اختصاصی سایت خبری تئاتر /هاله میرمیری: فلسفهی نامگرایی یا نومینالیسم، جزو آن دسته از فلسفههایی است که در ایران اندکی مهجور مانده است. هستهی اصلی این فلسفه، آنچنان که جان استوارت میل نیز میگوید مبتنی بر آن است که « هیچچیز جز نامها وجود ندارد.» نومینالیسم، آیینی فلسفی است که خط بطلان برهرگونه ذاتگرایی میکشد و مفاهیم را نه به جوهرها که به اسامی یا عناوینی ارجاع میدهد که بهصورت قراردادی تعین شدهاند.
در این فلسفه، امور کلی، جهانشمول و انتزاعی فاقد معنااند و تنها امور جزئی و خاص دارای معنا هستند. از اینرو، ابژهها در جهان یک نامگرا تنها یک فصل مشترک دارند؛ « نامها». با همین فصل مشترک اگر به سراغ نمایش « اسم» تازهترین و اولین اثر کارگردانیشدهی « لیلی رشیدی» بروید، اهمیت نامها و مدلولهایی که با خود حمل میکنند را درخواهید یافت.
هر چند که مسالهی اصلی « ماتیو دلاپورت و الکساندر دولا پَتولیِر » در این نمایشنامه پیوندزدن نامها با مدلولهایشان است، مخاطب هوشیار با تماشای این اثر و در تحلیل نهایی درخواهد یافت، که نامها پرده از نوعی پیوند میان هویتها و شخصیتهای انسانی برمیدارند؛ پیوندی نه ذاتگرایانه و جوهری بلکه ساخته و برساختهی زمانهی خویش که قرار است هویت افراد را بهمثابهی نمایندگانِ نظم نمادین فاش کند. « اسم» رشیدی نیز تابع همین منطق است؛ نمایش در حد فاصل میان دو نریشن ابتدایی و انتهایی اتفاق میافتد و قرار است پرده از روابط انسانی میان یک خانواده و دوستانشان بردارد. مخاطب به محض ورود خود را در اتاق نشیمن و قسمتی از یک خانهی فرانسوی – با چیدمانی دلنشین، همراه با ذوق و سلیقهی فراوان- احساس میکند که قرار است در آن اتفاقاتی رخ دهد.
نامها بهانهی این رخدادها هستند. به این اعتبار، اسم منقسم به دو شق میشود که در نیمهی اول بهخوبی از عهدهی روایت میان نامها و رخدادها برمیآید و در نیمهی دوم با توان کمتری آن را پی میگیرد. اما نامها در این نمایش چه چیز را بازنمایی میکنند؟ درواقع میتوان اسامی موجود در نمایش رشیدی را از زوایای دید متفاوت رصد و آنها را در غالب چند تم طبقهبندی کرد. اولین و برجستهترین این تمها « اسامی» بهمثابهی مدلول و ظروفی برای حمل تاریخ و گذشته است.
در واقع، تاکید موکد روایتگر نمایش بر اسامی ایستگاههای مترو، نام خیابانها و میدان اصلی شهر و پیوند آنها با شخصیتهای معروف تاریخی، هنگامی که آدرس خانهی میزبان را شرح میدهد، این تم را به خوبی فاش میکند. پیر و بابو، خانوادهی چپی که نسبت به زبان فرانسوی تعصب دارند و به مناسبات سرمایهداری حساساند، باید در جایی زندگی کنند که به لحاظ تاریخی ارزشش را داشته باشد. در همین نقطه، اهمیت پیوند میان نام، هویتها و گذشتهی تاریخی عیان میشود. نامها در این تم تنها یک نام نیستند، بلکه به نوعی گذشتهی تاریخی را با خود حمل میکنند و افراد با تمسک به آن هویت خود را برمیسازند.
این پیوند باری دیگر و با ورود شخصیت « ونسان» - برادر بابو- به صحنه، خود را عیان میکند. شخصیت شوخ، بذلهگو، سهلگیر و راست ونسان در مقابل پیر ِ چپ که نسبت به سرنوشت نامها و مفاهیم و گذشتهی تاریخیشان حساس است معنا مییابد. به این اعتبار، دومین تم غالب نمایش برای مخاطب عیان میشود؛ « نامها» بیانگر هویت افراد هستند. با اتکا به چنین رویکردی، بسیار طبیعی است که شخصیتی چون پیر نسبت به نامی چون « آدولف» حساس باشد. نام آدولف و پیوند آن با شخصیت هیتلر، در نزد وی مدلول و ظرف هویتی تاریخی است که در حق نسل بشر جنایات بسیاری مرتکب شده است. از اینرو، خیلی مهم نیست که این آدولف شخصیت نخست رمان « بنجامین کنستانت» باشد و یا آدولف هیتلر؛ بهعکس، آنچه مهم است تصویر یا مدلولی است که با صدازدن این نام به یاد مخاطب میآید. در همین نقطه، سویههای تفکر دیالکتیکی نویسندگان نمایشنامه نسبت به سرنوشت نامها توجهمان را به خود جلب میکند؛ آدولف بودن منجر به ظالم شدن شده است و یا به عکس، ظالم بودن منجر شکلگیری آدولف؟! پاسخ دادن به این پرسش کار آسانی نیست و در این میان آنچه مهم به نظر میآید آن است که آدولف بودن به نوعی تقلید از نوعی منسک و مرام فاشیستی است.
توگویی، همواره دیگری وجود دارد تا معانی شکلگرفته نام ما را از آن خود کند و ما باید انحصار این نام را از او برباییم. به این تعبیر، معنای نام ما همواره پیشینی است و هماره دیگری وجود دارد که نام ما را از آن خود کرده به واسطهی الصاق برچسبهایی هویتهایمان را قضاوت کند.
نمایش اسم تا زمانی که میخواهد روند این قضاوت را به اجرا درآورد بسیار موفق است. مباحثات سیاسی میان افراد- خاصه پرسوناژهای مرد نمایش- بازی با کلمات و البته هویتهای چپ و راست، و به سخره گرفتن بخشهایی از تاریخ جزو این موفقیتها است. بازی با زنجیرهی ناتمام دالها و ارجاعشان با هویتها تا نیمهی دوم نمایش ادامه مییابد؛ با این تفاوت که از نیمهی دوم نمایش به بعد این دالها بهانهای میشوند برای اعترافاتی که شخصیتها در پس پشت آن پنهان شدهاند. این اعترافات البته از منظق فلسفهی نامگرایانه تبعیت نمیکنند و مخاطب به یکباره شاهد اتفاقاتی میشود که گویی ذاتی یک شرایط است. با این حال، نمایش اسم، حتی زمانی که اندکی از ریتم میافتد و پای مسائل حاشیهای را به میان میآورد، از آن رو که اثری واسازانه است، دیدنی و قابل توجه است.
جلسه نقد «کوکوی کبوتران حرم» برگزار شد
گزارش تصویری نمایش «یه دورهمى ساده با سیمین» کارگردان: مهشید بدرنیا
گزارش تصویری نمایش «فهرست» کارگردان: رضا ثروتی
فراخوان مراسم افتتاحیه جشنواره بین المللی تئاتر کودک و نوجوان
بازدید وزیر ارشاد از روند بازسازی تئاترشهر
اجرای یک تئاتر با 6500 نفر تماشاچی
اولین تجربه کارگردانی تئاتر منوچهر هادی در نیاوران اجرا میشود
پیشفروش بلیت نمایش «تخلف ميزانسنيک سهراب» آغاز شد
تجربه مشترک مهدی پاکدل و ایمان افشاریان در تئاتر
فرزاد امینی از «عشق سال های وبا» گفت
«ستوانِ اینیشمور» دو اجرایی شد
نظر محمدرضا خاکی درباره «هیچ کس نبود بیدارمان کند»
یادداشتی درباره خصوصی سازی در تئاتر/ به بار نشستن آزادسازیِ ویرانی