طبیعی است که در کمدیهای قابل اعتنا و در قواعد استاندارد این ژانر که به شدت هم دشواریهای خود را دارد، ایجاد موقعیتِ کمیک با بهرهگیری از وقایعِ و میزانسنهای هوشمندانه و با کمک دیالوگهای مقتضی، از اصلیترین پایههای ژانر کمدی محسوب میشوند، اما هیچ یک از این موارد در فیلم «دو روز دیرتر» قابل ردیابی نیست.
در فیلم «دو روز دیرتر» کلیشههایی مانند مهاجرت، فرزندآوری و رباخواری به چشم میخورد. البته به هیچکدام به صورت کامل نپرداخته، همین پرداخت نصفه و نیمه باعث سرگردانی مخاطب هم شده است.
«دو روز دیرتر»، فیلمی سفارشیست برای «ازدیاد جمعیت» که این وسط به سفارشهای دیگر هم میپردازد از جمله اینکه «چرا مهاجرت؟»، «مهاجرت مال طرفداران حکومت پهلویست»، «به آژانسهای مهاجرت اعتماد نکنید»، «فقط نویسندههای کماستعداد که یک تختهشان کم است به فکر رفتن هستند» و… که از نظر من، تا این جای قضیه، چندان جای انتقاد نمیماند چرا که دولتها، همیشه دنبال سفارش دادن به فیلمسازان هستند و فیلمهای قابل توجهی هر ساله در امریکا، به شکل سفارشی ساخته میشوند و اصلاً هم جای انکار ندارد.
نعیمی در تازهترین ساخته سینمایی خود کارگردانی شستهرفتهای را به نمایش گذاشته و در قاببندی هایش اثری از قابهای تلویزیونی نیست. در عین حال فیلم به لحاظ ریتم به ویژه در نیمه نخست مشکلی نداشته و تماشاگرش را خسته نمیکند. هر چند که نعیمی در انتخاب بازیگرهایش میتوانست با وسواس بیشتری رفتار کرده و روی کلیشههای امتحان پسداده حساب باز نکند.