چارسو پرس: عروسکها امكان فرارفتن از واقعیت زندگی روزمره هستند. آنها تخیل را بارور میكنند و اجازه میدهند فضاهای تجربه نشده به میانجی حضورشان تجربهپذیر شود. این یاران همیشگی انسانها از سپیدهدمان تاریخ پا به عرصه وجود گذاشته و تا هماكنون همراه ما بودهاند. امروزه آنان را در تبلیغات تلویریونی، شوهای نمایشی و كارزارهای سیاسی مشاهده میكنیم كه فضاهای تازه میسازند و روایتها را به پیش میبرند و از ملال و خشونت جهان میكاهند. بنابراین رابطه انسان و عروسك، تاریخی پر فراز و نشیب دارد و هیچگاه منقطع نشده است.
با این اوصاف میتوان به نمایش عروسكی «مامان» پرداخت كه این شبها در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر در حال اجراست. نمایشی مناسب بزرگسالان كه رابطه این روزهای پرتلاطم والدین و فرزندان را میكاود و طرح پرسش و مساله میكند. الهام سلج محمودی در مقام نویسنده و كارگردان، تلاش دارد وابستگی متقابل یك مادر كهنسال و پسرش را روایت كند. رابطهای كه حتی با مرگ و فقدان مادر ادامه یافته و بدل به رویابینی و كابوسوارگی زندگی پسر شده. پسر كه گویا همچنان در مرحله پیشاادیپی با مادر است، امكان نمییابد مستقل شود و حتی در سفر رفتن هم گرفتار وجدان معذب در قبال تنهایی مادر است. نمایش «مامان» به خوبی وضعیت خانواده مدرن امروزی را نشان میدهد. در غیاب فرزندآوری متناسب جامعه و با پیر شدن هر چه بیشتر جمعیت، اغلب خانوادهها با مساله والدین كهنسال مواجه خواهند شد كه احتیاج به مراقبت و نگهداری دایمی دارد. در نتیجه فرزندان مجبور هستند وظیفه این مراقبت را بر دوش كشیده و حضور كمتری در فضاهای اجتماعی داشته باشند. از یاد نبریم كه سپردن والدین كهنسال به نهاد اجتماعی چون «خانه سالمندان» همچنان مذموم است و نگهداری از والدین در دوران كهنسالی یك وظیفه اخلاقی برای فرزندان. پس جای تعجب نخواهد بود كه پسر در نمایش «مامان» هیچگاه نتواند مستقل شود و رابطه خویش را با مادر، به شكل طبیعی سامان دهد. تن مادر حتی با مرگ و غیاب هم به نوعی هویتبخش و معنادهنده زندگی پسر است مدام به صحنه بازمیگردد تا از حال و روز فرزندش آگاه شود.
به لحاظ اجرایی «بازیدهندگان» نمایش، با مهارت توانستهاند حضور خویش را در خدمت ایده اجرایی كارگردان قرار دهند. به دیگر سخن، بدن بازیدهندگان بدل به قسمتی از بدن عروسکها شده و حضورشان را باورپذیرتر كرده است. طراحی صحنه چنان است كه فضا به دو قسمت تقسیم شده و دو شكل از زندگی پسر بازنمایی شود. یك فضا مربوط است به زندگی مادر و فرزند و فضای دیگر كه در انتهای صحنه قرار دارد جایی است كه یك سازه مربعشكل تعبیه شده تا دوری پسر از مادر را نمایان كند. سازه مربعشكل چرخان است و بیثمر بودن كنشهای پسر را نشان میدهد. او هر چه بالاتر میرود بیشتر سقوط میكند و گرفتار ملال و سرخوردگی بیشتر میشود. ساختار روایی نمایش «مامان» بر مبنای رواندرمانی شكل یافته است. در این مسیر وقتی از نسبت كنونی پسر با مادر پرسیده میشود، پسر را میبینیم كه به دو بدن تبدیل شده است و دو گفتار متضاد را بر زبان میآورد. یك گفتار مربوط است به بدن مثبتاندیش و یك گفتار مربوط به بدن تلخاندیش. شاید دیالكتیك مابین این دو وضعیت امكان رهایی و رستگاری را تا حدودی فراهم كرده باشد.
در نهایت میتوان نمایش عروسكی «مامان» را اتفاقی مبارك از یك گروه همدل و بیحاشیه دانست كه با شیوه نمایش عروسكی و اجرایی خلاق و بهاندازه، بار دیگر رابطه والدین و فرزندان را برای جامعه مطرح كند. محدودیتهایی كه فرزندان در نگهداری از والدین پا به سن گذاشته متحمل میشوند امكان تحرك اجتماعی را از آنان تا حدود زیادی میاستاند. آینده بسیاری از جوامع پیرامونی چون ایران بر مدار این وضعیت دشوار میچرخد و باید در این رابطه به تامل نشست و گفتوگو كرد. جایی كه مامانهای مهربان و كهنسال در تنهایی و انزوا، انتظار حضور فرزندان را میكشند.
گزارش تصویری- نمایش عروسکی «مامان» به کارگردانی الهام سلج محمودی
///.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: محمدحسن خدایی