چارسو پرس: یکی از عجیبترین عملکردهای ذهن برای رهایی از بار سنگین احساس گناه مکانیزم دفاعی جابجایی است. فیلم پرستار خوب ساخته توبیاس لیندهولم محصول کمپانی نتفلیکس با اقتباس از یک داستان واقعی که طی ۱۶ سال از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ و ۶ در امریکا اتفاق افتاده به یکی از هولناک ترین وقایع این زمان پرداخت است حدود ۴۰۰ انسان بیگناه و بیدفاع به صورت کاملا اتفاقی توسط پرستار خود با تزریق داروهایی با دوز بالا به قتل رسیدهاند. انسانهایی که اغلب در وضعیت های کاملاً بی دفاع در بخش مراقبتهای ویژه بستری بودند.
چارلی پرستاری آرام و با سابقه است که در بیمارستانهای مختلف مسئول نگهداری بیماران آی سی یو بوده است در آخرین بیمارستان او با ایمی همکار می شود پرستاری که خودش با بیماری شدیدو بدکارکردی قلب دست و پنجه نرم میکند و در همان حال بامحدودیتهای شغلی ویژه ای روبهروست که علیرغم نیاز به استراحت مطلق برای اداره زندگی خودش و دخترخردسال مجبور است به کارهای سخت در بخش پرستاری ادامه دهد. او نقطه مقابل چارلی است. انسانی مهربان و وظیفه شناس.
افزایش مرگ بیماران و پیگیری کارگاههای بخش جنایی قاتل خاموش را به دام میاندازد و راه دهمین بیمارستان دستگیر و زندانی می شود.
رنج هایی که در جریان زندگی بر انسان ها تحمیل می شوند دردناک، غیر منصفانه و غیرقابل تحمل هستند . او چارهای جز بر زمین گذاشتن این بار طاقت فرسا از روی دوش خودش ندارد. هنگامی که ناتوانی مطلق برای روبرو شدن با این رنج بر انسان غلبه میکند و برای این رهایی هیچ راه حل واقعی در اختیار ندارد و به کمک یک مکانیسم دفاعی خطرناک و آسیب زا، اشخاص ضعیفی را که مقابل مقابل حمله و بیدفاع هستند به جای متهم اصلی مورد حمله قرار داده و خشم حاصل از آن واقعه دردناک را متوجه قربانی بی دفاع و بی گناه می سازد.
روایتی که چارلی در یک جمع دوستانه برای ایمی تعریف میکند حکایت از آن دارد که مادر چارلی در زمان بیماری و در یک بیمارستان در اثر بی توجهی فوت کرده و ساعت ها جنازه او مفقود شده و هنگامی که او را پیدا کردهاند در حالتی نامناسب و نیمه عریان در گوشه ای افتاده بود ه. صرف نظر از اینکه این روایت چقدر درست و قابل اتکا باشد تفسیر های چارلی از این واقعه بی مسئولیتی بیمارستان در نگهداری از جان مادر اوست. اما بیمارستانها شبکه های بسیار قدرتمندی هستندکه حتی مسئولین اصلی شهر هم جرات درگیر شدن با آنها را ندارند آنها با نفوذ و ثروتمند هستند و وکلای خبره و قوانین وظیفه حمایت از آنها را به عهده دارند. چارلی نمیتواند انتقام مرگ مادر را از آنها بگیرد و بیماران محتضر و در حال مرگ به جای متهم اصلی طعمه انتقام و می شون. د مشابه این اتفاق به صورت های ساده تر در زندگی روزمره ما نیز اتفاق می افتند. ما در محل کار از سوی رئیس خود با بیعدالتی و تحقیر روبرو میشویم و خشم حاصل از آن را در منزل روی همراهان خود که نسبت ما ضعیف تر و بیدفاع تر هستند خالی می کنیم یا هنگامی که از سوی یک اداره یا بانک مورد تبعیض یا آسیب یک برخورد به زعم خودمان ناعادلانه قرار می گیریم خشم خودمان را متوجه راننده تاکسی یا رانندهای که در خیابان یک خطای رانندگی انجام داده می کنیم. این برخوردهای روزمره همانقدر کور و غیره بالغانه هستند که شیوه عملکرد چارلی در بیمارستان است. او سرم های مربوط به بخش مراقبت های ویژه را که در انبار نگهداری می شوند به صورت اتفاقی با داروهایی که از بخش سرقت می کند در دوزهای مرگبار مرگبار آلوده می کند. معلوم نیست سرم های آلوده به کدام بیمار تزریق میشوند این انتقام به حدی کور و بی دلیل است که چارلی در هنگام بازجویی هیچ حرفی برای گفتن ندارد و فقط فریاد میزند نمی توانم.
بسیاری از اعمال غیر قابل توجیه و عجیب روزمره ما نیز میتوانند با تحلیلهای از این دست رمزگشایی شوند جایی که خشم کور و غیربی هدف در مناسبات روزمره ما فرمانروایی کرده و فاجعه می آفریند.
منبع: همشهری آنلاین