همشهری کین همچنان در میان اهالی قلم و رسانه در ایران ادامه دارد به گونهای که ساحت همشهری کین ساحتی مقدس به شمار میآید که نقد و بحث درباره کیفیت آن یا به خاص و ملتمس دیده شدن نویسنده مربوط میشود یا به کجفهمی و ناتوانی وی در درک فیلم.
چارسو پرس: همشهری کین فیلمی به کارگردانی، بازیگری، تهیهکنندگی و نویسندگی «اورسن ولز» است که در سال 1941 در امریکا ساخته شده و به نوعی نماد و نماینده بهترین فیلم تاریخ سینما محسوب میشود، این عنوان از این جهت به همشهری کین نسبت داده میشود که قریب به 80 سال در انستیتو فیلم امریکا و 50 سال در مجله «سایتاند ساوند» از سوی منتقدان به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما انتخاب شده است.
بنابراین نخستین مواجهه هر بیننده عام و خاص با این فیلم به جایگاه و اهمیت این فیلم در تاریخ سینما مربوط میشود. به عبارت سادهتر مخاطب مدام به این فکر میکند که در حال تماشای بهترین فیلم تاریخ سینماست و این اتلاق اغراقآمیز تا پایان فیلم مخاطبان را رها نمیکند. نکته حایزاهمیت در اینجا این است که همشهری کین به هیچوجه و در هیچ نظرسنجی و طبقهبندی ازسوی مردم به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما انتخاب نشده و فروش اولیه فیلم نیز حکایت از شکست و ناکامی صاحبان و سازندگان این اثر هنری دارد. اما آنچه فیلم را تا این حد مهم و پرطمطراق کرده، توصیفات و تمجیدهای باورنکردنی است که منتقدان سراسر دنیا از امریکایی و اروپایی تا شمار زیادی از منتقدان ایرانی نثار فیلم کردهاند و این ادای احترام و دین به همشهری کین همچنان در میان اهالی قلم و رسانه در ایران ادامه دارد به گونهای که ساحت همشهری کین ساحتی مقدس به شمار میآید که نقد و بحث درباره کیفیت آن یا به خاص و ملتمس دیده شدن نویسنده مربوط میشود یا به کجفهمی و ناتوانی وی در درک فیلم.
اوپنینگ یا افتتاحیه فیلم از بحثبرانگیزترین بخشهای فیلم است. درحالی که القائات و تعاریف خاصی به این بخش نسبت داده میشود فیلم با فضایی ترسناک و با لحنی مخوف شروع میشود که تداعیگر فیلمهای هارور و پیشبینیکننده اثری ترسناک است که با موسیقی و تصاویر باشکوه یک شهر و دیوار و حصارهای آن گویی قرار است تداعیگر شخصیت و فضایی رعبآور، معمایی و پر رمز و راز باشد که با گذشت زمان و تغییر لحن فیلم به داستانی بیوگرافیک درباره یک فرد ثروتمند و روزنامهنگار، تمام تلاشهای اورسن ولز در ابتدای فیلم برای بهتصویرکشیدن فضایی خوفناک مورد سوال و تردید قرار میگیرد.اصلیترین و مهمترین نقطه قابل بحث همشهری کین شاید به نوع روایتپردازی فیلم مربوط شود که تا آن زمان این نوع روایتگری مرسوم نبوده و بدعت اورسن ولز در تعریف قصه از ابعاد مختلف و به روشهای متعدد از اصلیترین وجوه تکنیکی و متمایز فیلم محسوب میشود. اصلیترین نقطه قابل اتکای فیلم به اصلیترین نقطه قابل بحث فیلم نیز ارتباط پیدا میکند، چراکه تمهیداتی که ولز برای روایت قصه از آن استفاده کرده بیش از آنکه وجوه فرمیک و در خدمت درام باشد از جنبه تکنیکی حایزاهمیت است و همین تفاوت فرم و تکنیک اصلیترین و مهمترین محل بحث همشهری کین است که آن را تا بهترین فیلم تاریخ سینما و فیلمی مهم در روایتگری و تکنیک در آن زمان، متفاوت جلوه میدهد. تمهیداتی که فیلمساز به عنوان تکنیک فیلمسازی از آن بهره برده متنوع و قابل تحلیل و تمجید است از رنگ و نور پرکنتراست تا دوربین، موسیقی، تدوین و سبک کارگردانی و روایتگری همشهری کین موضوعاتی نیستند که به راحتی بتوان از آن عبور کرد، اما پرسش اینجاست که پردازش روایی و تکنیکبازیهای اورسن ولز 24 ساله در این فیلم تا چه حد ضروری و در خدمت فیلمنامه و روایت بوده است!
شخصیتپردازی اورسن ولز شاید ادعای در نیامدن دراماتیک فیلم را بهتر مشخص کند، چراکه تقریبا هیچ یک از کاراکترهای همشهری کین قادر به ایجاد سمپاتی و همراهی با تماشاگر را ندارند و اورسن ولز در نقش «چارلز فاستر کین» نیز تنها شمایلی نامفهوم از یک مرد ثروتمندامریکایی است که عدالتخواهی و مبارزه با فساد در وی تنها به جملات او محدود میشود و کنش قابل اعتنا و باورپذیری از این شخصیت برای متقاعدکردن تماشاگر در جهت فهم این کاراکتر وجود ندارد. گویی فیلمساز در پازلی که برای خود طراحی کرده شخصیتهایی را تعبیه کرده و قرار است این افراد به ترتیب و بدون کارکرد دراماتیک خاصی وظیفه خود را در تکمیل پازل فیلمساز ایفا کنند و در پایان نیز بدون توجه به کارکرد دراماتیک شخصیتها، فیلم با اشیا به پایان میرسد.
قدیمی بودن فیلم و تصاویر سیاه و سفید آن شاید برای تماشاگر عام به عنوان دلیل اصلی رخوت و بیمیلی برای تماشای آن تلقی شود حال آنکه مشکل گرم نبودن و همراهیبرانگیز نبودن فیلم به این تمهیدات مربوط نمیشود، چراکه شمار زیادی از فیلمهای کلاسیک دهه 40 سینمای امریکا هستند که هنوز بسیار تماشایی و سرگرمکننده محسوب میشوند.
مشکل فیلم اول اورسن ولز که تا سالهای سال به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما مطرح شده، رویکرد ماشینی ولز در مقام فیلمساز است؛ رویکردی که باعث شده شیمی شخصیتها و همراهکنندگی داستان میان تماشاگر و فیلم به سختی شکل گیرد یا اصلا شکل نگیرد و تنها با ابزار تکنیکی و وجوه فنی سینمایی روبهرو باشیم که اگرچه ممکن است برای منتقدان جذاب، نوآورانه و بدیع به نظر برسد، اما نمیتواند تماشاگر عام را متاثر و متمرکز کند؛ شاهد و اثبات این ادعا نیز برخورد سرد عامه مردم به گواه گیشه خالی فیلم در نمایشهای نخست در مقابل با برخورد گرم و مداحانه منتقدان از فیلم همشهری کین بوده است.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: محمد تقیزاده
بنابراین نخستین مواجهه هر بیننده عام و خاص با این فیلم به جایگاه و اهمیت این فیلم در تاریخ سینما مربوط میشود. به عبارت سادهتر مخاطب مدام به این فکر میکند که در حال تماشای بهترین فیلم تاریخ سینماست و این اتلاق اغراقآمیز تا پایان فیلم مخاطبان را رها نمیکند. نکته حایزاهمیت در اینجا این است که همشهری کین به هیچوجه و در هیچ نظرسنجی و طبقهبندی ازسوی مردم به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما انتخاب نشده و فروش اولیه فیلم نیز حکایت از شکست و ناکامی صاحبان و سازندگان این اثر هنری دارد. اما آنچه فیلم را تا این حد مهم و پرطمطراق کرده، توصیفات و تمجیدهای باورنکردنی است که منتقدان سراسر دنیا از امریکایی و اروپایی تا شمار زیادی از منتقدان ایرانی نثار فیلم کردهاند و این ادای احترام و دین به همشهری کین همچنان در میان اهالی قلم و رسانه در ایران ادامه دارد به گونهای که ساحت همشهری کین ساحتی مقدس به شمار میآید که نقد و بحث درباره کیفیت آن یا به خاص و ملتمس دیده شدن نویسنده مربوط میشود یا به کجفهمی و ناتوانی وی در درک فیلم.
اوپنینگ یا افتتاحیه فیلم از بحثبرانگیزترین بخشهای فیلم است. درحالی که القائات و تعاریف خاصی به این بخش نسبت داده میشود فیلم با فضایی ترسناک و با لحنی مخوف شروع میشود که تداعیگر فیلمهای هارور و پیشبینیکننده اثری ترسناک است که با موسیقی و تصاویر باشکوه یک شهر و دیوار و حصارهای آن گویی قرار است تداعیگر شخصیت و فضایی رعبآور، معمایی و پر رمز و راز باشد که با گذشت زمان و تغییر لحن فیلم به داستانی بیوگرافیک درباره یک فرد ثروتمند و روزنامهنگار، تمام تلاشهای اورسن ولز در ابتدای فیلم برای بهتصویرکشیدن فضایی خوفناک مورد سوال و تردید قرار میگیرد.اصلیترین و مهمترین نقطه قابل بحث همشهری کین شاید به نوع روایتپردازی فیلم مربوط شود که تا آن زمان این نوع روایتگری مرسوم نبوده و بدعت اورسن ولز در تعریف قصه از ابعاد مختلف و به روشهای متعدد از اصلیترین وجوه تکنیکی و متمایز فیلم محسوب میشود. اصلیترین نقطه قابل اتکای فیلم به اصلیترین نقطه قابل بحث فیلم نیز ارتباط پیدا میکند، چراکه تمهیداتی که ولز برای روایت قصه از آن استفاده کرده بیش از آنکه وجوه فرمیک و در خدمت درام باشد از جنبه تکنیکی حایزاهمیت است و همین تفاوت فرم و تکنیک اصلیترین و مهمترین محل بحث همشهری کین است که آن را تا بهترین فیلم تاریخ سینما و فیلمی مهم در روایتگری و تکنیک در آن زمان، متفاوت جلوه میدهد. تمهیداتی که فیلمساز به عنوان تکنیک فیلمسازی از آن بهره برده متنوع و قابل تحلیل و تمجید است از رنگ و نور پرکنتراست تا دوربین، موسیقی، تدوین و سبک کارگردانی و روایتگری همشهری کین موضوعاتی نیستند که به راحتی بتوان از آن عبور کرد، اما پرسش اینجاست که پردازش روایی و تکنیکبازیهای اورسن ولز 24 ساله در این فیلم تا چه حد ضروری و در خدمت فیلمنامه و روایت بوده است!
شخصیتپردازی اورسن ولز شاید ادعای در نیامدن دراماتیک فیلم را بهتر مشخص کند، چراکه تقریبا هیچ یک از کاراکترهای همشهری کین قادر به ایجاد سمپاتی و همراهی با تماشاگر را ندارند و اورسن ولز در نقش «چارلز فاستر کین» نیز تنها شمایلی نامفهوم از یک مرد ثروتمندامریکایی است که عدالتخواهی و مبارزه با فساد در وی تنها به جملات او محدود میشود و کنش قابل اعتنا و باورپذیری از این شخصیت برای متقاعدکردن تماشاگر در جهت فهم این کاراکتر وجود ندارد. گویی فیلمساز در پازلی که برای خود طراحی کرده شخصیتهایی را تعبیه کرده و قرار است این افراد به ترتیب و بدون کارکرد دراماتیک خاصی وظیفه خود را در تکمیل پازل فیلمساز ایفا کنند و در پایان نیز بدون توجه به کارکرد دراماتیک شخصیتها، فیلم با اشیا به پایان میرسد.
قدیمی بودن فیلم و تصاویر سیاه و سفید آن شاید برای تماشاگر عام به عنوان دلیل اصلی رخوت و بیمیلی برای تماشای آن تلقی شود حال آنکه مشکل گرم نبودن و همراهیبرانگیز نبودن فیلم به این تمهیدات مربوط نمیشود، چراکه شمار زیادی از فیلمهای کلاسیک دهه 40 سینمای امریکا هستند که هنوز بسیار تماشایی و سرگرمکننده محسوب میشوند.
مشکل فیلم اول اورسن ولز که تا سالهای سال به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما مطرح شده، رویکرد ماشینی ولز در مقام فیلمساز است؛ رویکردی که باعث شده شیمی شخصیتها و همراهکنندگی داستان میان تماشاگر و فیلم به سختی شکل گیرد یا اصلا شکل نگیرد و تنها با ابزار تکنیکی و وجوه فنی سینمایی روبهرو باشیم که اگرچه ممکن است برای منتقدان جذاب، نوآورانه و بدیع به نظر برسد، اما نمیتواند تماشاگر عام را متاثر و متمرکز کند؛ شاهد و اثبات این ادعا نیز برخورد سرد عامه مردم به گواه گیشه خالی فیلم در نمایشهای نخست در مقابل با برخورد گرم و مداحانه منتقدان از فیلم همشهری کین بوده است.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده: محمد تقیزاده
https://teater.ir/news/60826