پایگاه خبری تئاتر: پس از چند پلان ثابت و مداوم، تازه پس از نیم ساعت است که فیلم «روزها» به حرکت در میآید؛ اما تا پایان آرام و ساکت و تأملانگیز باقی میماند، بی آنکه تکراری و ملالآور باشد.
اولین پلانهای فیلم مردی (کانگ) را نشان میدهند که خاموش در صندلی نشسته و بدون حرکت از بالکن خانه به فضای باز بیرون مینگرد، خیره به بارانی که هردم تندتر میبارد. پلانهای ثابت بعدی مرد دوم (نون) را معرفی میکنند که مطابق یک شیوه درمان سنتی کمردرد خود را مداوا میکند.
دو مرد جوان در بانکوک ملاقات میکنند، با هم در اتاق هتلی دیدار میکنند، دقایقی کنار هم مینشینند، بیرون میآیند و به رستوران میروند، خاموش روبروی هم مینشینند و با هم غذایی میخورند، بیرون میآیند و دوباره هر یک به راه خود میرود. رابطه آندو نامتعارف است؛ نه پیوند عاطفی با هم دارند، نه احساسی و نه حتی زبان مشترکی. در بیش از دو ساعت زمان فیلم (دقیقا ۱۲۷ دقیقه) هیچ اتفاق دیگری روی نمیدهد.
در فیلم «روزها» نه گفتوگو وجود دارد و نه موسیقی؛ تنها سروصدای صحنه شنیده میشود که حال و هوای فیلم را از حسی گرم و زنده پر میکند.
در برابر تنهایی مرگباری که اماکن زندگی را پر کرده، جنجال و هیاهوی بیرون هست که آدمها را دنبال میکند بی آنکه ذرهای از ملال و تنهایی آنها بکاهد.
تسای مینگ لیانگ، سینماگر تایوانی، برشی تأملانگیز از تنهایی مردان در جامعه امروز تدارک دیده است. این فیلمساز کمکار که همیشه با بازیگر محبوب خود (لی کانگ شنگ) کار میکند، به سبکی شخصی و استثنائی رسیده که طرفداران خود را دارد.
فیلمهای سهل و ممتنع او آمیزهای از داستان و واقعیت است و ابایی ندارد که در هر فیلم گوشههایی از زندگی و تجارب خصوصی خود را به تماشا بگذارد.
او در پرداخت مینیمالیستی و فروکاستن یا حذف عناصر فیلمی استاد است و با همین شگرد در فیلمهای خود ساختی موجز و فشرده تدارک میبیند که سخت تازه و بدیع است. دوربین همیشه ثابت و مراقب خونسرد اما تیزبین و دقیق صحنه است: نگاهی نافذ اما همیشه بیحرکت، مگر آن که قصد دنبال کردن شخصیتها را داشته باشد که به دنبال آنها به راه میافتد.
فیلم «روزها» از آثاری است که در بخش مسابقه هفتادمین دوره از جشنواره بینالمللی فیلم برلین به نمایش در آمدهاند.