چیزی که «قهرمان» را عقب نگه می‌دارد اتفاقا هوش و علاقه‌ی فرهادی در کنترل داستان است. او اجازه نمی‌دهد سیر طبیعی قصه‌ی فیلم طی شود. برای ایجاد تعلیقی که در بهترین فیلم‌هایش به صورت طبیعی از موقعیتی که کاراکتر اصلی در آن گرفتار شده بود، به وجود می‌آمد این‌جا مجبور می‌شود خودش قصه را دست‌کاری کند.

پایگاه خبری تئاتر: هنرمند با غریزه و تکنیکش توامان اثر هنری را خلق می‌کند. بهترین کارهای هنری زمانی شکل می‌گیرد که غریزه و تکنیک با هم در تعادل (و نه حتی لزوما در اوج) باشند. این کارها تبدیل به فیلم‌ها و نقاشی‌ها و قطعات موسیقی شاهکار می‌شوند. فیلمی که فقط با غریزه ساخته شده باشد به دل می‌نشیند اما خام‌دستی‌های تکنیکی مانع از این می‌شود که لقب شاهکار بگیرد و فیلمی که در آن تکنیک جلوتر از غریزه باشد در نهایت تبدیل به اثر حرفه‌ای متوسطی می‌شود که تماشاگرش را بعد از بیرون رفتن از سالن رها می‌کند. می‌شود فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی.

می‌دانیم که اصغر فرهادی امضای خودش را در فیلمسازی پیدا کرده و حالا مفاهیم و جهان خودش را دارد. «قهرمان» چه در چارچوب همان جهان و چه در مواجهه به عنوان فیلمی کاملا مستقل از آن جهان نقطه ضعف‌هایی دارد در نهایت تبدیل به اثری الکن در بیان قصه‌اش می‌شود.

چیزی که «قهرمان» را عقب نگه می‌دارد اتفاقا هوش و علاقه‌ی فرهادی در کنترل داستان است. او اجازه نمی‌دهد سیر طبیعی قصه‌ی فیلم طی شود. برای ایجاد تعلیقی که در بهترین فیلم‌هایش به صورت طبیعی از موقعیتی که کاراکتر اصلی در آن گرفتار شده بود، به وجود می‌آمد این‌جا مجبور می‌شود خودش قصه را دست‌کاری کند.

پیش از آنکه بیشتر درباره‌ی این روند مهندسی شده‌ی قصه‌ی «قهرمان» صحبت کنیم باید بگوییم که فرهادی کارگردان توانایی است. وقتی صحبت کارگردانی به میان می‌آید که کارنامه‌ی پرباری مثل اصغر فرهادی دارد و جوایز معتبری از جمله دو اسکار نصیب خود کرده صحبت از دکوپاژ و میزانسن و حتی بازی گرفتن از بازیگران، حرکت دوربین و نکات فنی دیگر لزومی ندارد. قطعا کارگردانی فرهادی در «قهرمان» شایان توجه است.

نقد فیلم قهرمان

بازی‌های فیلم به جز سارینا فرهادی عموما خوب هستند. برای آن‌هایی که از بازی امیر جدیدی شگفت‌زده شده‌اند البته باید گفت که جدیدی در کل بازیگر توانمندی است و اتفاقا به همه‌ی نقش‌هایش اگر نگاه کنید همیشه بازیگر خوب و بالاتر از سطح استاندارد بوده است. اینجا اگر به چشم آمده احتمالا بیشتر به خاطر قضیه‌ی لهجه است که انصافا هم خوب از کار درآورده. در زمینه‌ی بازیگری «قهرمان» با سایر آثار فرهادی یک تفاوت عمده دارد که اتفاقا جزو امتیازات فیلم است. در این فیلم قرار نیست به جز جدیدی در نقش اصلی هیچ بازیگری به چشم بیاید در حالی که بازیگران نقش‌های فرعی فیلم به خصوص خواهر رحیم و شوهر خواهرش درخشان هستند اما از آن‌جایی که قرار است این آدم‌ها در این فیلم رئالیستی شبیه مردم کوچه و خیابان باشند هیچ‌کدام پررنگ‌تر از روند قصه ظاهر نمی‌شوند. این از نکات خوب و هوشمندانه‌ی فیلم بود. بازی‌هایی به اندازه‌ی نقش‌ها و داستان فیلم.

نقد فیلم قهرمان

اما اینکه شخصیت‌پردازی‌ها جدای از بازی بازیگران چقدر می‌تواند قابل باور باشد بحث دیگری است. شخصیت‌ها غلط نیستند ولی در روند قصه نگاهی که به آن‌ها می‌شود ابتر و فاقد عمق است. رحیم کاراکتری ساده‌دل است که مثل همه‌ی ما در زندگی نقطه‌ضعف‌هایی دارد و باز مثل همه در بزنگاه‌های بزرگ اخلاقی سعی می‌کند کار درست را انجام بدهد. کاراکترش آن‌قدر ساده است که گاهی یادآور «آقای هالو» است بس که مناسبات این روزها را نمی‌شناسد. در مقابل سیستم را داریم که رئیس زندان و مدیر فرهنگی آن هستند. اتفاقا کاراکترهای درستی دارند و فقط نگاه فیلم آن‌ها را در تقابل با قهرمان قرار می‌دهد که می‌خواهند به نفع خودشان از او و شرایطش بهره ببرند.

اصلا یکی از مشکلات اساسی فیلم همین‌جاست. تقابلی میان قهرمان و سیستم وجود ندارد. تقابلی که فرهادی به زور می‌خواهد در آن سکانس فیلم گرفتن از بچه رحیم به ما بقبولاند زیادی ساده‌انگارانه و سطحی است. سیستم کارش را درست انجام می‌دهد. همه ماجرا این است که اگر فرهادی سکانس را جوری نمی‌چید که انگار قرار است از کودکی سوءاستفاده شود آیا رفتار سیستم در مقابل رحیم غلط بود؟ نه. سیستم تلاش کرد با روابط عمومی از کار خیر رحیم به نفع خودش استفاده کند. اتفاقی که در جهان امروز نه تنها کاملا عرفی است که حتی دیگر غیراخلاقی هم جلوه نمی‌کند. مثل اینکه روابط عمومی همین فیلم «قهرمان» را متهم کنیم که فقط نقدهای مثبت درباره‌ی فیلم را در شبکه‌های مجازی بازتاب می‌دهند.

نقد فیلم قهرمان 

ضمن اینکه خود رحیم اعتراف می‌کند که در گفت‌وگوی تلویزیونی اول خودخواسته از مسئولان زندان تشکر کرده بود که منطقی‌ترین حرف فیلم را از زبان آن زندانی دیگر می‌شنویم وقتی به رحیم اعتراض کرد که در مقابل چه وعده‌ای حاضر شده از وضعیت خوب زندان تشکر کند.

پس منطق دراماتیک فیلم در قرار دادن سیستم و قهرمان روبه‌روی هم می‌لنگد.

تقابل فرد اخلاق‌گرا با جامعه‌ی اطرافش چطور؟ واقعیت این‌جاست که هیچ‌کدام از آن آدم‌ها، از افراد خیریه تا فرمانداری کمتر از رحیم اخلاق‌گرا نیستند. حرف همه‌شان هم منطقی است. در مورد بهرام هم حتی آن سکانس خشم او در خیریه که از محبت‌هایش خطاب به رحیم می‌گوید ترفند فرهادی است تا طبق معمول همه‌ی شخصیت‌ها خاکستری جلوه کنند.

خب اینکه ترفند معمول فرهادی است که از قضا دو قطبی و تقابل ایجاد نکند، پس چرا این‌جا جواب نمی‌دهد؟ این برمی‌گردد به همان فیلمنامه‌ی مهندسی‌شده‌ای که از قضا در مهندسی‌اش حفره‌هایی هم وجود دارد. اگر در «درباره الی» نمی‌توانستیم سپیده یا الی یا هیچ‌کدام از شخصیت‌ها را مقصر جلوه بدهیم یا در «جدایی» یا حتی «فروشنده» به این دلیل بود که درام با ظرافت تمام جزییاتش را روایت می‌کرد و ما را در گوشه‌ی رینگ می‌گذاشت که نتوانیم از دل این روایت ظریف تقابل بیرون بکشیم. «قهرمان» اما بدون در نظر گرفتن تقابل تبدیل به فیلمی بی‌معنی و الکن می‌شود چون زیاد از حد در نشان دادن موقعیت‌ها و کاراکترها گل‌درشت عمل می‌کند و با در نظر گرفتن تقابل هم کارش را نمی‌تواند خوب انجام دهد.

در «قهرمان» تعلیق وجود ندارد بلکه سعی در ایجاد آن را می‌بینیم. اگر معترضان به فرهادی سر «جدایی» شکایت داشتند که او با پنهان کردن بخشی از حقیقت از تماشاگرش توانسته تعلیق ایجاد کند اینجا تصویر کردن همه‌ی ماجرا به روشنی و بدون پیچش باعث می‌شود که هیچ حسی از تعلیق نداشته باشیم. اگر منتظر اتفاقیم چون می‌دانیم در حال تماشای فیلمی از فرهادی هستیم وگرنه خود این فیلم با منطق اشتباه دراماتیک فرصت‌های ایجاد تعلیق را از دست می‌دهد.

نقد فیلم قهرمان

تعلیق اصلی سر رفتن آبروی رحیم است. آبرویی که با پخش یک فیلم در شبکه‌های مجازی ممکن است ریخته شود. آنچه دوربین ضبط کرده البته دروغ نیست. روایتی هم که می‌گوید دروغ نیست ولی چون ما می‌دانیم رحیم راست می‌گوید (چیزی که در فیلم‌های قبلی فرهادی خودش محل قضاوت بوده) برایمان عملی سبعانه جلوه می‌کند.

فرهادی برای اینکه گرهی در فیلمنامه بیاندازد به جای استفاده از جوشش غریزی در قصه‌گویی با حساب و کتاب تصور می‌کند که اگر نازنین، دختر بهرام، به خاطر شکستگی پدرش در این سه سال بخواهد از او انتقام بگیرد و فیلمش را پخش کند می‌تواند تعلیقی ایجاد کند. همین‌جا البته گاف ماجرا این‌جاست که طبیعی نیست دختر این فیلم را ضبط کند که از آمدن سرزده‌ی رحیم به مغازه خبر نداشته. فیلمی که از قبل از شروع دعوا تا آمدن فرخنده را نشان می‌دهد. تصویری هم که روی موبایل به دست بقیه می‌رسد تصویر دوربین مدار بسته‌ی مغازه نیست. رنگی است و مشخصا شبیه فیلم‌هایی است که با موبایل ضبط می‌شود و در شبکه‌های مجازی گذاشته می‌شود. حالا فکر کنید اگر یکی از آن صاحبان مغازه‌های کناری یا یک رهگذر فیلم را ضبط می‌کرد چقدر همه چیز طبیعی‌تر اتفاق می‌افتاد و منطق روایی درست جلو می‌رفت اما مشکلش برای کارگردان این می‌شد که دیگر کنترل این گره را در دست نداشت.

فیلم موبایل نازنین وسیله‌ای در دست فرهادی است که با آن تماشاگرش را به جوش و خروش بیاندازد که چه بر سر رحیم می‌آید. گرچه اینکه نازنین این فیلم را گرفته با منطق درام جور نباشد. البته جوش و خروش خاصی هم در کار نیست. کاراکتر رحیم نه در ذهن فرهادی که در فیلم آن‌قدر خام و نپخته است که هیچ همدلی برنمی‌انگیزد. لابد فرهادی قصد داشته یک کاراکتر ساده‌ی بی‌خبر از مناسبات جامعه خلق کند اما چیزی که ما در فیلم می‌بینیم بیشتر یک‌جور بلاهت است که از قضا همیشه هم ساده رفتار نمی‌کند.

نقد فیلم قهرمان

مک‌گافین زن صاحب کیف و سکه‌ها هر چند همان فرمول همیشگی فرهادی را دنبال می‌کند اما همین مک‌گافین گاف دیگری در فیلمنامه است. در چنین شرایطی پیش از تقدیر و جشن گلریزان به آن بزرگی دنبال زن می‌گردند. اصلا رسمش این است که زن در آن مراسم حضور داشته باشد که درباره‌ی جوانمردی رحیم حرف بزند اما هیچ‌کس پیش از شایعات به ذهنش هم نمی‌رسد سراغ زن برود نه گزارشگر تلویزیون نه مسئولان خیریه. فرهادی باز هم به نفع خودش در رئالیسم قصه درست برده که باعث می‌شود کل ماجرا تاثیرش را از دست بدهد.

فیلم «قهرمان» به بیمزگی همان سکانسی از کار درآمده که تصمیم رحیم عوض می‌شود به گفته‌ی خودش با دیدن نشانه‌ها که خودکار طلافروش نمی‌نویسد و ماشین‌حسابش کار نمی‌کند. اینجا هم منطق دراماتیک کار نمی‌کند. دست‌اندازهایی که برای تعلیق ایجاد شده کار نمی‌کند و درنهایت تکنیک فرهادی علی‌رغم همه‌ی نقاط قوتش موفق نمی‌شود به این فیلمنامه‌ی مهندسی شده حس و حالی بدهد.

بهترین سکانس فیلم جایی است که رحیم این‌بار درست و در قامت یک قهرمان واقعی نمی‌گذارد از فرزندش برای حتی حفظ آبروی خودش استفاده شود. این تنها سکانسی است که در آن می‌شود حال و هوایی پیدا کرد که البته بیشتر از آنکه فرهادی‌وار باشد به کارهای مجیدی شبیه شده. اما به هر حال رحیم برای اولین‌ و آخرین‌بار در این سکانس کاراکتری شده که می‌شود با او همذات‌پنداری و همدردی کرد.

نقد فیلم قهرمان

پایان فیلم هم دو سه نمای کشدار است که هیچ تاثیری ندارد. اینکه رحیم پسرش را به دیدن فرخنده ببرد و آن نمای طولانی زندانی آزاد شده و رحیم که به زندان می‌رود البته می‌تواند تاویل‌های فراوانی مبنی بر رستگاری در عین رفتن به بند داشته باشد یا نشانی از رحیمی باشد که سال‌ها بعد مویش سفید شده و فرخنده پشت در زندان منتظرش است اما کوچکترین تاثیر احساسی در تماشاگری که از ابتدا سعی کرده در این بازی فرهادی همراهش باشد به جا نمی‌گذارد.

باید برگردیم به همان نقطه‌ی اول. فیلم «قهرمان» از احساسات انسانی بی‌بهره است. فرمولی ریاضی است که اگر خیلی در آن دقیق بشویم می‌توانیم خطاهایش را هم پیدا کنیم و حتی در صورت گذر کردن از روی آن خطاها اثر هنری که بی‌بهره از احساسات باشد تاثیرگذاری‌اش را از دست می‌دهد. «قهرمان» در دام اعتماد به نفس فرهادی افتاده که گمان کرده هر قصه‌ای را می‌تواند در فرمول‌های خودش جا بدهد و درنتیجه این‌بار بی‌منطقی پیرنگ و دستکاری در آن باعث شده نه از نگاه بی‌طرفانه‌ی رئالیستی خبری باشد و نه از درامی که مخاطب را هیجان‌زده کند. 


منبع: دیجی‌مگ
نویسنده: صوفیا نصرالهی