در حال حاضر شرايط توليد تئاترمان چندان بسامان نيست. مولفه‌هايي كه بيشتر جنبه‌هاي حاشيه‌اي در توليد تئاتر دارد به محورهاي اصلي تبديل شده است و آرام آرام خودش را نهادينه و تبديل به الگويي مي‌كند كه مي‌تواند خطرات جدي‌اي را در ساحت انديشه‌ورزي تئاتر در پي داشته باشد. قطعا تئاتر دانشگاهي مي‌تواند با تكيه بر تحقيق و پژوهش الگوهاي مناسبي را در همه ابعاد هنرهاي نمايشي ايجاد و پيشنهاد كند تا ديگر مراكز هم عرض هم با استفاده از اين الگوها فعاليت‌هاي هدفمند خود را دنبال كنند.

پایگاه خبری تئاتر: هنرهاي نمايشي در كشور ما از سابقه بالايي برخوردار است و در مقايسه با بسياري از كشورها -به‌خصوص كشورهاي آسيايي- از جايگاه والايي برخوردار است. اگرچه وضعيت تئاتر در سال‌هاي اخير چندان بسامان نبوده اما همچنان هنري است كه مي‌توان از نظر انديشه‌ورزي و فرهيختگي به آن تكيه كرد. بي‌توجهي مديران و سياست‌گذاران فرهنگي به هنرهاي نمايشي، امري است كه روز به روز تئاتر را ضعيف‌تر كرده و از سوي ديگر به تئاتر تجاري نيز پر و بال داده است.

در اين ميان نقش آموزش آكادميك تئاتر، پررنگ‌تر مي‌شود؛ چنان‌كه بسياري از هنرمندان بزرگ تئاتر ما از دانشگاه برخاسته‌اند، هنوز هم اجراهاي خلاقانه و هنرمندان خلاق را بايد در ميان دانشجويان جست‌وجو كرد. جشنواره‌هاي تئاتر دانشگاهي و اجراهايي كه گاه مخاطب و داوران را شگفت‌زده كرده است، نشان مي‌دهد كه چشم اميد هنرهاي نمايشي تا حد زيادي به تئاتر دانشگاهي است كه البته خود از آسيب‌هاي بسياري رنج مي‌برد كه يكي از مهم‌ترين آنها كمبود زيرساخت‌هاست.با پشت‌سر گذاشتن سي‌وهفتمين جشنواره تئاتر فجر و نزديك شدن به جشنواره بين‌المللي تئاتر دانشگاهي، گپ و گفتي داشتيم با اميرحسين حريري، رييس مركز تئاتر مولوي دانشگاه تهران. اين مدير كه سال‌هاست به‌طور مستقيم با مساله تئاتر دانشگاهي درگير است در ميان سخنان خود به يكي از اصلي‌ترين مشكلات تئاتر دانشگاهي اشاره كرده و مي‌گويد: «تئاتر دانشگاهي ما باوجود اينكه نقش‌آفريني ثمربخشي را طي سال‌هاي اخير داشته اما متاسفانه به خاطر نبودِ نقشه راه، همچنان نسبت به مواجهه با آن بلاتكليف هستيم؛ حتي مخاطب هم تكليفش را با تئاتر دانشگاهي نمي‌داند.»

 

مجموعه مولوي تنها تالار دانشگاهي كشور است و اين نشان مي‌دهد كه ما در تمام اين سال‌ها هيچ توجهي به توسعه زيرساخت‌هاي آموزشي تئاتر نداشتيم. دانشجو در حوزه تئاتر بسيار زياد است اما توجه به زيرساخت‌ها بسيار اندك، آن‌قدر اندك كه ما جز مولوي، تالار دانشگاهي ديگري نداريم و اين يك فاجعه در حوزه آموزش تئاتر است كه همچنان به آن بي‌توجهي مي‌شود.

اين سوال و مساله‌اي است كه از زمان دانشجويي تا امروز كه توفيق مسووليت اين مجموعه را دارم در ذهنم باقي است. همان‌طور كه اشاره كرديد اين نكته نشان مي‌دهد ما طي اين سال‌ها هيچ توجه و اراده‌اي بر افزايش زيرساخت‌هاي‌مان نداشته‌ايم. در همين شهر تهران 9 مركز تخصصي دانشگاهي دولتي در زمينه هنرهاي نمايشي داريم؛ حتي به همين مراكز دولتي هم هيچ‌گونه زيرساختي اضافه نشده و به نظرم اساسا اراده‌اي هم در اين راستا وجود نداشته است. حالا اضافه كنيد به اين آمار آموزشگاه‌ها و مراكز آموزشي در شهرستان‌ها كه تقريبا بدون دارا بودن استانداردهاي سخت‌افزاري، به آموزش و تربيت دانشجو در تئاتر مشغول هستند. مجموعه تئاتر مولوي به خاطر آسيب‌هاي بسيار زياد ناشي از بهره‌برداري مداوم و نگهداري نامناسب و اينكه ديگر شرايط حداقلي ميزباني از گروه‌هاي نمايشي را نداشت، تعطيل شده بود و حتي ضريب ايجاد خطرات جدي براي تماشاگران آن به‌شدت بالا رفته بود و اگر همت دانشگاه تهران نبود و اين سالن مورد بازسازي قرار نمي‌گرفت، شايد همين سالن هم الان خاموش بود. من 20 سال پيش كه دانشجو بودم همين يك مجموعه وجود داشت و امروز هم كه بر تعداد دانشگاه‌ها بسيار افزوده شده، همچنان همين يك سالن را داريم. در واقع دانشگاه تهران و مركز تئاتر مولوي، بايد جورِ كمبود زيرساخت‌هاي ديگر مراكز آموزشي را بكشد در صورتي كه نياز است دانشگاه‌هاي ديگر هم به اين ماجرا ورود كنند. دانشگاه تربيت مدرس، دانشگاه آزاد اسلامي، دانشگاه هنر، دانشگاه سوره، دانشگاه پيام نور و... وقتي در حال جذب دانشجوي تئاتر هستند و مي‌خواهند كار عملي را در كنار مباحث تئوري آموزش دهند و بازيگر و طراح و كارگردان تربيت كنند، بايد پلاتوها و سالن‌هاي مختلف تمرين و اجرا هم داشته باشند. عدم توجه به توسعه زيرساخت‌ها، يك مشكل جدي است كه مقصر آن هم تنها يك شخص يا يك ارگان خاص نيست؛ متاسفانه در هيچ دوره‌اي مديران فرهنگي كلان كشور ما به‌خصوص در حوزه آموزش عالي، اين انگيزه و اراده را نداشتند كه زيرساخت‌ها را توسعه دهند در حالي كه ضرورتش روز به روز بيشتر احساس مي‌شود و اگر فكري به حالش نكنيم در آينده‌اي نزديك به يك بحران براي دانشجويان تئاتر بدل مي‌شود كه فضايي براي عرضه خلاقيت خودشان نخواهند داشت.

باتوجه به نزديك بودن جشنواره تئاتر دانشگاهي شما دستاورد جشنواره دانشگاهي را چه مي‌بينيد. بعضا كارهاي بسيار متفاوت و خاصي را در جشنواره مي‌بينيم اما بعد از آن، هنرمندان محو مي‌شوند و حتي به اجراي عموم هم نمي‌رسند. سوالم اين است كه چرا جشنواره نمي‌تواند آينده هنرمند را تضمين كند؟ برنامه جشنواره براي هنرمندان دانشگاهي چيست؟

اجازه مي‌خواهم كه به اين مساله كلان‌تر نگاه كنيم و تنها به جشنواره معطوفش نكنيم و اساسا نگاهي آسيب‌شناسانه و نقادانه به تئاتر دانشگاهي داشته باشيم؛ تئاتر دانشگاهي ما با وجود اينكه نقش‌آفريني ثمربخشي را طي سال‌هاي اخير داشته اما متاسفانه به خاطر نبودِ نقشه راه، همچنان در مواجهه با آن بلاتكليف هستيم؛ حتي مخاطب هم تكليفش را با تئاتر دانشگاهي نمي‌داند. يك دانشجوي تئاتر نمي‌داند مناسبات، حمايت‌ها و سياست‌ها به چه شكل است؛ مسوولي كه در اين حوزه كار مي‌كند باتوجه به اينكه اولويت سياست‌گذاران نيست، با انبوهي از مشكلات مواجه مي‌شود از طرفي مخاطب هم نمي‌داند قرار است با چه نوع محصول فرهنگي‌اي مواجه شود. لذا به نظر مي‌رسد تئاتر دانشگاهي ما در دو مقوله نيازمند بازنگري است؛ اول در مقوله آموزش و بعد توسعه زيرساخت‌ها.و اما جشنواره تئاتر دانشگاهي؛ جشنواره بين‌المللي تئاتر دانشگاهي ايران طي اين سال‌ها همواره يك رويداد هنري-آموزشي و در عين حال يك ظرفيت مهم بوده و هست. جشنواره در حقيقت ويتريني است كه مي‌تواند آثار خوب را دستچين كرده و آنها را به عنوان سرمايه‌ها و استعدادهاي جوان كشور معرفي كند. متاسفانه باز هم به خاطر تغييري كه در ميزان حمايت و به‌رسميت شناختن اين جشنواره وجود داشته، در دوره‌هاي مختلف شاهد درخشش و بروز استعدادها به صورت سينوسي بوديم. مگر بسياري از جريان‌سازان تئاتر معاصر كشورمان برآيند همين جشنواره‌هاي دانشگاهي نبودند؟ اما در دوره‌هايي مي‌بينيم كه جز چند مورد انگشت‌شمار، ساير برگزيدگان فراموش شدند؛ دليل اين اتفاق چيست؟ دليل آن است كه سازوكار جشنواره براي حمايت از هنرمندان برگزيده مشخص نيست. حتي بسياري از آثار منتخب بعد از برگزيده شدن به دليل تعداد اندك سالن‌هاي حامي نمي‌توانند كارشان را به اجراي عموم برسانند.

در اين ميان وظيفه مركز هنرهاي نمايشي يا مهم‌تر از آن وزارت علوم چيست؟

اداره كل هنرهاي نمايشي وزارت ارشاد اسلامي مناسبات حمايتي خودش را بطور مشخص تعريف نكرده است. البته از نظر سازماني هم اين اداره كل ماموريتي در اين راستا ندارد و عمدتا حمايت‌هاي‌شان مبتني بر تعاملات موردي است نه وظيفه ذاتي. وزارت علوم هم عمده پشتيباني خود در تئاتر دانشگاهي را معطوف به برگزاري جشنواره دانشگاهي كرده و خيلي خود را ملزم به حمايت مستمر و سيستماتيك از تمامي توليدات دانشگاهي نمي‌داند. البته شايد ظرفيت و اعتبارات لازم هم حقيقتا پيش‌بيني نشده باشد. دانشكده‌ها هم به عنوان مراكزي كه دانشجويانش برگزيده شدند نمي‌دانند چطور بايد حمايت كنند و حتي بسياري از آنها ضرورتي براي حمايت نمي‌بينند! در جشنواره‌هايي مانند خوارزمي، براي برگزيدگان، به عنوان نخبه‌هاي علمي، برنامه حمايتي مشخص است. اما جشنواره تئاتر دانشگاهي را به گونه‌اي تعريف نكرديم كه برگزيدگان آن به عنوان نخبه فرهنگي شناخته شوند. بنياد ملي نخبگان، از انواع و اقسام مهندسان و مخترعان حمايت مي‌كند اما براي حوزه فرهنگ هيچ برنامه‌اي ندارد و تا آنجا كه من مطلع هستم وظيفه و ماموريتي را هم در اين راستا براي خود متصور نيستند؛ بنابراين اگر مي‌خواهيم در حوزه آسيب‌شناسي تئاتر ورود كنيم، بايد در چند محور حمايت، عرضه و نيازهاي زيرساختي و نحوه پذيرش دانشجو آن را مورد ارزيابي قرار داده تا بتوانيم به يك وضعيت حقيقي از شرايط موجود دست يافته و سپس براساس آن بازنگري در راستاي اصلاح وضعيت را در اولويت قرار دهيم.

تئاتر امروز ما با مشكلي به نام تئاتر تجاري درگير است كه البته به ذات نمي‌توان آن را يك مشكل تلقي كرد و در همه جهان نيز پذيرفته شده است اما در كشور ما در حال تبديل شدن به يك الگو است و اين اتفاقي است كه مي‌تواند تئاتر، كه هنري انديشه‌ورز و فرهيخته است را به بيراهه بكشاند و سطح سليقه مخاطب را پايين بياورد؛ در اين شرايط تئاتر دانشگاهي براي ايستادن در مقابل اين موج و همچنين نشان دادن ساحت راستين هنرهاي نمايشي، چه كاري مي‌تواند انجام دهد؟

متاسفانه در حال حاضر شرايط توليد تئاترمان چندان بسامان نيست. مولفه‌هايي كه بيشتر جنبه‌هاي حاشيه‌اي در توليد تئاتر دارد به محورهاي اصلي تبديل شده است و آرام آرام خودش را نهادينه و تبديل به الگويي مي‌كند كه مي‌تواند خطرات جدي‌اي را در ساحت انديشه‌ورزي تئاتر در پي داشته باشد. قطعا تئاتر دانشگاهي مي‌تواند با تكيه بر تحقيق و پژوهش الگوهاي مناسبي را در همه ابعاد هنرهاي نمايشي ايجاد و پيشنهاد كند تا ديگر مراكز هم عرض هم با استفاده از اين الگوها فعاليت‌هاي هدفمند خود را دنبال كنند اما متاسفانه به هزار و يك دليل در الگوسازي در تئاتر دانشگاهي چندان هدفمند عمل نكرديم؛ البته مجموعه مولوي اين فرض را بر خود قائل است و تلاش كرده به نوبه خود اين كار را انجام دهد اما اين نيازمند تعامل، تبادل و حمايت همه مجموعه‌هاي آموزشي و هنري مرتبط است. تئاترهايي كه در مجموعه مولوي اجرا مي‌شوند با وجود اينكه بهره‌اي از تبليغات و چهره‌هاي جذاب تجاري و نمي‌برند، با استقبال خوبي روبه‌رو هستند و اين نشان مي‌دهد كه تئاتر همچنان پتانسيل خودش را دارد و اين استقبال حاكي از آن است كه تئاتر دانشگاهي مي‌تواند به عنوان يك انتخاب از سوي مخاطب مورد توجه قرار بگيرد. سرمايه تئاتر ما در آينده، همين تئاتر دانشگاهي است كه اگر از شرايط و حمايت خوبي برخوردار باشد مي‌توانيم اميدوار باشيم كه اين جريان يك جريان هدفمند و ارزشمند و در راستاي اهداف فرهنگي كشورمان باشد اما اگر حمايت‌هاي لازم صورت نگيرد، الگوهاي غلط نهادينه مي‌شوند و متاسفانه روند نهادينه شدن مولفه‌ها و الگوهاي نادرست هنري و توليدي سرعت گرفته و بايد براي اين مساله راه‌حلي انديشيده شود. تئاتر دانشگاهي ما نيازمند يك چشم‌انداز است كه اميدواريم وزارت علوم به عنوان سياست‌گذار كلان فرهنگي، با عزم و اراده جدي به ماجرا ورود كند.

در ادامه صحبت‌مان مي‌خواهم به برخي از انتقاد‌هايي كه به مديريت مجموعه وارد است اشاره كنم؛ بسياري از دانشجويان معتقدند كه تاكنون نتوانسته‌اند از طريق فراخوان در مجموعه مولوي اجرا داشته باشند؛ انتخاب نمايش‌ها از طريق فراخوان به چه صورت انجام مي‌شود؟

مجموعه مولوي با حجم بسيار زيادي از تقاضا و درخواست مواجه است. مجموعه مولوي با شرايط بسيار خوبي كه پس از بازسازي به آن رسيديم، مورد تقاضاي بسياري از هنرمندان است. در اولين فراخواني كه بعد از بازگشايي مجدد مولوي ارايه داديم، بيش از ششصد درخواست به دست ما رسيد. در بهترين شرايط، كه حداكثر بهره‌برداري را از سالن‌ها داشته باشيم مي‌توانيم در سال، سي نمايش را ميزباني كنيم، بنابراين پانصدوهفتاد نمايش فرصت اجرا در اين مجموعه را پيدا نكردند. اين خودش يك آسيب جدي است كه نيازمند بازنگري در توسعه زيرساخت‌هاست. بخشي از ظرفيت مولوي از طريق فراخوان و بخش ديگر به برگزيدگان جشنواره و كارهاي توليدي خودِ مجموعه مولوي مانند نمايش «مفيستو» اختصاص داده مي‌شود. ما در اين محدوديت چاره‌اي نداريم جز اينكه با ارزيابي آثار بتوانيم نمايش‌هايي را براي اجرا انتخاب كنيم. اين را هم اضافه كنم كه مجموعه تالار مولوي تحت توليت دانشگاه تهران است، بنابراين اولين ماموريتش اين است كه خدمات فرهنگي خودش را به دانشجويان دانشگاه تهران ارايه دهد. ما طبق اساسنامه جديدي كه اخيرا مصوب شده است، بايد مازاد ظرفيت خودمان را در اختيار دانشجويان يا دانشگاهيانِ ديگر دانشگاه‌ها قرار دهيم. به اين ترتيب، اولويت خدمات فرهنگي مجموعه، به جامعه دانشگاهي دانشگاه تهران تعلق مي‌گيرد اما ما با توجه به نقش محوري دانشگاه تهران و پيشينه‌اي كه مولوي دارد سعي مي‌كنيم فعاليت‌هايمان را به گونه‌اي برنامه‌ريزي كنيم كه توليدات نمايشي خوب ديگر دانشگاه‌ها نيز حمايت شود. اما با اين حال دست‌مان چندان باز نيست كه بتوانيم تعداد زيادي نمايش را پوشش دهيم و اين ضرورت ورود ديگر مراكز آموزش عالي را ايجاب مي‌كند كه براي توليدات دانشگاهي خود فكري كنند. اينكه ما صرفا براساس فراخوان كارها را قبول مي‌كنيم، يك بحث است و هويت مجموعه هم بحث ديگري است. ما به عنوان يك مركز آموزشي بايد آثاري را مورد پذيرش قرار دهيم كه مولفه‌هاي دانشگاهي و تجربه‌گرايي و دغدغه‌مندي را در دل خود داشته باشد، اين موضوع انتخاب ما را هم سخت و هم هدفمند مي‌كند. از طرف ديگر فكر مي‌كنم لازم است يك بازنگري در فراخوان‌ها صورت گيرد، به عبارتي بايد بدانيم نياز تئاتر دانشگاهي، اولويت‌ها و وظايف تئاتر دانشگاهي چيست و براساس آنها آفرينش‌هاي هنري را هدايت و انتخاب كنيم. اين‌گونه است كه در پايان يك بازه زماني خاص در مي‌يابيم مولوي چه نوع نمايش‌هايي را با چه رويكردي مورد حمايت قرار داده است؛ اين رويكرد آرام‌آرام مي‌تواند به يك مرجع تبديل شود.

زمان‌بندي اجراها ساز و كار مشخصي ندارد. براي مثال نمايش «خط زرد» در جشنواره چندان مورد توجه واقع نشد اما در ساعت بسيار خوبي اجرا گرفت يا كار ديگري كه تنديس بخش مرور را در جشنواره دريافت كرد نتوانست در ساعت خوبي اجرا برود. نقدهايي بر اين است كه چون تهيه‌كننده «خط زرد» سجاد افشاريان بود توانست در بهترين ساعت مجموعه اجرا برود. شما به اين نقدها چه پاسخي مي‌دهيد؟

من به هيچ عنوان اجازه نمي‌دهم مسائل حاشيه‌اي در برنامه‌ريزي مجموعه دخيل باشد. در واقع برنامه‌ريزي‌ها براساس شرايط سخت افزاري سالن، نوع نمايش‌هايي كه انتخاب مي‌شود و طبيعتا ايجاد بهترين شرايط براي مخاطب و هنرمندان است. برنامه‌ريزي به نوعي صورت مي‌گيرد كه بتوانيم بيشترين و بهترين خدمات را ارايه دهيم. به هيچ عنوان اينكه چه شخصي در چه كاري مشاركت داشته، براي مجموعه اهميتي ندارد، همين‌طور بين سالن كوچك و بزرگ براي ما هيچ تفاوتي وجود ندارد؛ كما اينكه به عقيده من بهترين نمايش‌ها در سالن كوچك روي صحنه رفته‌اند. نكته بعدي اين است كه برگزيده شدن يا نشدن در جشنواره، ملاك قطعي براي مورد استقبال قرار گرفتن نيست. ما نمايش‌هايي داشتيم كه در جشنواره مورد استقبال قرار گرفته اما در مواجه با مخاطب موفق نبوده است. اين نشان مي‌دهد كه برگزيده شدن در جشنواره نمي‌تواند ملاك باشد، مضاف بر اينكه دانشجويان در اجراي عمومي قرار است فضاي متفاوت‌تري را تجربه كنند.

ما از اين مجموعه انتظار حمايت از برگزيدگان جشنواره دانشجويي را داريم چرا كه نام آن مجموعه تئاتر دانشگاهي است.

بله. ما حمايت لازم را از برگزيدگان مي‌كنيم. مگر تا به حال غير از اين بوده است. در سال‌هاي گذشته بيش از نيمي از آثار جشنواره؛ حتي آنهايي كه برگزيده نبوده‌اند مورد حمايت قرار گرفته‌اند و فقط مجموعه مولوي به تعهداتش و فراتر از تعهداتش پايبند بوده است. در حالي‌كه ديگر مراكز و سالن‌ها به‌رغم وعده‌هايي كه به مسوولان جشنواره داده بودند از حمايت حداقلي خود نيز دريغ كردند. اما يادمان باشد كه جشنواره همه‌چيز نيست و قرار نيست همه مناسبات را تعريف كند. جشنواره قرار است به عنوان يك محملي كه توليدات ناب دانشگاهي را عرضه مي‌كند ايفاي نقش كند. سالن هم در اجراي عموم، مولفه‌هاي ديگري را دخيل مي‌كند. ضرورتا كاري كه در جشنواره برگزيده مي‌شود حتما قرار نيست در اجراي عموم موفق شود. گروه‌هاي جوان بايد اين فضاها را تجربه كنند. بنابراين اجراي عموم فرصتي است براي اينكه هنرمند جوان خودش را محك بزند كه توليدش چطور توسط مخاطب مورد ارزيابي قرار مي‌گيرد. مجموعه مولوي وظيفه خودش مي‌داند كه از گروه‌هاي فعال دانشجويي در يك بازه زماني محدود حمايت كند و بعد آنها را معرفي كند به مراكز ديگر، يعني يك گروه دانشجويي فعال بايد بتواند در اين مجموعه خودش را محك بزند و ادامه ساحت هنري خودش را در ديگر مراكز حرفه‌اي دنبال كند.