مترسک مهرداد خامنه‌ای، برداشت آزادی از نمایش‌نامه چهارصندوق، بهرام بیضایی است و با اینکه به متن آن تقریبا وفادار مانده اما در شیوه اجرایی به شکل تقلید چهارصندوق (نمایش شاد ایرانی) مقید نیست و با آگاهی جاه‌طلبانه‌ای در جستجوی طراحی و استخراج مابه‌ازاءهای مفاهیم و ایده‌ها در نمایشنامه و فراروی از آنها به زبان و شکل قرن بیست‌ویکم است.
پایگاه خبری تئاتر: چهارصندوق بهرام بیضایی بعد از گذشت نیم قرن از نگارش آن، با وجود آنکه ممکن است واجد نوعی تقلیل‌گرایی باشد که احتمالا در هر اثر سمبولیستی سراغ داریم اما همچنان یکی از رادیکال‌ترین متون ادبیات نمایشی فارسی در خصوص به چالش کشیدن ایجاد و برسازی قدرت سلطه‌گر در اشکال مختلفش است و با صراحت و سادگی نمادین به آشکارسازی شکل‌گیری و تثبیت رویه‌های متعاقب آن می‌پردازد که در اجتماع در نهایت به انسداد آزادی نوع بشر ختم می‌شود. چهارصندوق در سال ۱۳۴۶ نوشته شده در دهه‌ای که بابک احمدی، آن را دهه‌ی تضادها می‌نامد:«دهه ای که با شعار عقلانیت و بهبود تولید اقتصادی آغاز شد اما جنون شاهانه کار را به جشن‌های دوهزار و پانصد ساله سلطنت ایران کشاند... اصلاحات ارزی در دو مرحله انجام شد اما از جمله نتایج آن نه فقط پیدایش ارتش ذخیره کار، بلکه رشد ناگهانی و سرسام‌آور تهی دستان شهری بود. همان لایه بی‌قرار اجتماعی که در انقلاب ۱۳۵۷ رانه مهمی در سقوط سلطنت شد... دولت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را با کتابخانه‌های فراوان و برنامه‌های عملی ساخت، اما بهترین کارمندانش  روشنفکران مخالف حکومت بودند... گروتوفسکی به ایران آمد و در باغ فردوس اثر درخشانی چون همیشه شاهزاده را اجرا کرد اما طنز تلخ آنجا بود که این نمایش در کشوری به صحنه می‌رفت که شکنجه جسمانی در زندان‌هایش رایج بود و شاه با صراحت از شکنجه روانی زندانیان یاد و دفاع می‌کرد.»
در اجرای مدرن مترسک، برداشت‌های نوین از متن اصلی متنوع‌تر می‌شود. علاوه بر ویژگی‌ها، تضادها و نقاط اشتراک طبقاتی منتسب به هر رنگ، در نمایش مترسک، تاکید هشداردهنده‌ای بر نقش و تاثیر هولناک جایگاه قدرت بر تسخیرکنندگان آن از هر طبقه ،نژاد، جنسیت و... و سازوکارهای مخوف و گاه پنهانی مرتبطش صورت می‌گیرد. مشخصا انتخاب بازیگر زن برای ایفای نقش مترسک، در تاکید این واقعیت گاه نادیده انگاشته شده صورت گرفته است.. مترسک با تمام  ویژگی‌های ظاهری زنانه، به یک سرکوب‌گر تمام عیار بدل شده است. چشم‌های ناظر ثابت روی پرده در فواصل بین پخش ویدیو پروجکشن‌ها در اجرای مترسک دلالت‌های پیچیده‌تری نسبت به سیطره نیروهای کنترلی پنهان قدرت را در جریان‌های سلطه طرح می‌کند و بارکدهای چسبیده شده بر لباس بازیگران در بخش دوم، دلالت روشنی دارد بر قالبی شدن آدم‌ها ذیل نظام بازاری مصرف‌گرا و کالایی شدن‌شان در ایدئولوژی نولیبرالیسم و فاشیسم بازار آزاد که چه‌بسا در قالب همان چشم‌های ناظر و گردانندگان بخشی از مترسک‌ها در جهان امروز تلقی می‌شوند.
*
وجه مشخص آثار بهرام بیضایی نگرش فلسفی در فضایی آیینی است. بیضایی در چهارصندوق در تلاش است از فرم تقلید در نمایش‌های سنتی به شکلی نمادین و برداشتی مدرن برسد. سال ۱۳۴۱ بیضایی سه نمایش‌نامه با الهام از نمایش سنتی و آیینی ایران مثل خیمه‌شب‌بازی و سیاه‌بازی می‌نویسد به نام مترسک‌ها در شب، عروسک‌ها و غروب در دیاری غریب، شخصیت سیاه، پهلوان، مرشد، دیو در این سه نمایش از نمایش سنتی می‌آیند و بیضایی ماهیت مضحکه‌وار سیاه بازی و خیمه‌شب‌بازی را در نمایشنامه‌های اشاره شده، تبدیل به تراژدی می‌کند. در واقع وارونگی مضمونی را به یک فرم کلاسیک اعمال می‌کند و دغدغه‌های معاصر را در قالب مالوف فرم کلاسیک طرح و قراردادهای آن فرم را تغییر می‌دهد. این نمایش‌ها واکنش تند جلال آل‌احمد را در پی داشت. او بیضایی را متهم کرد با نوشتن و اجرای این نمایش‌ها بزرگترین کمک را به تئاتر حکومتی سنگلج کرده. بهرام بیضایی سالها بعد در مصاحبه‌ای با مجله اندیشه پویا در این رابطه گفته:«آل‌احمد اولین نفری نیست که ناهمخوانی سه نمایش‌نامه عروسکی با قالب‌های مالوف را تنها توانست در قالب ناهمخوانی نویسنده با سنت مالوف معنی کند.. مگر می‌شود جز با درهم‌شکستن قالب‌های مالوف هنری را نوآفرینی کرد.. عجب که در این تندروی بی‌پروا آل‌احمد فراموش کرده بود که از دو قرنی پیش از آن که چشم به جهان باز کنم، سیاه خیمه‌شب بازی و تخت‌حوضی، اقلیت روی صحنه بوده‌اند، که خود را مایه تفریح بزرگان کرده‌اند، شاه و وزیر و سردار و پهلوان و تاجر و ملا و همه یعنی کل نظم را به بازی می‌گرفته‌اند یعنی همان سیاه که سرانجام در پایان غروب در دیاری غریب و بعدتر در چهارصندوق سر به شورش برمی‌دارد!» بیضایی معتقد است:«آل‌احمد با همه تسلط بر قلم، بد سرمشقی باقی گذاشت که شیوه‌ی سنتی قشریان را نو کرد و تهمت را به جای نقد آورد.»
در نمایش، ترس مردم از ناشناخته‌ها و فانتزی ایمن شدن‌شان دربرابر خطرها به وسیله مترسک، شروع همه دردها و مسائل است. جسم پوشالی مترسک را تجهیز می‌کنند، شلاق و درفش و اسلحه به دستش می‌نهند، پوتین به پایش می‌کشند تا آحاد مختلف اجتماع تاجر، راهبه، روشنفکر و کارگر به خیال خود در این دنیا در امان باشند. در اینجا به سادگی و روشنی هر چه تمام‌تر، تاثیر و ماهیت دال قدرت در معنای سیاسی‌اش اجرایی می‌شود. مترسک در این جایگاه شروع به سوءاستفاده از قدرت مسلح و تامش می‌کند و جباریت‌اش آرمان‌های حمایت‌طلبانه مورد انتظارگروه‌های اجتماعی را نابود می‌سازد. مترسک عامل ترس و تهدید و تحقیر آنها می‌شود.
مهرداد خامنه‌ای، به طورخودآگاهانه‌ای، تمثیل احتمالا ناخودآگاهانه‌ی مترسک از ناکارآمدی دولت (state) در برآوردن نیاز بشر به پشتیبانی و آزادی را در چهارصندوق بیضایی نمایشی می‌کند. دیگر اتحاد، همبستگی و برابری در بین طبقات اجتماعی صرفا مشروط به انتفاع طبقاتی ذیل سلسله مراتب تحت انقیاد میسر خواهد بود. در یک نظام هیرارشیک تمام‌خواه طبقاتی، تفرقه، تطمیع، تهدید و تحقیر و تعذیب از عوامل اصلی حفظ نظم موجود است. سمبولیسم چهارصندوق در هویت‌بخشی نفرپوش‌های رنگی در انعکاس تنوع و تفاوت‌های معنادار درون طبقاتی عامل محدودکننده است، اما در عین حال به روشنی انتفاع طبقه متوسط در معنای گسترده آن «قرمز(تاجر)، سبز(راهبه)، زرد(روشنفکر)»  از استثمار، تهدید، تحمیق و فریب طبقه کارگر (یا محروم/تهی‌دست) را نمایش می‌دهند. بخش عمده‌ای از طبقه متوسط در کلیتش در رابطه با قدرت سرکوب‌گر، سازش‌کار و به نحوی خواهان حفظ نظم موجود برای بقا منافع طبقاتی‌اش است و طبقه محروم مستمسکی برای سوءاستفاده‌های طبقات بالایی در انتفاع درون گروهی شان... متن بیضایی به روشنی و در کمال سادگی چنین وضعیت مستدامی را صورت‌بندی می کند. در پایان مجلس دوم نمایش‌نامه، قرمز، سبز و زرد به شکل مذبوحانه‌ای با همدستی و مصالحه با یکدیگر و ملاحظه و ترس از شکستن صندوق‌هایشان طفره می‌روند در حالیکه سیاه به دلایل مختلف و گاه متضاد از جمله هیجان، حماقت، شجاعت، بی‌فکری، سادگی و... دست به اقدام یا واکنش می‌زند. این وضعیت به شکلی یادآور سوءاستفاده‌های برخی از گروه‌های در عرصه تحت عنوان حزب، گروه و دسته و... از حماقت، بی‌سوادی، شور و سادگی و حتی صداقت توده مردم است که به نفع مقاصد درون گروهی‌شان از آنها استفاده می‌کنند و در به‌زنگاه‌های خطر بلاگردان و قربانی‌شان می‌سازند و به آسودگی فراموش‌شان می‌کنند.
توازن، توافق و مصالحه طبقه متوسط ذیل چکمه‌های قدرت سلطه‌گر نهایتا بر علیه منافع طبقات فرودست و محروم، (کارگر)/سیاه عمل می‌کند. چهار نماد تاجر، راهبه، روشنفکر، کارگر تحت انقیاد مترسک، نقاط اشتراکی دارند اما در عین حال انتفاع طبقاتی تاجر، راهبه و حتی روشنفکر آنها را به نحوی با یکدیگر متحد و طبقه محروم استثمارشونده را طرد می‌کند. مهرداد خامنه‌ای با روشن‌بینی خوش‌بینانه‌ای، سیاه را در قالب کارگر صنعتی ایده‌آلیزه کرده است. سیاه در مترسک به نوعی واجد عاملیت سوبژکتیو و کنشی ناشی از آگاهی طبقاتی و نیروی طغیان و مقاومت ترسیم شده است. اما سیاه چهارصندوق،  پیچیدگی و تناقض‌های واقعیت موجودش را بیشتر دلالت می‌کند و لزوما تصمیم‌اش دربرابر مترسک کنشی و آگاهانه نیست بلکه می‌تواند صرفا از سر استیصال یا ناامیدی و واکنش آنی هم باشد. آیا سیاه نماد به حاشیه رانده‌شدگان، محرومان طبقات فرودست از جمله تهی‌دستان شهری نیست؟ آیا همه این گروه‌های در ابتدا تحت انقیاد، واجد خصلت انقلابی هستند؟ یا برعکس ممکن است بخشی از آنها به راحتی توسط نیروهای قهقرایی مترسک مورد سوءاستفاده، تطمیع و تحریک قرار گیرند و به آسودگی فاقد عنصر انقلابی و خواست رهایی‌بخشی باشند و خود متعاقبا به بدنه سرکوب بدل شوند؟
اما در هر حال مهرداد خامنه‌ای در مترسک ثابت می‌کند هستی متن بیضایی قابلیت برتابیدن خوانش‌های متفاوت اجرایی را از خود دارد که محصور برهه‌های مشخص زمانی و مکانی نیستند و مهم‌تر اینکه با همه تفاسیر، مترسک واجد نیت عمل‌گرایانه آگاهی‌بخشی و مقاومت است و در زمانه کنونی بسیار ستودنی..
 منابع:
۱. گفت‌وگو با بهرام بیضایی به مناسبت تولد ۷۵ سالگی‌اش، مجله اندیشه پویا شماره ۱۲، آذر و دی-ماه ۱۳۹۲
۲. مقاله دهه تضادها، بابک احمدی، از پرونده ویژه روشنفکری دهه‌ی چهل، مجله اندیشه‌پویا شماره ۱۲، آذر و دی‌ماه ۱۳۹۲
۳. محمدعلی سپانلو، نویسندگان پیشرو ایران، کتاب زمان، تیرماه ۱۳۶۲
۴. رسول نظرزاده، تن‌پوشی از آینه، ساختمایه‌ی نمایش‌های ایرانی در آثار بهرام بیضایی، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان ۱۳۸۴
۵. منصور خلج، نمایشنامه‌نویسان ایران، از آخوندزاده تا بیضایی، نشر اختران ۱۳۸۱