آنچه این روزها درباره ساعدی خبرساز شده، نه یک واقعه بلکه محصول یک روند استبدادی مبتذل است.
کارنامه غلامحسین ساعدی نشان میدهد که او افزون بر داستاننویسی در ادبیات نمایشی نیز موفق و پیشتاز بوده است تا آنجا که او را در کنار بهرام بیضایی و اکبر رادی یکی از سه ضلع نمایشنامهنویسی ایران دانستهاند.
تاریخ پر از عشقهای نافرجام است و عشق غلامحسین ساعدی، نویسنده نامدار ایرانی به دختری تبریزی به نام طاهره کوزهگرانی هم یکی از آنهاست.
دستفروش، پیرمردی است که قبل از آمدن به محلهای پرتافتاده در جنوب شهر، در دهکورهها میگشته و خرتوپرت میفروخته و پس از اینکه همه چیزش را از دست داده به شهر آمده و حالا با کهنهفروشی خرج و مخارج زن پیر و سه دخترش را درمیآورد. او البته تنها نیست و بسیاری از کسانی که در دهات و روستاها روی زمین کار میکردند از میانه دهه چهل به این سو جاکن شدهاند و به ناچار به حاشیهها و محلههای خودساخته جنوب شهر آمدهاند.
شهاب حسینی با بیان اینکه قصد دارد یک فیلم اقتباسی از غلامحسین ساعدی بسازد، گفت: سینما رسالتی دارد و این هنرمند است که باید سلیقه بسازد و برای جامعه پیشنهاد دهنده باشد.
نه چوبک، نه ساعدی و نه هیچ نویسنده مهم دیگری در تاریخ معاصر ادبیات ما صرفا به خاطر روایت نابرخورداریها و مباحث صرفا اجتماعی و عدالتمحورانه مانند عدم توزیع عادلانه ثروت و... نمیتواند واجد اهمیت ادبی باشد که اگر بود، خیل نویسندگان چپگرای تودهای تا آخر ایستاده، امروز مهمترین نویسندگان معاصر ما بودند. این نوع نگاه به مساله و به تناسب آن، فرم روایت و پیوند فرم با نگاه و درونمایه جاری در داستان است که حد اهمیت اثر را تعیین میکند. چیزی که ساعدی از ابعادی واجد آن است و از ابعادی نه.
ساعدی در دوران حیات خود سه تک نگاری منتشر کرد: «ایلخچی» (1342)، «خیاو یا مشکینشهر» (1343) و «اهل هوا» (1345) . آنچه در سفرها و تحقیقهایش برای این تکنگاریها به دست آمد بعدها در داستانهایش نمود پیدا کرد.
ساعدی در بخشی از آثارش در خدمت «واقعگرایی» است و در بخش دیگر در خدمت «رازآلودگی» اما در همه آثارش، این «حادثه» است که حضور دارد. «حادثه» مثل گردبادی به جان ِ جهان ِ داستانهای ساعدی میپیچد و دستآخر تنها چیزی که به تمامی باقی میماند همان «حادثه» است. او آدم ِ گفتوگو است، آدمِ رابطه، آدمی که میان مردم کوچه و بازار لولیده.
دومین جلد از مجموعهی «کتاب آواژ»، ضمن تجلیل از نمایشنامهنویس پیشکسوت ایرانی،«محسن یلفانی»، و با موضوع وضعوحال نمایشنامهنویسی در چهار دههی اخیر ایران و راهکارهایی برای ارتقای آن، چاپ و توزیع شد.
«روزنه آبی تئاتر» در این هفته و در قسمت «چگونه ساعدی بخوانیم» به آثار نمایشی غلامحسین ساعدی می پردازد که به گفته ناقدان یکی از سه نمایشنامه نویس برتر ایران در کنار اکبر رادی و بهرام بیضایی است. ساعدی به گفته رضا براهنی از رادی و بیضایی مدرن تر بوده است.
نمایشنامه ˝وای بر مغلوب˝ برای نخستین بار از سوی نشر نگاه منتشر شد. همچنین سه اثر دیگر از غلامحسین ساعدی با عناوین ˝عزاداران بیل˝، ˝آشفته حالان بیدار بخت˝ و ˝غریبه در شهر˝ تجدید چاپ شدند. آثار دیگری نیز از این نویسنده در دست چاپ است.
جعفر والی کارگردان پیشکسوت تئاتر با اجرای نمایش «آی با کلاه آی بیکلاه» پس از چهل و چند سال، متنی از غلامحسین ساعدی را به صحنه تئاتر ایران میآورد.
پیش از این نمایش "آی باکلاه، آی بیکلاه" سال 1346 به کارگردانی جعفر والی در تماشاخانه سنگلج بر روی صحنه رفته بود.