتی متن را در قرن بیستم ویکم نیز میسر میکند.
در نام(برده)، تجربهی شخصی و ناکام یک کارگردان پر ایده تئاتر از روند ساخته نشدن نمایشاش در یک جشنواره خارجی، به زبان اجرایی نامتعارفی ارائه میشود لیکن به دلیل شیوه پرداخت و نیز رویکردهای موجود در محتوی نمایش این تجربه شخصی صرفا در محدودهی یک ایده خصوصی باقی میماند و به ادراک جمعی و انتقادی گستردهتری در سطوح مختلف اجتماعی، سیاسی و هنری و... ریشه نمیدواند.
نامبرده می خواهد از یک تجربه ی شخصی به تجربه ی عمومی تعمیم پیدا کند از فروپاشی و له شدن انسانی که به دلایل واهی سرکوب می شود، زحماتش نادیده گرفته می شود، و تا مرز طغیان و خردشدگی می رود. جایی که دیگر گذشتن از هرچه حقوق و نفع شخصی برای رسیدن به نتیجه هم، جواب نمی دهد .و از تبارِ مکان هایی بگوید که چگونه از هویتِ واقعی و تاریخی شان، تهی می شوند.
نمايش استيو جابز، يك روايت شرقي است از مناسبات پيچيده غرب. زيست اينجا و اكنون مهران رنجبر با فلسفهاي كه نسبت به مدرنيته دارد، چندان اجازه نميدهد تا به مانند مستند الكس گيبني، نقدي راديكال باشد از مناسبات سرمايهداري متاخر به سردمداري اسطورهاي چون جابز. در جاييكه عشاق سينهچاك محصولات اپل، هويتي از آيفون و آيپد براي خود ساخته و هر نوع انتقاد را بيدرنگ پاسخ ميدهند، بايد با ادواتي كامل رهسپار منازعه شد. با فرمي راديكل و نظام زيباشناسي نابهنگام و ديگرگو
نمایش آوانتاژ، مستند داستانی مربوط به جنگ است که به طور محتاطانهای ضد جنگ مینماید. قهرمان اصلی ماجرا حسام، پسربچهی نه سالهای است که در بمباران هوایی روز چهارم آذرماه سال ۱۳۶۵ در بلوار راهآهن شهر اندیمشک کشته میشود.
نمایشنامههای سارتر، ضرورت اقتباس و بازخوانی تئاتری از داستانها و رمانهایش را همراه میکند با پرسش و تردید. تهوع رمانی درخشان و البته سختخوان است. پر از ایدههای فلسفی در باب هستی، رابطه زبان و اشیا، پدیدارشناسی و معناباختگی. همان ایده انسان مدرن که در مواجهه با جهان و اشیا، گرفتار سرگشتگی و حسی از غثیان است. بعضی منتقدان آن را یک ضدرمان دانستهاند که خوانندگان خود را به نوعی دلزدگی فلسفی و وجودی میکشاند. مانند قلمرویی مینگذاریشده که در مقابل هر نوع اقتباس و بازخوانی تئاتری یا سینمایی مقاومت کرده و به فرم رمان یا حتی با اندکی مسامحه، ضدرمان وفادار است. خوانش مریم برزگر در نهایت راه چندانی به این عمارت باشکوه و البته رنگارنگ نمییابد و میشود گفت که ناکام است.
نمایش «سیم و سرمه» از هشت تا 20 مهر، هر روز در دو نوبت 18 و 20 در سالن سایه تئاترشهر روی صحنه میرود. سیما شُکری و میثم غنیزاده بازیگران نمایش و گروه تهران الف، کیمیا صرافی و شیوا احمدیسپهر، اجرای زنده موسیقی خاص این نمایش را بر عهده دارند. در ادامه، گفتاری بلند را میخوانید به قلم دکتر «ناهید توسلی»، دکترای فرهنگ و زبانهای باستانی، نویسنده، پژوهشگر و کنشگر حقوق زنان، درباره نمایش «سیم و سرمه».
«شاباشخوان»، به کارگردانی رضا عربی، یک تئاتر لطیف و انسانی است. صحنه کوچک است و بازیگران در سه ضلع یک مربع نشستهاند. شخصیت اصلی نمایش در میانه نشسته است. این صحنهآرایی، یکی از عوامل لطافت است. در این طراحی هیچگونه خودنمایی وجود ندارد. پرهیز از خودنمایی تا پایان نمایش ادامه دارد. موسیقی زنده، بازیها، ریتم نمایش و حرکتها همه درهمتنیده و به یک کلیت نمایشی تبدیل شدهاند. هیچیک از عوامل بر دیگری برتری ندارد. هرکس تجربه و درک خود را از جهان بازمیگوید. تا اینجا نمایش یک کار موفق و دوستداشتنی است؛ یک تجربه خوب 60دقیقهای از هنر نمایش.
اجرای رحمت امینی در مقام طراح و کارگردان به فضای وودی آلنی وفادار است. اما بههرحال باید این نکته را هم فرض گرفت که درهمتنیدگی زمانی و مکانی، همان یونان باستان با آمریکای معاصر، چالشی است اجرائی که بهراحتی مهار نمیشود. تعینبخشی به شخصیتهایی که مدام در حال رفتوآمد میان چندین فضا هستند، احتیاج به تمرکز و مدیریت بالا دارد؛ نکتهای که در اجرای رحمت امینی سعی شده فعلیت یابد اما همچنان مفصلبندی دقیقی برای این تحرک و سیالیت متراکم نمییابد. شاید در کنار هم قرارگرفتن بازیگران حرفهای با انبوهی هنرجویان مشتاق و کمتجربه، این مسئله را اندکی تشدید کرده باشد. اما هرچه هست، نکتهای است که میتواند نقطه عزیمت فرازونشیب اجرا شود.
«هویت» و «اعتماد» دو عنصر جداییناپذیر برای بِرَند یک سالن نمایشی است که با اجرای نمایشهای عجیب و غریب به آن لطمه وارد میشود. لطماتی که شاید سالها طول بکشد تا بشود آن را جبران کرد.
اين روزها نمايش «مرگ و پنگوئن» به نويسندگي محمد چرمشير و كارگرداني پيام دهكردي، اقتباسي از داستاني با همين نام از «آندري كوركف» اوكرايني در مجموعه تئاتر شهر روي صحنه رفته است. رمان كوركف به خوبي فضاي خفقانآور جامعه اوكراين پس از جدايي از شوروي كمونيستي را نشان ميدهد
«عند از مطالبه» را باید همراستا با ادبیات حمیدرضا آذرنگ دانست؛ البته با اندکی کمدی بیشتر و اندکی عاطفهگرایی کمتر.
برخی هراس دارند که در عصر نویسندگی مجازی تاثیر سابق ژانر نقد کاهش یافته و نسبی شده است. رسانههای مجازی جامعتر، کمهزینهتر و کمتر سلسلهمراتبی هستند. هرچند تجزیه و پراکندگی مخاطب در نتیجهی ترویج رسانهی مجازی ممکن است تاثیر گستردهی ژانر نقد را هم در علم و هم در هنر بکاهد، تغییرات در رویکرد، پلمیک و مباحثات به طور کلی ممکن است لزوماً اهمیت خود را از دست ندهند، چرا که اینترنت چنین اشکالی از ارتباط را بازتعریف میکند، نه حذف. کاربران رسانهی مجازی تولیدکننده نیز هستند و در کنار هم قواعدی را برای خواندن و نوشتن به عنوان موضوع منافع مشترک میسازند. این فرآیندِ ایجاد قواعد جدید، رسانههای پیشین را دگرگون میکند اما تا حدی به آنها تکیه دارد و بیشتر نقش نقد را حفظ میکند. نقد یکی از مستقیمترین ژانرهای نوشتار پلمیک است. چه نقد هنر باشد، چه بررسی آکادمیک یا بازخوانی متون، تولیدات هنری و دیگر تولیدات فکری منتشر شده، نقد عملی بازسازی کننده و برانگیزاننده است. به این معنا، نقد عمل بنیادین برخورد آزاد دیدگاهها، بازسازی و مباحثه است. خود نامش گویای به اجرا درآوردن آزادی مخالفت اندیشهها و علنی کردن استدلالها و اعتراضات برای مخاطب است. به عنوان عرصهی تاثیر همگانی اطلاعات و استدلال، نقش توزیع اجتماعی دانش را نیز بر عهده دارد. در ادامه به بررسی این موضوع خواهم پرداخت که آیا کاهش تاثیر ساختاری نقد منتشر شده در رسانه چاپی لزوماً نقش اجتماعی هنجاری آن را تضعیف میکن
مرگ و پنگوئن، نمایشی است که سعی دارد دنیای خاکستری خودباختگی انسانی را در سیطره هولناک قدرت سیاسی تبهکار، که در آن زندگی از مرگ و کشتن ضرورت میسازد، با طراحی شاعرانهای روایت کند. نمایشنامه بازخوانی رمان مرگ و پنگوئن آندری کورکف، رماننویس شهیر اوکراینی است.
نمایش "او" نمیخواهد چهارچوبهای کلاسیک را رعایت کند و در ضمن به لحاظ معنایی و محتوایی نیز چندان قایل به ارائه مفهوم و پیجویی درک آن نیست.
شايد براي بسياري از مخاطبان اين روزهاي تئاتر عجيب نباشد كه همهچيز در دل يك نمايش در حال حذف شدن است. خبري از دكور نيست. آكسسواري مورد عنايت كارگردان قرار نگرفته است. طراحي لباس در تختترين شكل ممكن است و قرار نيست هويتي ويژه بازيگر دهد. نورها كلي است و در بهترين حالت موضعي هستند. نور نميتواند يا نميخواهد مرزهاي جهان اثر را روشن كند. بازيگران كنشهاي خود را به حداقلترين شكل ممكن ميرسانند و به بيان اتكا ميكنند. بيان هم چيزي نيست جز نزديك شدن به محاوره تا جايي كه شايد شما نشنويد چه واژگاني به زبان آمده است. در نهايت ما بخشي از داستان را از دست ميدهيم.
«راندوو» نمایش سادهای است در ظاهر؛ اما میتوان دید در فُرم نوشتاری، پیچیدگیهای داستانی چگونه کنار هم قرار گرفتهاند. اولین تجربه منتظری به نظر تلاشی بامزه و کنایی بر زندگی طبقه متوسط ایرانی است.