چارسو پرس: سرهنگ قاسم امانی که زمانی در دوران جنگ شغل حساسی در حوزه پدافند هوایی داشته خاطراتش را از سال ۱۳۶۴ و عملیات والفجر هشت مرور میکند. جنگ به حساسترین روزهای خود رسیده و منصور ستاری، طرح ابتکاریای را در حوزه پدافند هوایی به مرحله آزمایش میگذارد. از طرف دیگر گروهک منافقین همسر باردار امانی را به گروگان گرفتهاند تا با آنان همکاری کند اما مدیریت منصور ستاری ماجراها را به سمت و سوی دیگری سوق میدهد.
هادی محمدپور در نخستین ساخته سینمایی خود به سراغ یکی از بخشهای مهم نظامی و ابتکاری دوران هشت سال دفاع مقدس رفته است. یکی از ابتکاراتی که توسط شهیدستاری صورت گرفت و آن پرتابل و قابل حمل کردن سیستم پدافند هاگ بود. ابتکار و خلاقیتی که هم تلفات حملات دشمن را کاهش داد و هم پیروزیهای چشمگیری را نصیب رزمندگان ما ساخت. این مساله در جای خود قابل تقدیر است و بارها گفته و نوشتهایم که دوران هشت سال دفاع مقدس ما سرشار از ناگفتهها و رخدادهای ارزشمندی است که به تصویر کشیدن آن، هم لازم و ضروری است و هم میتواند در صورت پرداخت صحیح تبدیل به یکی از ماندگارها در حوزه سینما و تئاتر شود. اتفاقی که چه در ساختار و چه در فیلمنامه هایپاور رخ نداده و آن را به یکی از ضعیفترین فیلمهای حاضر در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر بدل ساخته است.
فیلمنامه بسیار مغشوش است. قرار است داستان از نگاه یک افسر سابق پدافند که در دوران جنگ حضور داشته روایت شود. یعنی یک خط داستانی مربوط به شخصیت قاسم امانی در فیلمنامه وجود دارد. خط داستانی دیگر مربوط به ابعادی از جنبههای فرماندهی و مدیریت و شخصیتی شهیدستاری است. خط دیگری مربوط به همان سیستم دفاعی ابتکاری هایپاور است و به اینها اضافه کنید حضور شخصیتهایی مثل شهیدمحمد بابایی و غیره که در قصه گنجانده شدهاند و از همین نقطه مشکلات شروع میشود. چرا که مخاطب با تعداد زیادی شخصیتهای واقعی و غیرواقعی روبه روست و از طرف دیگر مجبور است چند قصه را دنبال کند. به همه اینها اضافه کنید نام فیلم را. نام فیلم بر مبنای همان سیستم پدافند راداری و موشکی ابتکاری شهیدستاری پایهگذاری شده است پس باید این سیستم به عنوان یک شخصیت در فیلم عمل کند تا مخاطب متوجه موضوع شود اما میبینیم که در فیلمنامه هایپاور کمترین پرداخت بر روی این مهمترین و سریترین سیستم دفاعی در دوران خودش صورت گرفته و نه تنها هایپاور به عنوان یک شخصیت مطرح نمیشود بلکه از جایی در فیلمنامه به بعد مخاطب متوجه میشود که باید تمرکز و حواس خود را از هایپاور گرفته و بر روی ستاری متمرکز کند.
قصه گروگانگیری همسر امانی نیز آنقدر سادهانگارانه و سردستی است که عملیات آزادسازی و هلاکت گروگانگیران به دست ماموران امنیتی؛ با فرض مستند بودن این داستان نیز که باید در نقش یکی از گرههای داستانی در چارچوب دراماتیک فیلمنامه معرفی شود، ضعف آشکار فیلمنامهنویس در پرداخت این گره و گرهگشایی از آن به سادگی قابل مشاهده است. همانگونه که فیلمنامه در پرداخت وجوه انسانی، مدیریتی، هوش و ابتکار ستاری سرگردان است و تلاش کرده تا بخشی از هر کدام از موارد یاد شده را به مخاطب بشناساند اما در این راه نیز ناکام مانده است.
از سوی دیگر کل حماسهای که در عملیات والفجر هشت توسط نیروهای نظامی کشور خلق میشود و نیروی پدافند هوایی ارتش طی آن در ۲۰ روز بیش از ۷۸ هواپیما را ساقط میکند کلا در فیلمنامه به ورطه فراموشی سپرده میشود و صرفا با یک نریشن که در قالب خبر رادیو پخش میشود این اطلاعات به مخاطب منتقل میشود.
ساختار فیلم نیز متاثر از فیلمنامه، مغشوش و بیرمق است. از انتخاب نادرست بازیگران گرفته به ویژه انتخاب کاملا غلط اتابک نادری در نقش شهیدستاری تا سایر بازیگران و همچنین ریتمی بسیار کند و کشدار با نماهایی که تلاش میکند فضا را اندکی به مستند بودن نزدیک سازد اما موفق نمیشود و فیلمبرداری آماتورگونه که در بسیاری از نماها مشخص نیست فوکوس کارگردان بر روی کدام شخصیت یا کدام موضوع است و فوکوس دوربین بر روی کدام شخصیت و کدام موضوع میچرخد.
متاسفانه هایپاور فیلمی قابل دفاع نیست و ای کاش با چنین فیلمنامهای و چنین ساختاری ارتش جمهوری اسلامی روی آن سرمایهگذاری نمیکرد. ارتش که سال گذشته فیلم بسیار ضعیف ۲۸۸۸ به کارگردانی کیوان علیمحمدی را نیز به جشنواره فرستاده بود (و البته هنوز اثری از اکران فیلم یاد شده نیز وجود ندارد و آن ماجراهای گریه و زاری کارگردانی که اصلا مناسب کارگردانی آن اثر نبود در جلسه مطبوعاتی فیلم از یادها نرفته است) گویا تصمیم دارد هر سال یکی از ضعیفترین فیلمهای سینمای ایران را درباره یکی از درخشانترین موضوعهای مربوط به هشت سال دفاع مقدس بسازد و موضوعهای طلایی خود را این گونه بسوزاند. چرا؟ الله و اعلم.
هر آنچه از ۲۴ فیلم «سودای سیمرغ» میدانیم
بیشتر بخوانید: صفحه ویژه جشنواره فیلم فجر
منبع: خبرگزاری ایرنا