«Sting» این است که اجزای خوبی دارد، از فیلمبرداری و عنکبوت ترسناک بگیرید تا بازیگران قابل قبول، اما نمی‌تواند کار جالبی با آنها انجام دهد. در ابتدا هیچ اتفاق جالبی در داستان نمی‌افتد، و سپس حتی فینال هم به نوعی خیلی پایان گویایی نیست. نمی‌دانم کمبود بودجه یا ایده وجود داشته، اما فیلم استینگ از آن دست تولیداتی است که اگر کاملا تشنه آثاری با محوریت موجودات ترسناک نباشید، می‌توانید به راحتی از آن بگذرید.
 چارسو پرس: یک شب، شهاب سنگی کوچک از آسمان مستقیماً به درون ساختمانی در نیویورک می‌افتد. خانه‌ای که شارلوت (یک دختر نوجوان) به همراه مادر و ناپدری‌اش در آن زندگی می‌کنند. نکته اینجاست که یک عنکبوت کوچک اما بسیار باهوش از آن بیرون می‌آید که ناگهان به یک هیولای قاتل تبدیل می‌شود. پس داستان درباره یک عنکبوت بیگانه است که پس از سقوط بر روی زمین، یک مجتمع آپارتمانی در بروکلین را به هرج و مرجی خونین تبدیل می‌کند. اصولاً با چنین فرضی می‌توان یک فیلم ترسناک عالی ساخت، اما در «استینگ» موتور روایت بیشتر از اینکه روشن شود متوقف می‌شود. اما چرا؟


چارسو پرس: پیش از هر چیز در مواجه با چنین اثری باید بگویم که خود من چندین سال است که یک فیلم واقعاً خوب در مورد عنکبوت‌ها ندیده‌ام. اگر چیزی را فراموش نکرده باشم، احتمالاً از «Arachnophobia» در سال ۱۹۹۰ بگیرید تا «Eight Legged Freaks» در سال ۲۰۰۲ تنها آثار عنکبوت محور قابل تماشا بوده‌اند. با این حال، در هر صورت، من قصد ندارم نبود فیلم خوب در این گونه خاص را در یاد مخاطبان تازه کنم، زیرا وقتی یک داستان مناسب برای روایت نباشد، به سادگی معلوم می‌شود که چیزی به نام یک فیلم ترسناک خوب نیز در مورد عنکبوت‌ها وجود ندارد.
بنابراین، حرف من پیرامون فیلم «Sting» نیز صدق می‌کند. این یعنی ما با یک اثر جذاب که بتواند شما را درگیر خودش کند روبرو نیستم؛ ولی حیف است که باید چنین بگویم، زیرا وقتی به فیلم استینگ نگاه می‌کنم، سخت است که اعتراف نکنم که پتانسیل خوبی در این ایده وجود داشته است. اما وقتی پای این فیلم ۹۰ دقیقه‌ای می‌نشینید و چیزی حدود ۶۰ دقیقه از آن می‌گذرد، تازه متوجه می‌شوید هنوز هیچ اتفاقی در این فیلم رخ نداده است. و اگر چیزی بدتر از یک فیلم ترسناک بیهوده وجود داشته باشد، آن یک فیلم ترسناک خسته‌کننده است.



شاید در نگاه اول وقتی به اسم کارگردان توجه کنید، چیزی چشم شما را نگیرد. اما چرا؟ چون ما با یک فیلمساز جوان و مستقل استرالیایی (کیا روچ ترنر) روبرو هستیم، که سه فیلم قبلی‌اش شامل یک دو گانه زامبی‌محور کوچک و یک اکشن سایبرپانک تا حدی ترسناک بوده که همگی در خود استرالیا نمایش داده شده‌اند. اما اکنون فیلم جدید او توانسته اکران بین‌المللی را تجربه کند. خب در چنین حالتی باید انتظار یک فیلم کوچک با محتوای بصری ضعیف را از چنین آثاری داشت. البته، این نباید دلیلی برای چراغ‌های هشدار دهنده باشد، زیرا افرادی مانند پیتر جکسون و جورج میلر نیز با آن نوع فیلم‌های کالتی کم‌هزینه کار خود را در استرالیا شروع کردند.
خب اکنون سوالی شکل می‌گیرد که مگر مشکل فیلم استینگ چیست؟! بزرگترین مشکل فیلم این کارگردان استرالیایی نبود یک هویت اورجینال برای آثار سینمایی این فیلمساز است. در واقع همه فیلم‌های کیا روچ ترنر شاید در نگاه ساده به اندازه کافی سرگرم‌کننده باشند، اما از همه طرف مشخص است که او از کارگردانانی که به آنها اشاره شد و دیگر فیلم‌سازان ژانری با سبک قابل تشخیص خودشان الهام می‌گیرد. این در مورد Sting نیز صدق می‌کند.



برای مثال: در یک مقدمه زیبا و فلش فوروارد در فیلم استینگ، ما می‌بینیم که چگونه یک کنترل کننده آفات در بروکلین نیویورک پس از گزارش صداهای ترسناک در دیوار خانه یک بانوی مسن که زوال عقل دارد، به بررسی آن می‌پردازد. این صحنه مذکور مصداق روشن سینمای پیتر جکسون در فرم کلاسیک است. منظور من دوربین‌هایی است که از زوایای عجیب و غریب به شکل کلوزآپ دور انسان‌ها می‌چرخند، یا نمایش شخصیت‌های دیوانه‌کننده و یک طنز خام برای ایجاد یک حال و هوا خوب.
یا در صحنه‌ای دیگر هنگامی که پیله یک عنکبوت بیگانه از فضا از طریق پنجره به داخل یک خانه عروسکی در طول تیتراژ آغازین فرود می‌آید و یک شخصیت از پله‌ها در نمای نزدیک همراه با موسیقی شبیه به آثار دنی الفمن پایین می‌رود، ما خود را در یک محصول قدیمی از تیم برتون تصور می‌کنیم. خب چنین چیزی در نگاه کلی بد نیست، و حتی واقعا زیباست. اما پس از این ارجاعات سینمایی، فیلمنامه روچ ترنر دیگر باید بر اساس شایستگی‌های خودش کار کند و اینجاست که شما به طور فزاینده‌ای متوجه می‌شوید که او واقعاً مهارت‌های فیلمسازان منابع الهام خود را ندارد.



در واقع پس از این شروع جذاب ما یک آپارتمان با ساکنان محدود روبرو می‌شویم که قرار است قربانی عنکبوت قاتل باشند. همانطور که استینگ (نام عنکبوت داستان) بزرگتر و گرسنه‌تر می‌شود، برخی از همان ساکنان آپارتمان به طور طبیعی در منوی عنکبوت قرار می‌گیرند و با دوز نسبتاً خفیف سرو می‌شوند، اگرچه مدتی طول می‌کشد تا به این لحظات برسیم. در هر صورت، شاید مهم‌ترین نکته مثبت این فیلم آن باشد که استینگ یا همان عنکبوت بیگانه با جلوه‌های عملی عالی از گروه Wētā Workshop ساخته شده است، تیمی که کارهای زیبایی را برای فیلم‌های ارباب حلقه‌ها انجام داده‌اند.
به جز این نکات، چیزی برای صحبت پیرامون این فیلم نیست. چون فیلمساز چند شخصیت محدود درون یک خانواده را می‌گیرد و مشکلات یک دختر که به دنبال رابطه با ناپدری خود است را محور یک فیلم هیولایی قرار می‌دهد. این خطایی است که فیلمساز در نبود محتوای کافی به دنبال آن رفته؛ در نتیجه فیلم نیز تا حدود یک سوم پایانی خود چیزی برای ارائه ندارد. بنابراین چیزی که فیلم را تا حدودی نجات می‌دهد جنبه بصری آن است.


نمی‌دانم چرا ساختمانی که شارلوت و خانواده‌اش در آن زندگی می‌کنند اینقدر تاریک به نظر می‌رسد، اما خود این سیاهی فضا به ساخت فضای تاریک فیلم کمک می‌کند. تاریکی و سایه‌های بلند در همه جای حضور دارند. نورپردازی ضعیف، همراه با طوفان زمستانی بیرون و پرده‌های دائما بسته، باعث می‌شود فضای داخلی خانه با تزئینات بسیار زیاد، پر از گوشه‌ها و شکاف‌هایی باشد که به طور بالقوه می‌توانند یک عنکبوت بیش از حد رشد کرده را پنهان کنند.
و سپس خود عنکبوت یا همان استینگ است که نظر مخاطب را به خود جلب می‌کند. من فکر می‌کنم تصمیم خوبی بود که سازندگان آن را به چیزی شبیه یک بیوه سیاه بزرگ تبدیل کرده‌اند. البته، عنکبوت‌های بزرگ معمولاً خیلی سریع نیستند، اما سازندگان در اینجا هدفشان واقع‌گرایی نیست، بنابراین اگر استینگ بخواهد در کسری از ثانیه از دید ناپدید می‌شود، مگر اینکه پایان فیلم نزدیک شود و ناگهان او عملاً در جای خود بایستد. این یعنی اوج منطق که یک عنکبوت قاتل ناگهان منتظر است که کسی با او کاری کند.


البته لازم به ذکر است که اگر کسی از عنکبوت می‌ترسد، این یکی در اینجا شما را کاملا تحت تاثیر قرار می‌دهد. به لطف ترکیب نور بسیار محدود و بافت براق بدن این عنکبوت، متخصصان CGI حتی مجبور نبودند تلاش زیادی برای متقاعد کردن این اثر نزد مخاطب انجام دهند.

در پایان باید گفت: مشکل «Sting» این است که اجزای خوبی دارد، از فیلمبرداری و عنکبوت ترسناک بگیرید تا بازیگران قابل قبول، اما نمی‌تواند کار جالبی با آنها انجام دهد. در ابتدا هیچ اتفاق جالبی در داستان نمی‌افتد، و سپس حتی فینال هم به نوعی خیلی پایان گویایی نیست. نمی‌دانم کمبود بودجه یا ایده وجود داشته، اما فیلم استینگ از آن دست تولیداتی است که اگر کاملا تشنه آثاری با محوریت موجودات ترسناک نباشید، می‌توانید به راحتی از آن بگذرید.