کارگردان را در نگرفتن بازی مناسب از بازیگران، چکش کاری نکردن فیلمنامه، انتخاب زوایای ضعیف، قاب بندی نامتعارف و عدم نظارت بر تدوین دارای ضعف جدی می دانم.

 فیلم «ظاهر» ما را به مقطعی از دفاع مقدس می برد، اما نه وسط جنگ که به دل روستایی محروم و مستضعف. می‌خواهد تصویرگری از شهدا باشد، تا بگوید آنها که شهید شدند دغدغه مردم داشتند، درد آنان را دغدغه خود می دانستند، پای مردم می ایستادند ولو اینکه به ضررشان تمام شود، فیلم ارزشمندی است در دوران جنگ سرد میان قدرت و ملت، آمده به مسئولین گوشزد کند که اگر مردمی شوید آنان با افتخار ولی نعمت شما می شوند، می خواهد اسلحه را از دست نظامیان بگیرد و بگوید مردم کسی را لازم دارند که وقتی جانشان به لب رسیده صدای فریاد آنها را بشنود و از جدال سیم خاردارهایی که میان آنان و حاکمیت فاصله افکند بگذرد و به نجات آنان بشتابد که اگر چنین باشد در وقت جنگ نیز آن سرباز ملت قهرمان وطن خواهد بود، یعنی همان چیزی که شهید سلیمانی بیان کرد که مدافع حرم تنها در جبهه جنگ نیست و همین کمک به مردم خودمان نیز اجری مجاهدانه دارد، می خواهد تلنگر بزند به کسانی که سربازی را اجباری نگاه می دارند تا به سنت پرگناه برده داری بپردازند، از آسیب های این فعل اجباری سخن می گوید، می خواهد بگوید آن کسی شهید می شود که در وقت حیات شهید زنده باشد و بس، مفهومی تر می شود، شهید را دلبسته یک دختر می داند، رفته تا آشکار سازد شهدا از آسمان نیامده بودند، زمینی بودند و مانند همه ما زندگی می کردند اما چهارچوبی متفاوت داشتند، مانند همه عاشق می شدند، هجر یار می کشیدند اما در وقت عمل فداکارانه پا بر دل خود می گذاشتند تا به هدفی مهم تر بپردازند.

محتوایش ثقیل بود اما ارزش مفهومی بسیار بالایی داشت.

نقد فیلم «ظاهر»؛ قصه ای زیبا و ضعف‌هایی بسیار!

 به سراغ فیلمنامه می روم، عنصر ارتباطی ضعیفی را تعریف کرده بودند که نمی توانست همگان را درگیر کند، شال دختر که یک بار بر سر او بود و یک بار در کمد شهید یافت شد و می‌خواست بگوید او تنها دارایی اش زندگی بود و آن را هم برای مردم به ارث گذاشت.

بازیگران روستا بجز مادر و ظاهر لهجه و آوای کلام خوبی داشتند، گاهی صلبیت در کلام نمود می یافت و گاهی انقباض جسمانی داشتند و از میمیک صورت کمتر بهرمند می شدند.

تصویر برداری منطق کارت پستالی را دنبال می‌کرد، زاویه دوربینی استقراری داشت که معنایی را تعبیر نمی‌کرد و صرفا زیبایی شناسی بصری را طلب می کرد.

با یک تدوین ساده مواجه بودیم، کات های پی در پی می آمدند اما پیشرفتی در خلال داستان ایجاد نمی‌شد، دیالوگ را به زبان آذری می‌گفتند اما ترجمه ناقص بود یا گاها نداشت در عین حال صدا برداری خوبی را دنبال می‌کرد و بر اتمسفر توجه ویژه ای شده بود.

فیلم شروع جذابی نداشت، ریتمش کند بود با سرعتی پایین مخاطب را خسته می کرد.

طراحی صحنه خوب بود، طراحی لباس مناسب بود اما روان شناسی رنگ نداشت.

دیالوگ پردازی فیلم شعاری بود، بازخوانی نشده بود، الکن بود، نمی توانست پیشبردی در قصه ایجاد کند.

کارگردان را در نگرفتن بازی مناسب از بازیگران، چکش کاری نکردن فیلمنامه، انتخاب زوایای ضعیف، قاب بندی نامتعارف و عدم نظارت بر تدوین دارای ضعف جدی می دانم.

به نظرم فیلم در اکران عمومی موفق نخواهد شد.


منبع: سینما اعتماد
نویسنده: لقمان مداین