ارسلان امیری معتقد است «زالاوا» در نقد جریانی است که همواره در فرهنگ عامه به خرافات و مسائل غیرواقعی بیشتر از واقعیت دلبسته است.

پایگاه خبری تئاتر: تنوع ژانر در سینمای ایران به واسطه‌ عدم همراهی سرمایه‌گذاران آن هم به دلیل ترس از ریسک کردن در فضاهای جدید باعث شده سینمای ایران محدود به فضاهای آپارتمانی شده و تنها حول محور موضوعات اجتماعی از جمله خیانت، فقر، قصاص و… بچرخد. «زالاوا» نخستین ساخته ارسلان امیری فیلمی متفاوت در جشنواره فیلم فجر امسال است. فیلمی در ژانر وحشت – دلهره که تلاش کرده است یک باور غلط در فرهنگ عامه را به نقد بکشد. سال گذشته برادران ارک نیز در فیلم پوست نیز به نوعی به سراغ این سبک از فیلمسازی رفتند و به نظر می‌رسد خلاقیت در سینمای ایران را باید در فیلمسازان جوان جستجو کرد. 

با ارسلان امیری کارگردان «زالاوا» به بهانه حضور در جشنواره فیلم فجر به گفتگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

شما امسال حضور پررنگی در جشنواره دارید. علاوه بر کارگردانی «زالاوا»؛ از دو فیلم در مقام فیلمنامه‌نویس و تجربه همکاری با آیدا پناهنده و عادل تبریزی بگویید؟ 

من کار حرفه‌ای در سینما را با تدوین و فیلمنامه‌نویسی شروع کردم. گرچه در مقطع کارشناسی گرایشم کارگردانی سینما بود ولی در مقطع کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی خواندم و با تدوین و فیلمنامه‌نویسی کار حرفه‌ای را در سینما آغاز کردم. یکی از افرادی که بیشترین همکاری را در سینما با او داشتم آیدا پناهنده همسرم بود. در تمامی کارهای خانم پناهنده چه در مقام فیلمنامه‌نویس و چه تدوین حضور داشتم و فیلم «تی‌تی» جدیدترین تجربه همکاری مشترک ما است که علاوه بر فیلمنامه در تهیه فیلم هم مشارکت داشتم. عادل تبریزی هم برای فیلم «گیج‌گاه» پیشنهادی را برای فیلمنامه به من داد که یک سال و نیم روی ایده‌های مختلف کار کردیم تا اینکه در میان این ایده‌ها یک خاطره‌ای را تعریف کرد که آن خاطره دستمایه نوشتن فیلمنامه «گیج‌گاه» شد. 

شما در «زالاوا» سراغ یک سوژه سخت و فضای نامتعارفی رفتید. چطور شد که برای فیلم اول این فیلمنامه را انتخاب کردید؟ جایی در تبلیغات فیلم هم به واقعی بودن بخشی از داستان نیز اشاره می‌کنید. 

البته آن جمله استعاره‌ای است و به معنای این نیست که یک داستان واقعی را روایت می‌کنیم. من همواره دنبال این بودم که فیلمی را بسازم که دوستش دارم و آن نگاه حرفه‌ای به سینما که کارگردان باید هر فیلمنامه‌ای را بسازد نداشتم و دوست داشتم یک تجربه حسی متفاوتی به مخاطب ارائه کنم. شکل‌گیری این ایده از همکاری با آیدا پناهنده ایجاد شد. از همان قدم‌های اولی که در سینما برداشتیم هر دو این نگاه را داشتیم که فیلم‌هایمان باید یک حال متفاوتی داشته باشد و قرار نیست فیلمی بسازیم که شبیه دیگران باشد. در این مسیر سال‌ها نظاره‌گر آیدا پناهنده بودم و ضمن همکاری در این راه سعی کردم این فضا را رصد کنم و یک جایی دیدم که به قولی برای من که ۲۰ سال در این سینما انواع مدیوم‌های کوتاه و مستند را تجربه کردم فیلمی ساده و معمولی بسازم. پس بهتره که فیلمی را بسازم که آن را دوست دارم. شاید «زالاوا» اولین و آخرین تجربه من در کارگردانی باشد ولی دوست داشتم قصه‌ای را بسازم که اطرافیان می‌گفتند چالش برانگیز و خطرناک و پرریسک است. در این مسیر به تجربه‌های خودم اعتماد کردم و با همراهی یک تیم خوب توانستم «زالاوا» را بسازم. 

جغرافیای فیلم شما یک روستای پر رمز و راز در غرب کشور است. فضای فیلم هم بر بستر دلهره شکل می‌گیرد. چرا سراغ یک روستای کردنشین رفتید و اساسا چه منطقی برای تعریف قصه در آن منطقه جغرافیایی داشتید؟ 

این قصه در هر کجای دنیا و در هر زمان و مکانی امکان ساخت دارد. اساسا این فیلم و این قصه راجع به کردها نیست. راجع به تمام انسان‌های روی زمین است که درگیر باور و یا خرافه می‌شوند. و این باور یا خرافه روی زندگی‌شان تاثیر خوب یا بد می‌گذارد و چالش‌هایی را برای آدم‌های دیگر به وجود می‌آورد. من یک فیلم نمادین بی‌زمان و مکان ساختم و اگر بازیگران فیلم کرد هستند به معنای آن نیست که به سراغ فرهنگ کردها رفتیم. جالب است بدانید که قبل از اینکه این لوکیشن را برای فیلم انتخاب کنیم در مقطعی تصمیم داشتیم قصه را در جنوب ایران روایت کنیم و در زمان دیگری تصمیم بر آن شد که به شمال کشور سفر کنیم. تقریبا بسیاری از روستاهای ایران را برای یافتن لوکیشن مناسب فیلم گشتم و این فیلم می‌توانست به هر زبان و لهجه دیگری هم ساخته شود. دلیل اینکه فیلم را کردی ساختم یکی از دلایلش این بود که خودم کرد هستم و به جنسی از سینما که به آن سینمای کردی می‌گویند علاقه دارم. یک سینمایی که در ۲۰ سال گذشته رشد کرده است و نیازمند خوراک خوب برای تدام این حرکت است. نه تنها سینمای کردی که سینمای اقوام در طول این سال‌ها رشد خوبی داشتند. منظورم از سینمای اقوام این است که هر قومی در ایران می‌تواند زبان خودش را در سینما پیدا کند که ویژگی‌های فرهنگی و رفتاری آن قوم را معرفی کند. در «زالاوا» ما از زبان و لباس و فرهنگ ظاهری مردم کرد استفاده کردیم. به خاطر اینکه یک فیلم نمادین در کردستان ساخته شده و می‌تواند به تمامی جهان تعمیم داده شود. 

در فیلم اما از دو زبان استفاده می‌کنید. 

من دوست داشتم فیلم را صد در صد به زبان کردی بسازم و دو ماه با بازیگران فیلم در مرحله پیش تولید زبان کردی با گویش سورانی را تمرین کردیم که همه بازیگران با یک گویش واحد بتوانند حرف بزنند. چون زبان کردی لهجه‌های متنوع و بسیار گسترده‌ای دارد. برای همین تصمیم گرفتیم با گویش واحدی حرف بزنند که بخش عمده‌ای از مردمان کرد با آن گویش صحبت می‌کنند و به آن آشنا هستند. حتی رسانه‌ها و مطبوعات رسمی با آن زبان به نگارش درمی‌آید. بنابراین بازیگران اصلی فیلم که هیچ کدامشان کرد نبودند در مدت دو ماه تمرین زبان کردی سورانی به صورت فشرده انجام دادند. همزمان برای اینکه یک نقشه دومی به عنوان آلترناتیو داشته باشم که ممکن است فیلم دو زبانه ساخته شود؛ از نوید پورفرج که نقش استوار را بازی می‌کند خواستم روی لهجه فارسی کردهای کرمانشاه را به صورت همزمان تمرین کند که نوید پورفرج کار بسیار دشواری در این زمینه داشت. در نهایت با مشورت و تحلیل بازار سینمای ایران، پخش و اکران تصمیم گرفتیم فیلم دو زبانه باشد. تحلیل ما این بود که هنوز مخاطب سینما خواندن زیرنویس برایش دشوار است. برای همین کاراکتر استوار که بار اصلی فیلم روی دوش او است به زبان فارسی با لهجه کرمانشاهی حرف می‌زند و نیمی از دیالوگ‌های فیلم را مخاطب به فارسی می‌شنود که این باعث می‌شود دایره مخاطبان در اکران عمومی بیشتر شود. بازیگران اصلی ما کار بسیار سختی داشتند که خوشبختانه از پس آن بر آمدند. پوریا رحیمی‌سام و هدی زین‌العابدین توانستند زبان کردی سورانی را خیلی خوب بیان کنند. نه فقط بیان بلکه موفق شدند بیان را به بازی و احساس تبدیل کنند و رفتار و زبان بدن کردها را به خوبی اجرا کنند. از انگیزه و سختکوشی این سه ستاره‌ی نجیب سینمای ایران لذت بردم. 

خاستگاه مردمانی که تعریف می‌کنید کجاست؟ 

ما در فیلم این مردمان را کولی‌های معرفی می‌کنیم که یکصد سال پیش از شرق به غرب سفر کردند و به صورت یک داستان خیالی در این منطقه جغرافیایی زندگی می‌کنند. و به تدریج با خوی مردمان آن منطقه آشنا شدند و با آن خودشان را هماهنگ کردند. اینکه نمی‌دانیم از کجا آمدند به فضای فیلم یک حال و هوای رازآمیزی می‌دهد که ما می‌توانیم داستان‌مان را روی این مردمان سوار کنیم و حرف‌مان را بزنیم. اساسا زالاوا یک ماجرای خیالی است در منطقه‌ای خیالی با مردمانی خیالی که به نظر واقعی می‌رسد. واقعی از آن جهت که بخشی از این داستان‌های درباره جن را مردم شنیده‌اند و با پدیده‌های متافیزیکی آشنا هستند و یا حتی آن را تجربه کرده‌اند. عده‌ای ادعا می‌کنند که حتی جن را با چشم خود دیده‌اند. ما در یک فضای گروتسک و ابزورد داستان را تعریف می‌کنیم که تمامی اشاره‌ها حالت نمادین دارند و وارد جزئیات خرده فرهنگ کردها نمی‌شویم. 

شما در «زالاوا» به سراغ تقابل جهالت و عقلانیت رفتید. از طرفی شاهد هستیم که مردمان این روستا به یک فضای جن زده اعتقاد دارند و از سوی دیگر استواری وجود دارد که هم مرد قانون است و هم یک تنه در مقابل این جهالت می‌ایستد. چقدر می‌توان این اتمسفر پیش آمده در فرهنگ برخی از جوامع را به نقد کشید و اساسا چه ابزاری برای این تقابل وجود دارد؟ 

برای من مسئله اصلی ایران و کردستان نبود. مسئله و دغدغه من یک مقدار گستره بیشتری را در بر می‌گرفت و آن هم خاورمیانه بود. من اسم این نوع جهالت را تعصب افراطی بر باورهای غلط می‌نامم که منطق و استدلالی ندارد و باعث می‌شود افرادی به خاطر منافع خودشان از این فضا سوءاستفاده می‌کنند که در نتیجه شاهد خشونت در این فضا هستیم. نمونه‌های این اتفاق را در بحران‌های خاورمیانه طی یکصد سال اخیر داریم می‌بینیم که چطور افراط و تعصب‌های افراطی می‌تواند سرنوشت آدم‌ها را عوض کند و روی آدم‌های دیگری که به این باورها اعتقاد ندارند تاثیر بد بگذارد. 

حتی می‌توانیم بگوییم جریان تکفیری هم از دل همین اتفاق بیرون می‌آید. 

دقیقا. البته که جریان تکفیری یکی از صدها اتفاقی است که از دل این ماجرا بیرون می‌آید. گستره زمانی‌ای که من از آن حرف می‌زنم بسیار قدیمی‌تر از رخدادهایی مثل جریان‌های تکفیری است. این اتفاق خیلی ریشه‌ای‌تر و درونی‌تر است. از باور یک زن به فال قهوه که فالگیر به او می‌گوید برو از شوهرت جدا شو در نظر بگیرید تا باوری که صندوق بیمه بازنشستگان به مشتریانش می‌گوید ما به شما سودهای بسیار زیاد می‌دهیم. یعنی هر جریانی که جلوی تفکر را بگیرد و از استدلال‌های غیرمنطقی کسب درآمد و شهرت کند در دایره این تعصب افراطی جای می‌گیرد. متاسفانه این تعصبات افراطی و باور به یک چیز نامرئی که تعیین‌کننده است در تمامی شئونات زندگی مدرن امروزی وجود دارد. 

عجیب آنکه در منطقه خاورمیانه با همه آنچه که به آن رشد تکنولوژی و مدرنیته می‌نامیم هنوز هم در جای‌جای این منطقه مردمانش با وجود به روز شدن این باورهای غلط قدیمی را با خودشان حمل می‌کنند و حتی به یکدیگر آموزش هم می‌دهند. فکر می‌کنم «زالاوا» در نقد همین جریان است و کاراکتر استوار نماد مبارزه با همین نوع تفکر است. 

البته که شخصیت استوار هم عاری از خطا نیست. نوع برخورد استوار هم با این مردم نوع برخوردی نیست مناسب باشد و یک جورایی در نقد قهرمان هم حرف می‌زنیم. 

از منظر ژانرشناسی «زالاوا» در کدام دسته گونه سینمایی قرار می‌گیرد؟ با فضاسازی‌هایی که در فیلم انجام دادید نمی‌توان فیلم را در ژانر وحشت قرار داد اما خالی از دلهره هم نیست. 

زالاوا یک فیلم دلهره است که در فضای ابزورد روایت می‌شود. اینکه آدم‌های قصه از یک شیشه خالی که درونش هیچی نیست هراس دارند یک جور فضای ابزورد را درست می‌کند. البته یک جاهایی جنبه‌های کمدی هم در فیلم وجود دارد اما نه به صورت مطلق. کمدی درون فیلم شاید از جنس نوعی واکنش نسبت به فضای دلهره است. یعنی وقتی ما نسبت به چیزی می‌ترسیم تنها خنده است که کمی ما را از آن فضای پر استرس و دلهره‌آور دور می‌کند. 

 نمونه‌ای که شما روایت کردید در سینمای ایران برای اولین بار اتفاق می‌افتد. 

حقیقت این است که خیلی دنبال یک الگو می‌گشتم که بتوانم بگویم فیلمم شبیه به آن است و کارم را از این منظر راحتتر کنم. من از سال ۹۲ که نسخه اولیه فیلمنامه آماده شد تا امروز که فیلم ساخته شد چندین بار فیلمنامه را بازنویسی کردم. تمام کسانی که در طول این سال‌ها به من نه گفتند از تهیه‌کنند و بازیگر و سرمایه‌گذار همه‌گی دنبال این می‌گشتند که می‌گفتند این فیلم شبیه چه فیلمی است که بخواهیم رویش سرمایه‌گذاری کنیم؟ همین باعث شد که فیلم تا امروز ساختش طول بکشد. برای اینکه سرمایه‌گذارها روی فیلمی سرمایه‌گذاری می‌کنند که مشابهش را دیده باشد تا قدرت ریسک سرمایه‌اش کمتر شود. 

 این موضوع باعث می‌شود جلوی خلاقیت در سینمای ایران گرفته شود. 

بله. خیلی‌ها در طول این سال‌ها به من می‌گفتند قید ساخت این فیلم به عنوان فیلم اول را بزن. این فیلم می‌تواند تجربه دوم یا سوم تو باشد. من تلاش کردم که بتوانم این فیلم را به هر زحمتی هست بسازم وخوشحالم در این مسیر تهیه‌کننده همراهی پیدا کردم که تا آخر پای فیلم ایستاد. 

با توجه به موضوع جهان شمول فیلم، برنامه‌تان برای نمایش «زالاوا» در داخل و خارج از کشور چیست؟ 

در داخل اول از همه به اکران سینما فکر می‌کنیم و معتقدم فیلم برای مخاطب عام واکنش برانگیز و برای مخاطب خاص چالش برانگیز باشد و از این منظر می‌تواند در جذب مخاطب موفق عمل کند. برای نمایش در خارج از کشور و حضور در فستیوال‌های خارجی واقعیت این است که من خیلی خوش‌بین نیستم. متاسفانه سلیقه‌های فستیوال‌های مطرح سینمای جهان در ۵ -۶ سال گذشته خیلی عوض شده است و نگاهشان به سینمای ایران چیز دیگری است. البته امیدوارم تغییر نگاه در این نوع فستیوال‌ها شکل بگیرد و فیلم‌های ژانری و بین‌ژانری هم بتوانند در بازار بین‌المللی جایی برای خودشان ایجاد کنند. دنیا از سینمای ایران فیلم‌هایی با نقد اجتماعی می‌خواهد و بازار بین‌المللی از فیلم‌های متفاوت سینمای ایران خالی است. امیدوارم به نسل جدید سینماگران ایرانی که نوع دیگری به سینما نگاه می‌کنند اعتماد کنند و نوع سلیقه بازار بین‌المللی نسبت به سینمای ایران تغییر کند.

برای مشاهده دیگر اخبار سینما اینجا کلیک کنید

برای مشاهده دیگر اخبار تئاتر اینجا کلیک کنید