«در جست‌وجوي فريده» بيش از آنكه جست‌وجويي در زندگي فريده باشد، جست‌وجويي در باب خانواده ايراني است. خانواده‌اي كه مملو از تضاد است. از فرهنگ ديني‌اش گرفته تا رابطه ميان اعضايش. ساختار اين خانواده‌ها بسيار به يكديگر شباهت دارد؛ هر چند پيرامتن خانواده چيز ديگري مي‌گويد.

پایگاه خبری تئاتر: فريده 40 سال با يك رويا زندگي مي‌كند. اينكه بداند از كجا آمده است. او روحي زخمي همانند تراويس «پاريس-تگزاس» دارد. مي‌خواهد بداند روحش در كدامين سرزمين در كالبدش دميده شده است.

انتظار دانستن برايش 40 سال زمان مي‌برد و وارد يك سفر معنوي مي‌شود. سفر فريده به ايران برخلاف سفر يك توريست، تماس مستقيم با چيزهايي دارد كه او در كتاب‌هاي معرفي ايران نمي‌توانسته بخواند. او قرار است ايران را برهنه‌تر از آن چيزي كه تصور كرده است، لمس كند.در حالي كه نام فيلم آزاده موسوي و كوروش عطايي، سوژه فيلم را در جايگاه ابژه قرار داده است؛ اما اين فريده است كه در حال جست‌وجو است.

جست‌وجوي آنچه در ايران جا گذاشته و شايد با خود از ايران برده است.قصد ندارم از شكل فرمي فيلم صحبت كنم؛ بلكه قصد دارم به برخي نتايجي اشاره كنم كه فيلم آن را به ما هديه مي‌دهد.

تصويري از ايران امروز كه با آنچه حتي خودمان تصور مي‌كنيم، متفاوت است. اين تفاوت از زماني آغاز مي‌شود كه فريده از قطار خارج مي‌شود و خود را در مقابل 3 خانواده مي‌يابد. هر 3 خانواده داراي ويژگي مشتركي هستند. هر 3 خانواده يك پشتوانه كشاورزي دارند به نحوي كه در جايي از فيلم فريده مي‌گويد علي‌اكبر- يكي از مدعيان فريده- تاريخ رها كردن كودكش در حرم امام رضا(ع) را نمي‌داند و همه ‌چيز را بر حسب موقعيت‌هاي تقويمي كشاورزي- كه يك سيستم ذهني و شفاهي است- مي‌سنجد. خانواده‌ها همگي در يك موقعيت مشترك اقدام به رها كردن كودك خويش در حرم مي‌كنند: فقر.اما پس از 40 سال خانواده‌ها در موقعيت فقيرانه‌اي نيستند.

حتي خانواده‌اي كه در روستا زندگي مي‌كند، از ثروت يكي از نزديكانشان مي‌گويد. وضعيت معاش هر 3 خانواده قابل قبول است و اين در حالي است كه هر 3 به واسطه فقر حاكم بر زندگي‌شان اقدام به رهاسازي كودك كرده‌‌اند. هر 3 خانواده در موقعيت از هم‌ پاشيدگي قرار گرفته‌اند و كودك را به سبب فقدان خانواده در حرم مي‌گذارند.

40 سال بعد هر 3 خانواده با تمام اختلافاتشان كنار هم زيست مي‌كنند. آنچه بيش از هر چيزي فريده را به وجد مي‌آورد، همان شاكله خانوادگي است. شاكله‌اي كه شكل هلندي‌اش بدون هيجاني، بدون گفت‌وگوي چنداني، بدون ابراز احساساتي، در رنگ‌هاي سرد فيلم، براي فريده جز چند قطره اشك عايده‌اي ندارد.

سومين يافته فيلم، يك نتيجه‌گيري درون خانوادگي است. نوعي عذاب كه تمامي خانواده را درگير خود كرده است. كودكي به اتفاق قول در حرم امام رضا(ع) رها مي‌شود. حرم براي آنان يك حريم امن است. جايي است كه دخترك از دست رفته، مي‌تواند به حداقل امنيتي و رفاهي دست يابد؛ اما پس از 40 سال گويي آنان چندان هم به اين وضعيت مدنظر اطمينان ندارند. آنان نگران و مضطرب هستند.

ارجاع به نماهاي پاياني در آزمايشگاه تشخيص DNA. جايي كه حتي اعضاي جوان خانواده بابت نيافتن فريده مي‌گريند. گويي آنان هم در گناه رها كردن شريك بوده‌اند.پس مي‌توان در اين سفر تراژيك دريافت كه علاوه بر گناهان فردي، جامعه ايراني خود را محكوم به گناهان جمعي مي‌داند. آنان اگرچه يكديگر را مقصر مي‌پندارند- همانند جدال ميان يكي از خانواده‌ها بر سر داستان رها كردن خواهرشان- اما در نهايت خود را در گناه گذشتگان مستغرق مي‌كند.

اين غرق‌شدگي زماني حاد مي‌شود كه نماهاي پاياني عزاي بدرود را با نماهاي مياني جشن استقبال كنار هم بگذاريم. جايي كه 3 خانواده، هر 3 مذهبي، فريده يافته شده را در آغوش مي‌كشند و بخشي از مفاهيم حك شده در ساختار ذهني‌شان دستخوش اختلال مي‌شود. فريده از پلكان قطار هبوط مي‌كند. چشم برادران و خواهران به جمالش روشن مي‌شود.

به سويش با آغوش گشوده شتاب مي‌كنند و بدون اثبات رابطه برادري و خواهري‌شان، او را در آغوش مي‌كشند. براي يك دقيقه تمام قواعد به هم مي‌ريزد. همان قواعدي كه اين حكم رهاسازي در حرم را توجيه مي‌كرد.قواعد براي همه شكسته مي‌شود. ناموسي كه 3 تكه شده است. هر چند پسرها گلايه‌مندند؛ اما روحشان به تقسيم لذت داشتن فريده رضايت دارد. فريده از آن همه آنان است يا شايد همه آنان از آن فريده‌اند. فريده كسي را نمي‌يابد؛ اما 3 خانواده در چنته دارد.

همان چيزي كه به ساخت خانوادگي مدنظرش نزديك است. او مدام مي‌گويد تصوري از يك خانواده پرجمعيت داشته و اكنون او در مركز بزرگي خانواده‌اي است كه براي يك هفته ملكه آن است. او هيچگاه در هلند ملكه نيست. فريده در ميان هلندي‌ها چون پونكتوم بارتي عمل مي‌كند.

او بر تصوير خراشي مي‌آفريند و نظم نژادي را بر هم مي‌زند. فريده در ميان هلندي‌ها خجالتي است؛ اما در ميان ايرانيان او استوديوم است. همان جزئي كه مي‌خواهيد بابتش به تصوير خيره شويد و آن را دنبال كنيد. اين تضاد بارتي زماني عيان مي‌شود كه فريده تك و تنها در حياط خانه‌اش، برگ‌هاي خشكيده پاييزي را جاروب مي‌كند؛ گويي گذشته ايراني تجربه شده چون پونكتومي او را درگير كرده است.«در جست‌وجوي فريده» بيش از آنكه جست‌وجويي در زندگي فريده باشد، جست‌وجويي در باب خانواده ايراني است.

خانواده‌اي كه مملو از تضاد است. از فرهنگ ديني‌اش گرفته تا رابطه ميان اعضايش. ساختار اين خانواده‌ها بسيار به يكديگر شباهت دارد؛ هر چند پيرامتن خانواده چيز ديگري مي‌گويد. 3 خانواده با يك درد مشترك، با تمام تفاوت‌هايشان حس مشابهي از خود بروز مي‌دهند.