در این رابطه گفتوگویی انجام دادم با اکبرنجفی، پژوهشگر و منتقد تئاتر تا پاسخ برخی سوالات در حوزه پوستر را از وی جویا شوم. نجفی هماینک سردبیری ماهنامه «شکلک» را برعهده دارد.
الزام وجود سندیکا برای طراحان پوستر تئاتر
اکبرنجفی معتقد است که پوستر یک نمایش بخش مهمی از میزانسن یک کارگردان است. وی در این باره میگوید:« پوستر یک اثر هنری میتواند ویترینی از نمایش باشد و این کنجکاوی را در مخاطب ایجاد کند تا آن نمایش را ببیند. در واقع حتی یک کارگردان میتواند در کمال احترام به شعور مخاطبان، بخشی از تعلیق کارش را نیز روی طراحی پوستر خود قرار دهد. این که چرا منتقدان از بررسی پوسترهای تئاتری مغفول ماندهاند هم نکتهایست که باید بیشتر به آن پرداخته شود اما من معتقدم که این بیرغبتی منتنقدان بیشتر برمیگردد به یک نوع ناامیدی که متاسفانه فضای تئاتر ما را پر کرده است. به تعبیری انگار منتقدان نیز به تغییر این وضعیت امیدی ندارند و شاید بازگشت به دورانی نه چندان دور که در آن زمان پوستر یک نمایش برای خودش از ارج و قرب خاصی قائل بود را غیرممکن تصور میکنند.»
نجفی در ادامه به بیکیفیتی پوسترهای روز تئاتر اشاره میکند و میگوید:« شما همین الان می توانید تشریف ببرید تئاترشهرتهران. پوستر اکثر آثار چهار دهه گذشته را در راهپلهها و لابیهای آنجا می توانید ببنید. اکثر آن پوسترها در زمان خود و حتی زمان فعلی کارهای شایستهای هستند که بسیار قابل تأملاند. این ها همه برمیگردد به مسائل مالی و همچنین نگاه کارگردان به اثر خود. به نظر من مقصر اصلی بیارزشی و فقدان عناصر طراحی و هنری در یک پوستر، خودِ کارگردان است. یعنی شخص کارگردان هیچ برنامهای برای این بخش از کارش ندارد و تصور میکند که در یک هفته باقی مانده به اجرایش میتواند یک پوستر برای اثرش طراحی کرده و راهی سایتها و فضای مجازی بکند. متاسفانه بسیاری از طراحان نیز به دلایل کاری، مشکلات اقتصادی و معیشتی، ناچارند که با این گونه کارگردانان همکاری کرده و در ظرف چند روز یک طرحی بزنند که در اکثر موارد نیز نتیجه کار بیکیفیت از آب درمیآید. کارگردان یک نمایش باید از همان جلسات ابتدایی نمایش، جلسات مستمری با طراح خود جهت رسیدن به یک پوستر خوب و ایدهآل را برنامهریزی کند.» این منتقد تئاتر در ادامه صحبتهای خود به وضعیت نابسامان اقتصادی برخی گروهها اشاره میکند و میگوید:« نباید از این مساله غافل باشیم که مشکلات اقتصادی روی بخشهایی نظیر تبلیغات و پوستر تاثیر مخرب خود را به جا میگذارد. در اکثر موارد کارگردانان جوان خود مسئولیت تامین مالی و تهیهکنندگی کار را بر عهده میگیرند. اکثر این افراد با مشکلاتی نظیر تامین هزینههای سالن، هزینههای جاری، دستمزد عوامل، طراحی دکور و نور و... مواجه هستند. این افراد برای مدیریت مالی کار خود ناچار میشوند که از هزینههایی نظیر طراحی پوستر، گریم و لباس مناسب بزنند تا کارشان به روی صحنه رود. چون خود را مسئول می دانند که اثر را به صحنه برسانند، حال چه با پوستر و چه بی پوستر. خب خودتان قضاوت کنید که ادامه این روند باعث فراموشی بخشهایی نظیر طراحی پوستر در تئاتر میشود.» نجفی در ادامه به وضعیت پوستر و تبلیغات در شهرستانها اشاره میکند و توضیح میدهد:« با وضعیتی که درباره مشکلات اقتصادی اشاره کردم، اگر اوضاع پوستر و تبلیغات در تئاترهای تهران بد است در شهرستانها اسفبار است. چندی پیش من نقدی نوشتم روی یک پوستر تئاتر که در استان مرکزی در حال اجرا بود. کار به جایی کشیده شد که آن گروه رفتند پیش پلیس فتا از از من بابت نقدی که روی پوستر نمایششان نوشته بودم شکایت کردند و معتقد بودند که به آنها توهین شده است. شما ببنید که فضا تا چه اندازه برای منتقدان بسته است که حتی به صراحت نمیتوانند درباره پوستر یک نمایش نظر داده و نقد بنویسند.
اینها همه معضلاتیست که گریبانگیر ما شده و فضای تعامل را بسته است.» سردبیر ماهنامه «شکلک» به وضعیت طراحی پوستر در نگاه کلان نیز نقد جدی دارد و در این باره میگوید:«تصور نکنید که همه این مشکلات فقط در میان دانشجویان و کمتجربهها وجود دارد بلکه در نگاه کلان و حرفهای نیز توجهی به امر پوستر نمیشود. به عنوان مثال بررسی کنید پوسترهای انتخابی چند سال اخیر جشنواره تئاتر فجر را. همین پوستر جشنواره آخر که جناب مهندسپور هم دبیر بودند واقعا فاجعه بود که بنده یادداشتی در این باره هم نوشتم. چند عکس گرافیکی از استیکرهای فضای مجازی کنار هم چیدهاند و اسمش را گذاشتهاند هنر طراحی آوانگارد. اگر به من نمیگفتند که این پوستر جشنواره تئاتر فجر است به هیچ عنوان برایم قابل حدس و حتی باور نبود که روزی چنین پوستری تحت عنوان پوستر تئاتر فجر بخواهد ارائه شود.»
نجفی در پایان صحبتهای خود به تشکیل سندیکا برای طراحان پوستر اشاره میکند و میگوید:«برای بهبود وضعیت پوستر در تئاتر باید یک انجمن، صنف یا سندیکا برای طراحان پوستر و تبلیغات تئاتر ایجاد کنیم تا این دوستان به طور هفتگی یا ماهانه جلساتی را داشته باشند. این کار باعث آشنایی بیشتر افراد حرفهای این حوزه با یکدیگر شده و از این رو فضای تعامل و نقد فعالیتهای یکدیگر نیز فراهم میشود. از طرفی مسائل و مشکلات به راحتی مطرح شده و میتوان راهکارهای مناسبی با حضور همه فعالین این حوزه ارائه کرد. طراحان حرفهای نیاز به هویت و شناسنامه دارند تا به این صورت از فعالیت آنها حمایت شود.»
با توجه به صحبتهای علی نجفی، میتوان این طور برداشت کرد که مسائل اقتصادی و کمبود منابع مالی گروههای تئاتری جزء اصلیترین مشکلات برای شکلگیری و پویا شدن بخشهایی نظیر پوستر شایسته تئاتر است. گروههای مختلف تئاتری به ویژه قشر دانشجو مجبورند که با کمترین امکانات و طراحیها کار خود را به مرحله اجرا برسانند. به همین خاطر است که در اکثر موارد کار طراحی پوستر و تبلیغات به هفته پایانی مانده به اجرا موکول میشود. بیتردید بحث در این باره به نگاه کلی حمایت دولتمردان از تئاتر برمیگردد. وقتی دولت، تئاتر را به امان خدا رها کرده و فقط در بحث سانسور و جشنوارههای حکومتی دخالت کرده و ابراز وجود میکند، سرآخرش میشود همین تئاتر با این وضعیت پوستر و تبلیغات اسفبار. وقتی تئاتر خصوصی آنطور که باید از پیکره شفاف و متعهد به قوانین تراشیده نشده باشد وضعیت بهتر از حال حاضر نمیشود. با توجه به این نکته به سراغ آرمان کوچکی که چندین سال است به طور حرفهای و مستمر به کار طراحی پوستر مشغول است رفتم تا از نقطه دید او به وضعیت پوستر در تئاتر ایران نگاه بیاندازم. خوشبختانه او نیز با اشتیاق پذیرفت که در این رابطه به مصاحبه بپردازد.
به دانشجویان تئاتر اعتماد کنیم
آرمان کوچکی که خود نیز فارغ التحصیل رشته تئاتر است این طور به بحث پوستر در تئاتر ایران ورود میکند :« من خودم را محصول دانشگاه میدانم و عقیده دارم که فضای آکادمیک میتواند وضعیت تئاتر ایران به ویژه در حوزه پوستر را بهبود بخشد. من به شکل جدی به وضعیت طراحی پوستر در فضای تئاتر ایران نقد دارم. در همه جای دنیا فضای تئاتر به گونهایست که مخاطبان بیشتر از این که جذب نام فلان بازیگر یا فلان کارگردان شوند، بیشتر جذب نام گروهها میشوند. به تعبیری دیگر در آنجا تلاش میکنند تا از اسم و رسمها فاصله بگیرند و خود را با یک گروه حرفهای تئاتر مواجه سازند. وقتی ما صحبت از گروه حرفهای تئاتر می کنیم دقیقا درباره چه کسانی حرف میزنیم؟
درباره تیم بازیگران و تیم کارگردانی؟ خیر، ما داریم درباره یک گروهی صحبت میکنیم که علاوه بر گروه بازیگران و تیم کارگردانی، متخصصان دیگری نظیر طراح نور، دکور، لباس و پوستر نیز حضور دارند. متاسفانه ما در ایران با چنین مقولهای مواجه نیستیم که هویت یک گروه تئاتری جدی گرفته شود. یکی از معدود گروههایی که در حال حاضر به این صورت دارند در فضای تئاتری ما کار میکنند گروه تئاتر «لیو» هست که سرپرست آن آقای حسن معجونی هستند. در این گروه متخصصان حرفهای اعم از عکاس، طراح پوستر، لباس و دکور به طور ثابت فعالیت میکنند. یکی از مزیتهای این نوع فعالیت در تئاتر این است که اولا گروه به معنای واقعی کلمه هستند، دوما طراحان از روز اول تمرین در کنار تیم کارگردانی و گروه بازیگری حضور دارند، کانسپت اثر را درک کرده و از روند شکلگیری اجرا آگاهی پیدا میکنند. همین امر باعث تعامل بیشتر طراح پوستر با کارگردان شده و بستری را فراهم میکند تا یک پوستر ارزشمند از دلِ کار بیرون آید.»
کوچکی معتقد است که هر فرد میتواند در داخل یک گروه به یک هویت تئاتری برسد و در این باره اضافه میکند:«به عنوان مثال بنده به همراه اشکان خیلنژاد، نوید محمدزاده، یوسف باپیری و هوتن شکیبا چندین سال است که گروه تئاتر «تازه» را تشکیل دادیم و مدتهاست به این نام فعالیت میکنیم. ما از ابتدا این پیشفرض را داشتیم که گروهمان باید از یک هویت مستقل برخوردار باشد. این هویت باید طوری باشد که مخاطب کارمان احساس کند که با یک گروه طرف هست نه با یک فرد خاص. در همین کار آخر گروه ما که «فتوحات گلشیری» نام داشت و یوسف باپیری آن را کارگردانی کرد، بنده از ابتدای تمرینات در پلاتو با گروه اجرایی همراه بودم و از همان آغاز تکلیفم روشن بود که دقیقا با چه متنی، چه شیوهای برای اجرا و چه دیدگاهی در سطح کلی نمایش مواجه هستم. طبیعی است که من به عنوان طراح پوستر در این شرایط است که میتوانم فضای آزمون و خطا داشته باشم، چندین بار اتود بزنم و سرآخر طرح ایدهآل خود را به گروه ارائه دهم. در شرایط فعلی بنده تصورم این است که برخی کارگردانان به عنوان سرپرستان گروه مسیر حرکتی خود را از دست داده و نگاه آرتیستیک خود را فدای مسائل مالی و بیزینسی کردهاند.»
این طراح پوستر در ادامه به تفاوتهای طراحی پوستر در فضای سینما و تئاتر میپردازد و میگوید:«در فضای سینما اغلب از چهره بازیگران معروف در پوسترها بهره میگیرند تا بازار گیشه خود را داغ نگه دارند اما چرا باید این نگاه، فضای تئاتر ما که صرفا یک کالای تجاری نیست را به تصرف خود درآورد؟! این که چرا ما فقط داریم به سود مالی اثر فکر میکنیم تا کیفیت آن واقعا معضلیست که این روزها گریبانگیر تئاتریها شده است. چرا ما همواره فکر میکنیم که وجود یک یا چند بازیگر چهره میتواند تضمینکننده گیشهی تئاتر ما باشد؟! به عنوان مثال آثار آقای محمد مساوات معمولا بدون بازیگر و چهره خاصی به روی صحنه رفتهاند اما همواره به علت این که حساسیتهای بالایی چه بر روی طراحی پوستر و چه بر روی متن، بازیگران و دکور و لباس دارند؛ اکثر آثارشان با استقبال حداکثری مواجه شده است. پس آن معیارهایی که برای جذب مخاطب در سینما جواب میدهد ممکن است در تئاتر جواب ندهد اما قطع به یقین در فضای تئاتر، احترام به مخاطب همواره کارساز بوده و باعث ریزش تماشاگر هنر نمایش میشود.»
کوچکی معتقد است که تئاتر دانشگاهی برای هر فردی قدم خوبی است تا خودش را در این عرصه محک بزند، وی در ادامه اضافه میکند:«در فضای دانشگاهی افراد بهتر میتوانند یکدیگر را پیدا کرده و با همفکری کارهای خود را به روی صحنه ببرند. از قضا این فضا برای آن دسته از افرادی که می خواهند از پایه کار حرفهای طراحی پوستر را انجام بدهند نیز بسیار عالی و مساعد است. اساسا ما نباید از ریسک کردن و مرتکب اشتباه شدن بترسیم. فضای دانشگاهی باید باعث شود که این ترسها از ما گرفته شود تا رفتهرفته این امر در خلاقیت و کیفیت آثار خودش را هویدا سازد. در کنار این نیز اساتید دانشگاهها و مسئولان نیز باید نقش حمایتی از دانشجویان داشته و به آنها بیش از پیش اعتماد کنند و فضای مناسبی برای بروز خلاقیت و جسارت آنها به وجود آورند.»
عضو ثابت گروه تئاتر «تازه» در پایان صحبتهای خود به مشکلات متعدد طراحان پوستر اشاره کرده و در این باره میگوید:«به نظر من در حال حاضر اصلیترین مشکل طراحان پوستر این است که آن طور که باید به عنوان یکی از اعضا خانواده تئاتر به رسمیت شناخته نمیشوند. ما نه خانهای داریم و نه سندیکایی و یا صنفی که در شرایط لازم از ما حمایت کند. ما حتی مکانی هم نداریم تا دور یکدیگر جمع شویم و از مشکلات عدیدهمان در آنجا صحبت کنیم. امیدوارم که این مهم توسط معاونت هنرهای نمایشی جدی گرفته شود و بیش از پیش به این بخش کمتر توجه شده تئاتر توجه شود.»
تکرار تجربه «بیگانه» در «شاهلیر»
در اواخر بهار سال ۹۵ نمایشی در سالن چهارسو مجموعه تئاترشهر به روی صحنه آمد که از جهاتی مورد توجه رسانههای فرهنگی واقع شد. اول این که برای اولین بار و به شکلی جدی اقتباسی صورت گرفت از رمان مشهور «بیگانه» اثر آلبرکامو که این مساله برای دوستداران این نویسنده شهیر خبر مسرتبخشی محسوب میشد. دومین امری که باعث شد این نمایش به صدر اخبار رسانههای هنری و فرهنگی کشیده شود، فراخوانی بود که کارگردان این نمایش یعنی مسعود دلخواه آن را ترتیب داده بود. در این فراخوان فرصتی داده شده بود به طراحان پوستر دانشگاهی تا با توجه به مولفههای مهم و تاثیرگذار در روند روایت «بیگانه»ی کامو، پوستری برای این نمایش تهیه کنند و در یک رقابت با همکاران خود قرار گیرند. آیدین آغداشلو نیز با کمال میل پذیرفت تا داور و قضاوتکننده آثار ارسالی از سوی طراحان جوان باشد. در این مجال گفتوگویی کوتاه انجام دادم با مسعود دلخواه تا بیشتر ما را از جزئیات و روند اجرای این فراخوان باخبر کند.
مسعود دلخواه تحصیلات بازیگری و کارگردانی خود را در دانشگاه کانزاس امریکا به پایان رسانده و هماکنون نیز مدرس و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس است. دلخواه توانست دو جایزه مدرس برتر بازیگری در آمریکا را در سالهای۱۹۸۹ و۲۰۱۱ از آنِ خود کند. وی تاکنون در اجراهای متعددی در ایران به بازیگری و کارگردانی پرداخته است. بازی در نمایش «روال عادی» به کارگردانی محمدرضا خاکی جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد در بیستونهمین جشنواره بین-المللی تئاترفجر و همچنین جایزه بازیگر برتر انجمن تئاتر ایران را برای وی به ارمغان آورد. از آثاری که وی به عنوان کارگردان به غیر از «بیگانه» به روی صحنه برده است میتوان به «جولیوس سزار»، «خانمچه و مهتابی»، «ویتسکـ»، «اِرخش»، «زندگی انسان» و «مفیستو» اشاره کرد. او این روزها با بازیگران خود مشغول تمرین متن «شاهلیر» شکسپیر است تا در پاییز امسال در مجموعه تئاترشهر به اجرا دربیاید.
«این یک تجربهی فوقالعاده بود.» این اولین جملهای است که مسعود دلخواه درباره فراخوان طراحی پوستر برای نمایش «بیگانه» اظهار میکند. وی درباره شکلگیری این ایده اینطور توضیح میدهد:«شما کمتر کتابخوانی در دنیا میتوانید پیدا کنید که رمان «بیگانه» آلبرکامو را نخوانده باشد. از این جهت دراماتورژی این متن و تبدیلش به نمایشنامه کاری بسیار سخت و دشوار بود. همانطور که میدانید کامو و کتابهایش در ایران نیز طرفداران خاص خودش را دارد و کمکم ما به این نتیجه رسیدیم که با اعلان این فراخوان، دیدگاهها و برداشتهای متفاوت از این رمان را در قالب پوستر تئاتر به نمایش بگذاریم. ما یک فرصت یک ماهه در فراخوان اعلام کردیم که در این مدت کم تعداد زیادی پوستر برای ما ارسال شد؛ از این رو داوری این فراخوان را به آیدین آغداشلو سپردیم که خود نیز از طراحان و نقاشان برجسته کشورمان هستند. از میان آثار، ۶۳ اثر انتخاب شدند و ما همه آن پوسترهای انتخابی را در لابی مجموعه تئاترشهر به نمایش عموم گذاشتیم و به نفرات اول تا سوم جوایزی اهدا کردیم. البته ناگفته نماند که ما برای برگزاری این فراخوان از هیچ نهاد، ارگان یا انجمنی پولی دریافت نکردیم و حتی هزینه جوایز و دیگر موارد این فراخوان را بنده متقبل شدم و از این اتفاق بسیار خرسند هستم. باید همین جا هم بگویم که قرار است برای نمایش «شاهلیر» که این روزها مشغول تمرینش هستیم نیز فراخوان طراحی پوستر بدهم و دوباره تجربه شیرین طراحی پوستر نمایش «بیگانه» را تکرار کنم. این کارگردان تئاتر در ادامه صحبتهای خود به اهمیت به قشر دانشجو میپردازد و میگوید:«در اغلب کارهای من دانشجویان و هنرآموزان تئاتر نیز حضور دارند و من همواره تلاش میکنم تا رابطه کاریام را با این قشر از جوانان حفظ کنم. در رابطه با فراخوان پوستر نیز از همین رویکرد استفاده کردم. این فرصت بسیار خوبی برای بسیاری از طراحان پوستر جوان بود که اثرشان توسط استاد آغداشلو مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد و در صورت تایید ایشان به نمایش عموم دربیاید. ما هم خوشحال بودیم که به واسطه این فراخوان توانستیم فضایی هرچند کوچک به وجود بیاوریم تا طراحان پوستر در سایه یک فراخوان گرد هم آیند و از رمانی که ممکن است آن را بارها خوانده و دوستش داشته باشند، یک پوستر برای نمایش طراحی کنند.»
کارگردان نمایش «زندگی انسان» به معضل پوستر و تبلیغات در سطح فضای تئاتر کشور میپردازد و در رابطه با آن این گونه بیان میکند:«متاسفانه این روزها شاهد این موضوع هستیم که طراحی پوستر برای تئاتر به یک ویترین تمام عیار برای برخی بازیگران تبدیل شده است. شاید در تبلیغات یک تئاتر مانعی نباشد که ما از چهره مثلا یک بازیگر برجسته استفاده کنیم اما به نظر من این موضوع نباید در طراحی پوستر نفوذ کند. شما میدانید در اغلب کارهای من چه در ایران و چه در امریکا افراد معروف و برجسته تئاتری حضور داشتند اما ما هیچوقت به خودمان اجازه ندادیم که از تصاویر این بازیگران در طراحی پوسترمان استفاده کنیم چرا که معتقدیم طراحی پوستر وسیلهای است برای نمایاندن آن چه در محتوا و ماهیت اثر گنجانده شده است. من حتی تعجب میکنم که در برخی اجراهای دانشجویی، عکس بازیگران جوان را به عنوان طراحی پوستر به دست مخاطبان میدهند، افرادی که هیچکس آنها را نمیشناسد و این مساله بسیارعجیب و تأملبرانگیز است.»
دلخواه در پایان صحبتهای خود از تعامل با طراحان پوستر به عنوان یک فعالیت جدی و مهم تئاتری یاد می کند و میافزاید:«من همواره از طراحان پوستر درخواست میکنم که در طول تمرینات، در کنار گروه قرار داشته و از نزدیک شاهد بررسی متن و نحوه اجرا قرار گیرند، چرا که این مهم باعث میشود که بتوانند بهتر کانسپت اثر را دریافت کرده و راحتتر به ایدههای مشترک خود و گروه اجرایی برای طراحی پوستر دست یابند.»
در این مجال قصد دارم به بررسی و نقد چند پوستر نمایش که کموبیش نیز با استقبال تماشاگران مواجه شدهاند بپردازم. امید که مورد توجه مخاطبان نقد قرار گیرد.
در زمان رونمایی از این پوستر، این اتهام از سوی برخی مطرح شد که پوستر نمونه کپیبرداری واضح از یک پوستر خارجی است که حتی آن پوستر مذکور تا چندی در فضای مجازی دست به دست میشد؛ باری ما بدون توجه به این مسائل به نقد این پوستر می پردازیم.
به نظر میرسد پوستر بیش از آن که از آنِ «فهرست» ثروتی باشد در خدمت «فهرست» تادئوچ رژهویچ است. با این حساب پوستر قابل تأملی است از این بابت که در عین سادگی دارای عناصر چندگانه است. اول این که آشکارا از عنصر غافلگیری بهره میبرد. در واقع تضاد بین رنگ زمینه و سفیدی کله به این حس غافلگیری کمک کرده است. باری این چشمان از حدقه بیرون زده و این زبان اینطور از دهان خارج شده پرشباهت است با کسی که گویی از خفگی مرده باشد. نوعی نارسایی اکسیژن، نوعی محدودیت و شاید فریاد پایانی، مرزی میان بودن و نبودن، یک پا روی زیستن و پای دیگر روی مرگ. اما قرمزی پرتاکید این کلهی نافرم میدهد به ما نوعی خونریزی، جنایت و شاید گناه همچون دستان خونی «لیدیمکبث». با این حال این کله ارتباطی مستقیم نمییابد با عنوان اثر. این نوع تاسی و حتی ریزش مو به معنای غلبه شهوت بر انسان و در نگاهی دیگر به معنای افسارگسیختگی و فقدان هویت است. اما همه این همه چه پیوندی میخورد با شخصیت رهبر ارکستر ما در نمایش. رهبری که هزاران سوال دارد درباره خودِ زندگی و حتی زندگی پس از دوران زندگی؟ الله اعلم.
بیزرقوبرق اما دارای سادگی جاهلانه، بدون نگاه و زاویه دید مشخص و به شدت فریبنده. فونتهای فاجعه و تا حد زیادی مضحک و نابخردانه از جمله مشخصههای این پوستر یکلاقباست. آیا فونتنویسی کذایی در بستر یک کارتن که مثلا نمادی است از شخصیت های کارتنخواب، به ما میدهد پوستر؟! چه کسی بر این کارتن میخوابد؟! چرا باید از این زاویه به کارتن نگاه کنیم؟!
پوستر دمدستی ترین ایده برای نشان دادن محیطی کارآگاهی و بازجویی را به نمایش میگذارد. سادگی در صورت موجه بودن میتواند یک عنصر کاربردی در پوستر باشد اما بیفکری را با سادگی اشتباه نگیریم. طراح پوستر قطعا نمی دانسته اگر چراغ آن هم با رنگ گرم را تا این حد پایین بیاورد که گویی در جایگاه یک سر و بدن نشسته بر صندلی قرار گیرد، نتیجهاش چه میشود. آیا آن کسی که قرار است روی این صندلی بازجویی بنشیند نمادی از حقیقت بوده و یا در راستای بازگو کردن آن تلاش میکند؟! همرنگی فونتها با نور لامپ بر چه دلالت دارد؟! تنها نکته مثبت پوستر، خطوط قرار گرفته بر روی عنوان «روالعادی» است که گویی انجام یکسری تشریفات عادی و روزمره را برهم میریزد. اتفاقی که دقیقا در این نمایش افتاده و کسی که در ابتدای کار بازجویی میکند در آخر مورد تهدید بازجو شونده قرار میگیرد.
سخت میتوان نام این عکس بیهویت و بی در و پیکر را پوستر گذاشت و بدونشک از جمله کارهای زیرضعیف زرجویان است. چهار نفر در یک قاب که معلوم نیست که هستند، اهل کجا هستند؟ چه رابطهای با هم دارند و... نه مکان هویت دارد، نه آدمها و نه حتی نگاهشان به دوربین.
قیافهها و لباسها (فارغ از مساله حجاب اسلامی) داد میزند که حتی دوستان حال لباس عوض کردن هم نداشتند و همینطور دورهم یک عکسی گرفتهاند و والسلام. قدیمیترها میگفتند: «خجالت هم چیز خوبی است»، الان نمیدانم دیگر چه میگویند در این جور مواقع.
پوستری شریف و آبرومند که به شدت به اثر مینشیند اما با جاگیری بد فونتهایش همراه است. تصویر با آن که بسیار خشن است اما در ارائه این خشونت کمی تلطیف شده است که بدون شک این کارتونیزه کردن رایانهای در این امر بیتاثیر نبوده است. این حس گروتسک ناشی از تصویر به خوبی در اثر کار میکند و حتی ادامهاش را میتوان در اثر جست و آن جا پیگیری کرد.
نویسنده: مجید اصغری