سید حسین رسولی: سه نمایش «بهرام بیضایی» در آمریکا، «امیررضا کوهستانی» در آلمان و «علی شمس» در ایران را مهم‌ترین رویدادهای تئاتری در سال ۱۴۰۰ می‌دانم.

پایگاه خبری تئاتر: مشهورترین كتاب «داریوش شایگان»، اثری با عنوان «افسون زدگی جدید: هویت چهل‌تكه و تفكر سیار» بود كه نویسنده در آن به ایده‌های خود درباره فرهنگ و اندیشه ایرانیان پرداخته‌است. شایگان از پدری آذربایجانی و مادری گرجی زاده شد که پدرش، شیعه بود و مادرش سنی. او در 16 سالگی به انگلیس، ایتالیا و سوئیس سفر كرد و با زبان‌های انگلیسی، آلمانی و فرانسوی آشنا شد و در همین سفرها بود كه زبان «سانسكریت» را آموخت. وی در «نامه ای به نسل های آینده» نوشته‌است: «تا آنجا كه به یاد دارم در عوالم گسسته‌ای می‌زیستم كه هیچ چیز سر جایش نبود. تكه‌پاره‌های پراكنده و ناساز معرفتش را به هم وصله‌پینه كرده بودند».

شایگان اعتقاد داشت که جستجوی هویت به معنای پل‌زدن میان فرهنگ‌های گوناگون است؛ بنابراین از یک سو، آثار «شارل بودلر» و «مارسل پروست» را برای ایرانیان ترجمه کرد و از سوی دیگر به معرفی آثار «حافظ»، «سعدی»، «خیام»، «مولوی» و «فردوسی» در غرب پرداخت. شایگان معتقد است هویت فرهنگی انسان امروز، «چهل‌تكه» و «مرقع‌گونه» است.

بیماری مهلک کرونا نیز برای تاریخ اکنون، یک «وضعیت استثنایی» ایجاد کرده‌است. چنین وضعیتی به گونه‌ای پیش رفته که حالت‌های روانی و جسمانی ما را دگرگون و متفاوت ساخته‌است. شاید این وضعیت را بتوان در نمایشنامه «سایکوسیس: ۴:۴۸» نوشته «سارا کین» دید؛ زیرا او مدام از دکترها می‌گوید. هنرمندان در حال بازی شطرنج با کرونا هستند و پای دکترها به زندگی همه باز شده‌است که نمادی از گفتمان قدرت/دانش است که «میشل فوکو» آن را بیان کرده‌است. دکترهایی که روی بدن و سلامت ما تسلط پیدا کرده‌اند و باید اجازه اجرای تئاتر را هم بدهند؛ پس آنها روی تولید هنر هم مسلط شده‌اند. کین در نمایشنامه خود نوشته‌است: «دكترهای مرموز، دكترهای معقول، دكترهای عجیب و غریب، دكترهایی كه فكر می‌كنی اگه مدرك و دلیلی بهشون نشون ندی می‌شی جزء مریضای لعنتی‌شون، دكترهایی كه سوالای یك‌جور می‌پرسن». من فکر می‌کنم که هویت امروز خود من، کاملا چهل‌تکه است و در وضعیت «سایکوسیس: ۴:۴۸» قرار دارم. فارغ-و در رابطه- با این بحث‌، سه نمایش «بهرام بیضایی» در آمریکا، «امیررضا کوهستانی» در آلمان و «علی شمس» در ایران را مهم‌ترین رویدادهای تئاتری در سال ۱۴۰۰ می‌دانم.

نمایش چهارراه

زمان هیچ‌گاه بازنمی‌گردد
«دانشگاه استنفورد» در سه روز پیاپی (۵ ، ۶ و ۷ شهریور ۱۴۰۰)، نمایش «چهارراه» به نویسندگی و کارگردانی «بهرام بیضایی» را برای همگان در کانال یوتیوب دانشگاه به نمایش گذاشت. «چهارراه» واپسین نمایشنامه‌ای است که بیضایی در ایران (سالِ ۱۳۸۸) نوشته‌ و متنِ آن در زمستانِ ۱۳۹۸ چاپ شد؛ ولی در دو هفته آغازینِ بهارِ ۱۳۹۷ در تماشاخانه «رابلیِ دانشگاه استنفورد» به نمایش درآمد. من هم نقدی برای اجرای اینترنتی آن نوشتم (به مجله تجربه، دوره جدید و شماره ۱ نگاه کنید) و فکر می‌کنم که آقای بیضایی در این اثرش به شدت خشمگین بوده و حرف‌های دلش را زده‌است. شخصیت اصلی این نمایشنامه، زنی به نام «نهال‌فرخی» است که بازیگر آینده‌داری بوده؛ ولی همان آغاز کارش حذف شده و حالا برخلاف ظاهر زندگی روزمره‌اش، تبدیل به معلمی انزواطلب شده‌است. زمان در این نمایشنامه بسیار مهم است؛ زیرا از همان ابتدا مشخص می‌شود که ساعت نهال با ساعت‌های دیگر همخوان نیست. شخصیتی به نام «آقای وقت‌شناس» هم در نمایشنامه هست که اعلام می‌کند زمان را نمی‌شود گفت؛ چون تا بگویی گذشته است. منظور آقای بیضایی این است که زمان هیچ‌گاه بازنمی‌گردد. نقدهای بسیاری بر این نمایش نوشته و با بازخوردهای فراوانی نیز روبرو شد که برخی آن را پسندیدند و گروهی نیز به آن انتقاد داشتند.

نمایش ویتسک مختل شده

کشدار شدن در انتظار گودوی تهرانی
«اميررضا كوهستاني» و «مهين صدري» با الهام از نمايشنامه «ويتسك» اثر «گئورگ بوشنر»، نمايشي در آلمان توليد كردند كه با عنوان «ویتسک مختل شده» به‌صورت آنلاين در دیِ ۱۳۹۹ به نمايش درآمد. ما هم این نمایش را در ایران دیدیم. زوج مذکور، پس از این اجرا به سراغ بازخوانی متفاوتی از «در انتظار گودو» نوشته «ساموئل بکت» رفتند که در سال ۱۳۹۹ اجرا شد.

اجرای مختل‌شده آنها در سال ۱۴۰۰ ادامه پیداکرد و مخاطبان زیادی هم داشت. نمایشی که نقدهای مثبت و منفی مختلفی را در میان منتقدان جاری ساخت. کوهستانی تلاش می‌کند تا اجراهای خود را به تاریخ و زندگی روزمره اکنون، متصل کند؛ ولی یک فضای فرمالیستی و تکنیکی خاصی در آنها حاکم می‌شود به جای اینکه دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی روز، متبلور شوند. نمایش «در انتظار گودو» به کارگردانی «امیررضا کوهستانی»، مانند برادر کوچک و خنگ نمایشنامه اصلی به قلم «ساموئل بکت» شده‌است. کوهستانی خیلی علاقه دارد که متن‌های مشهور تاریخ تئاتر را با نگاه خودش، «بازنویسی» کند که دقیقا مثل ‌کاری است که «محمد چرمشیر» در بازنویسی رمان‌های مطرح انجام می‌دهد. متن آقای کوهستانی دارای تغییرات و تفاوت‌های اساسی فرمی و محتوایی نسبت به متن بکت است که رویکرد انقلابی و تازگی آن را از بین برده‌است. شاید آقای کوهستانی تلاش می‌کند که نوعی «معاصرسازی» را انجام دهد که از زیرشاخه‌های «دراماتورژی» معاصر است. فارغ از بحث‌های تکنیکی، تأثیر آقای کوهستانی مثل تأثیر آقای بیضایی در تئاتر ایران، زیاد بوده‌است.

نمایش احتمالات

ترسان‌ از تاریخ گذشته و اکنون
نمایش «احتمالات» به نویسندگی و کارگردانی «علی شمس» در زمستانِ ۱۴۰۰ و در تئاترشهر روی صحنه رفت. اثر حاضر، پر از ارجاع‌های گوناگون به تاریخ گذشته و اکنون است که تلاش می‌کند با همه چیز شوخی کند. «احتمالات» اثری اپیزودیک است که به پدیده‌ کتاب‌سوزی در تاریخ ایران اشاره می‌کند و تاریخ بی‌خردی ایرانیان را به تصویر می‌کشد. شخصیت‌هایی مثل «لغت‌نامه» و «خَر» در اپیزودهای مختلف ظاهر می‌شوند که نمادی از تقابل خرد و بی‌خردی هستند. اثر تازه‌ «علی شمس» از تئاتر واقع‌گرای قصه‌گوی متعارف، دور شده و در بستری نامتعارف و بازیگوشانه روایت شده‌است؛ یعنی اجرای حاضر با رویکردی پسامدرن، جان گرفته و انواع سبک‌ها، ژانرها، شیوه‌های اجرایی و زبان‌های گوناگون را ترکیب کرده‌است. نمایش «احتمالات» از نظر مفهوم و ایده، اثری رادیکال شده؛ زیرا پرسش از صحنه‌ تئاتر، امری رادیکال است که «علی شمس» این کار را انجام داده‌‌است. متن «احتمالات» بسیار پیچیده شده و به گونه‌ای دراماتورژی شده است که هر بازیگر باید چند نقش را بازی کند. شگرد مذکور از نمایش‌های ایرانی و «کمدیا دلآرته» ایتالیایی می‌آید. «پیتر بروک» درباره انتخاب متن می‌گوید: «من دنبال خصوصیتی در تئاتر بودم که آن را فقط در شکسپیر یافته بودم». خصوصیتی که شمس به دنبال آن است فقط در متن‌های خودش حاضر است و شیوه اجرایی او با متن‌هایش هماهنگ است. او رویکردی پسامدرن را در نظر گرفته که ترکیب‌های گوناگونی را در آن شاهدیم که عبارتند از: (۱) گروتسک، (۲) سوررئالسم، (۳) ابزورد، (۴) فرمالیسم، (۵) ژانر کمدی و (۶) تعزیه. بیشتر کارگردان مطرح تئاتر امروز اروپا در حال تولید آثاری هستند که نسبتی روشن با شرایط اجتماعی مخاطبان اکنون دارد. مصاحبه‌ای از «توماس اوسترمایر» را چند ماه پیش ترجمه کرده بودم که می‌گفت: «در حال حاضر [و در دوران همه‌گیری کویید ۱۹] روی تولید نمایش «ادیپوس» کار می‌کنم که در دوران طاعون و در شهر تب جریان دارد». شمس نیز از برقراری چنین مناسباتی غافل نیست؛ زیرا (۱) قدرت را در برابر بی‌قدرتان، (۲) دانش را در برابر بی‌دانشان، (۳) هنر را در برابر بی‌هنران، (۴) خرد را در برابر بی‌خردان و (۵) سلامت را در برابر بیماری قرار می‌دهد. مردی با لباس ویژه‌ مبارزه با بیماری‌های واگیردار را شاهد هستیم که در حال سمپاشی روی صحنه است و کتاب‌ها را سمی می‌کند. موسیقی‌دانی را می‌بینیم که آرشه‌اش را روی بدنش می‌کشد و فریادش را می‌شنویم؛ دو زن باکره را مشاهده می‌کنیم که کتاب‌هایی را روی صحنه می‌زایند و از اهمیت آنها می‌گویند. من در پایان تأکید می‌کنم که اجرای «احتمالات» به نویسندگی و کارگردانی «علی شمس»، مهم‌ترین اجرای سال ۱۴۰۰ در تئاتر ایران بود.

///.


منبع: ماهنامه تجربه
نویسنده: سید حسین رسولی