پایگاه خبری تئاتر: در این نشست که با حضور روزبه حسینی (نمایشنامهنویس، پژوهشگر و کارگردان تئاتر) و بهزاد صدیقی (نمایشنامهنویس، منتقد و پژوهشگر تئاتر) برگزارشد ، ابتدا بهزاد صدیقی ضمن اشاره به چگونگی اقتباس از داستان شازده کوچولو در نمایشنامهیای که بهرام جلالیپور از آن داشته، در خصوص مفاهیم اقتباس و اهدافی که نمایشنامهنویسان کودک و نوجوان دنبال میکنند، توضیحاتی را ارائهداد و سپس دربارهی آن گفت: معمولن اقتباس به سه شکل از یک اثر سینمایی یا ادبی یا انیمیشن و یا اثر منظوم صورت میگیرد. در یک نوع آن نمایشنامهنویس، با اثر اصلی کاملن وفادارانه برخورد میکند و نعل به نعل داستان اصلی را نمایشی میکند. در شکلی دیگر، نویسندهی نمایشنامهی کودک و نوجوان، برداشت و نگاه آزادی از اثر اصلی دارد و نوع دیگر آن نویسنده، براساس بازخوانی و نگاه کاملن خاص خود نمایشنامهاش را مینویسد و دست به برداشت اقتباسی از اثر اصلی میزند.
این نمایشنامهنویس در ادامه یادآورشد : امر اقتباس شاید به ظاهر کارسادهای به نظر آید اما این نوع نوشتن نیاز به تسلط و توانایی کافی نمایشنامهنویس و همچنین نیاز به شناخت ، مطالعه و پژوهش کافی او در این زمینه دارد. متاسفانه اغلب آثار کودک و نوجوان کشور ما در این زمینه به صورت نه چندان کارشناسیشده و بدون مطالعات و تحقیقات کافی و گسترده صورت گرفته و این امر بیشتر براساس تجربیات فردی و شخصی انجامشده است.
صدیقی در بخش دیگری از این نشست اضافهکرد : به نظر میرسد نمایشنامهنویسان هنگامی که میخواهند براساس یک اثر داستانی کلاسیک و کهن یا اثر معاصر و امروزی یا بر اساس آثار سینمایی و داستانهای منظوم نمایشنامهای را بنویسند، جدا از دانش و تحقیقات لازم در این زمینه، نیاز به شناخت انواع مخاطبان در ردهها و گروهای سنی خردسال، کودک و نوجوان دارند و مکان و جغرافیای محل مورد اجرای اثر خود را میباید بشناسند . در واقع مخاطبشناسی و نیاز سنجی دراین امر را مد نظر داشتهباشند.
این پژوهشگر تئاتر در ادامه ضمن یادآوری نمونههای اقتباس نمایشنامهنویسی کودک و نوجوان کشورمان، همچنین دربارهی لزوم توجه فرهنگ ملی در اقتباس تصریحکرد: از آنجا که اقتباس از نمونههای ادبیات داستانی یا انیمیشن در تئاتر کودک و نوجوان کشور ما به حد کافی و شاید زیاد همصورت گرفته و بسیاری از آنها هم با هدف جذب مخاطب بیشتر صورتگرفته، نمایشنامهنویسان کودک و نوجوان ما به خصوص نمایشنامهنویسان نسل جدید نباید از فرهنگ ملی و ایرانی خود غافل باشند ؛ زیرا که اقتباس از آثار خارجی و غربی و ... در انواع و اقسام آن به وفور بوده مثل داستان پینوکیو که متاسفانه با رویکردهای نهچندان جدید انجام شدهاست. ضمن اینکه نمایشنامهنویسان کودک و نوجوان ما این وظیفه را هم دارند تا ادبیات و ملی ودینی سرزمین خود را هم در قالب نمایشی تصویر کنند و کودکان و نوجوانان رابا قصههای فولکلور و حکایتهای ایرانی مثل داستانها و حکایات کلیله و دمنه ، مرزباننامه ، هزارویکشب و شاهنامه و امثالهم آشنا سازند.
روزبه حسینی دیگر هنرمند و سخنران این نشست دربارهی مفهوم کلمهی اقتباس گفت: واژهی اقتباس که واژهی عربی است و از برگردان کلمهی آدابتیشن است، در تئاتر ما پیشینهی طولانی دارد و با بازخوانی و درهمخوانی چند اثر خلط شده، در اصل بر دو نوع آزادانه و وفادارانه است که آقای صدیقی به درستی به آن اشارهکرد و از ادبیات انگلیسی وارد ادبیالت ما شدهاست.
این نمایشنامهنویس سپس اضافه کرد: آنچه که در جهان در خصوص اقتباس نمایشی وتصویری اتفاق میافتد عمومن از رمان و نمایشنامه بوده است؛ مثل قصههای هریپاتر یا داستانها و رمانهای استفان کینگ و یا اقتباسهایی که در سینما از نمایشنامههای نوشتهشدهی نمایشنامهنویسان بزرگی مثل دیوید ممت و پیتر هنتکه بوده که عمومن هم خود دست به این کار زدهاند اگرچه این نمونههای آخری، در حوزهی سینما یا تئاتر بزرگسال بودهاست. در ادبیات ایران سه-چهار منبع بیشتر و متدواولتر در اقتباس مطرح بوده: داستانهای شاهنامه، ویس و رامین، سمک عیار و امیرارسلان نامدار.
حسینی همچنین اضافهکرد: اما همهی اقتباسها از سه منبع اصلی تغذیه میکنند کتب آسمانی، ادبیات داستانی و منثور و ادبیات منظوم.یکی از نمونهها و تجربههای خوب در عرصهی تئاتر نوجوان، نمایشنامهی مرد فرزانه - ببر دیوانه نوشتهی دکتر قطبالدین صادقی بودهاست. در بسیاری از این نوع اقتباسهای نمایشی از ادبیات منظوم یا منثور، نکات آموزشی یا اخلاقی بوده که طبیعتن برای مخاطب کودک و نوجوان ما، بسیار مفید فایده است.
این پژوهشگر در بخش دیگری از این نشست در خصوص یکی از مهمترین و رایجترین اقتباسهای نمایشنامهنویسی کودک و نوجوان در کشور ما گفت : داستان شازدهکوچولوی آنتوان دوسنت اگزوپری یکی از مهمترین داستانهای کودک و نوجوان شناختهشدهاست که تا کنون در اشکال و انواع و مدیومهای مختلف درآمده و در ایران نیز توسط منصور خلج ، دکتر احمد کامیابی مسک و نیز دکتر بهرام جلالیپور که اثرش مورد بحث ماست، تبدیل به نمایشنامه شده است. این که در این نشست تأکید میشود به فرهنگ و فولکلور و داشتههای ادبی ایرانی خودمان توجه کنیم، به این دلیل است که اقتباس از آثار خارجی زیاد انجام شده است. اگر نگاهی به تئاتر و نمایشنامههای کودک و نوجوان پیش از انقلاب داشتهباشیم، میبینیم که نمایشنامههای اقتباسی خوب کودک ونوجوان ما در آن زمان ، اغلب ریشه در ادبیات فولکلوریک و عامیانهی ایرانی داشته و یا اقتباسی از این نوع از ادبیات بوده؛ مثل نمایشنامهی ترب و وکوتی و موتی. در واقع نمایشنامهنویسان کودک و نوجوان برای اقتباس، از این نوع منابع بهرهمیبردند؛ البته این مسئله در داستاننویسی کودک و نوجوان ما هم دیده میشد؛ مثل بسیاری از داستانهای صمد بهرنگی.
وی در پایان این نشست به چگونگی اقتباس نمایشنامهی شازده کوچولو نوشتهی بهرامجلالیپور از داستان آنتوان دوسنت اگزوپری پرداخت و در اینباره گفت : در این نمایشنامه، نویسنده هم اقتباس وفادارانه انجامداده و هم در قصهی آن دخل و تصرف داشته است و برخلاف قصهی اصلی، اساسن سلوک و تحول در شخصیت خلبان اتفاق میافتد و نه شخصیت شازده کوچولو. همچنین نویسندهی نمایشنامه چگونگی سفر و روند آمدن و رفتن شازده کوچولو اسیاره ی خود بهسارهی زمین و جاهای دیگر در این نمایشنامه را به کمک پرندهی مهاجر انجام داده که این روند در قصهی اصلی اثر اصلن وجود ندارد و در این نمایشنامه، تمهید خیلی خوبی برای نوع چگونگی سفر شازده کوچولو شده است و در واقع پرندهی مهاجر، قصهی شازدهکوچولو را به درستی برای مخاطب نوجوان تصریح و روشن میکند؛ ضمن آنکه سبب شده در دیالوگها عمل نمایشی اتفاق بیفتد و در آن اکسیون بصری ایجادشود.
گفتنی است این نشست با پرسش و پاسخ علاقهمندان تئاتر کودک و نوجوان پایان یافت.