اولین ساخته مرتضی علیزاده اگرچه با ضعف‌هایی روبروست اما فیلمی نیست که بتوان از کار تیمی خوب آن گذشت و باید در نظر داشت که اساسا تولید اینگونه آثار در سینمای ایران علاوه بر دشواری های فیلمسازی با محدودیت های بسیار دیگری نیز روبروست که هر کدام خود می تواند چالشی جدی بر سر راه اثر باشد.

چارسو پرس:اساسا درام‌هایی با ژانر معمایی و جنایی برای مخاطب علاقه‌مند به سینما به خودی خود از جذابیت‌هایی برخوردار است، حال آنکه قصه بر مبنای یک داستان واقعی هم شکل گرفته باشد، جذابیتش را قطعا برای مخاطب دو چندان می‌کند.

«بی بدن» اولین ساخته مرتضی علیزاده به روایت قتل مجهول دختری جوان به دست همکلاسی دانشگاهش می پردازد که البته به دلیل مفقود بودن جنازه و عدم شواهد کافی و محکمه پسند مخاطب تا انتها در چالش های فیلم گرفتار می ماند.

بی شک کاظم دانشی نویسنده اثر که تجربه فیلم خوب «علفزار» را در کارنامه خود دارد در شکل گیری درام این فیلم نقش به سزایی داشته است اگرچه به جرات باید گفت که به اندازه سناریوی قبلی خود موفق نبوده است.

«بی بدن» در سکانس آغازین فیلم و با نشان دادن لحظه اعدام یک زندانی نشان می دهد که قرار است روایتی ملتهب را به پرده تصویر بکشد. نماها، ریتم حرکتی، زوایای دوربین و میزانسن های خلق شده در چیدمان دکوپاژی علیزاده همه چیز را مهیای یک درام پرهیجان جنائی می کند اما در ادامه نمی تواند انگونه که انتظار می رفت، توقع مخاطب خود از فیلم را جذب کند.

اصلی ترین ضعف ساختاری در «بی بدن» را می توان در عدم روایت منسجم و قدرتمند فیلم دانست . در حقیقت دانشی بر خلاف علفزار در بی بدن نتوانسته است انسجام لازم و چفت و بسط های اساسی و نفس گیری در فیلمنامه خود ایجاد کند و بسیاری از سکانس های فیلم در رفت و آمدهایی است که چیزی بر تعلیق یا حتی پیشبرد روایت داستان نمی افزاید.

فراموش نکنیم فرایند رمزگشایی در درام های جنایی معمایی به شدت حساس و ظریف است و اگر چیدمان عناصر اصلی به درستی شکل نگیرد ، نتیجه آن چیزی نیست که بتوان به آن نمره قبولی داد و بی بدن در این مسیر دچار لکنت و گاهی توقف است.

مشکل دیگر «بی بدن» در ساختار جنایی اثر این است که مضنون اصلی اثر از ابتدا مشخص است و شاید بهتر بود نویسنده جهت ایجاد تعلیق بیشتر مضنون های دیگری را نیز در مضان اتهام قرار دهد و با بازی بین مضنونین پرونده ، مخاطب خود را غافلگیر کند.

از دیگر موارد قابل توجه در «بی بدن» عدم پرداخت عقبه درست و درمان از کارکترهای اثر است به ویژه دو کاراکتر پدر با بازی های سروش صحت و پژمان جمشیدی و کاراکتر مادر قاتل با بازی گلاره عباسی بی پس زمینه اند و آنچنان که انتظار می رود به لایه های زیرین زندگی آنها نقبی زده نمی شود نه چندان از شغل وپیشه شان سر در می آوریم و نه از جایگاه و موقعیت اجتماعی شان، نباید از یاد ببریم که پرداخت سطحی و کم عمق از کاراکترهای محوری یکی از بزرگترین آسیب های جدی در یک درام معمایی است.

«بی بدن» اما در بازیگری اثری قابل دفاع است، الناز شاکردوست به شدت خوب است، نوید پورفرج به درستی از پس نقش برآمده است و سروش صحت، پژمان جمشیدی، گلاره عباسی و علیرضا زمانی نسب نیز پای شان در این پکیج بازیگری به هیچگاه لنگ نمی زند.

اولین ساخته مرتضی علیزاده اگرچه با ضعف هایی روبروست اما فیلمی نیست که بتوان از کار تیمی خوب آن گذشت و باید در نظر داشت که اساسا تولید اینگونه آثار در سینمای ایران علاوه بر دشواری های فیلمسازی با محدودیت های بسیار دیگری نیز روبروست که هر کدام خود می تواند چالشی جدی بر سر راه اثر باشد.

علیزاده در اولین تجربه بلند سینمایی خود نشان داد که با کمی وسواس بیشتر می تواند در آینده حرف های جدی تری در سینمای ایران داشته باشد.


منبع: ایرنا
نویسنده: حمیدرضا کاظمی پور