فیلم «هفتاد سی» اگرچه بر پایه یک ایده خوب بنا شده که به نظر می‌رسد حاصل دغدغه‌های اخلاقی فیلمساز است، اما در مراحل بعد از ایده نتوانسته حق آن را ادا کند و هم در فیلمنامه و هم در کارگردانی ضعف دارد.
چارسو پرس: مدت‌هاست جریان اصلی سینمای ایران، نه‌تنها ژانر اصیل و بسیار مهم «کمدی» را به دست فراموشی سپرده، بلکه به‌جای آن آلترناتیوی به‌نام «شبه‌ژانر کمدی آبگوشتی» را علم کرده است! اگر آثار سالیان اخیر این شبه‌ژانر را مرور کنیم، به قواعد ثابتی خواهیم رسید که در تمام این به‌اصطلاح فیلم‌ها، در حال تکرار است؛ از نوستالژی‌بازی و قدم‌زدن روی انواع و اقسام خط قرمز‌ها بگیرید تا شوخی‌های نخ‌نماشده‌ جنسی و صد البته، رقص و آواز به مقدار لازم! حتی استفاده از کلمه‌ فیلمنامه برای این شبه‌ژانر، توهین به خود کلمه‌ «فیلمنامه» است و عزیزان سینمانابلد، ترجیح می‌دهند به‌جای روایت یک داستان، ولو بسیار ابتدایی و دم‌دستی، کولاژی نامنظم و نامنسجم از مبتذل‌ترین کلیپ‌های اینستاگرامی را به مخاطب خود ارائه کنند. 

در ادامه‌ آثار بسیار فاخر این شبه‌ژانر، اینک با «هفتاد سی» روبرو هستیم که به‌جز عدم استفاده از شوخی‌های جنسی (که تقریباً تنها امتیاز این اثر محسوب می‌شود)، سایر قواعد را موبه‌مو رعایت کرده است. فیلم تا رسیدن به نقطه‌عطف اول خود، بد پیش نمی‌رود و رمقی برای گرفتن خنده از مخاطب خود دارد؛ اما به‌محض مشخص‌شدن کشمکش اصلی فیلم (بیماری سرطانِ شخصیت یعقوب با بازی سیاوش طهمورث)، فیلم سقوط آزاد تأسف‌باری را تجربه می‌کند. ارسطو در رساله‌ بوطیقا، در توصیف کمدی می‌گوید: «آنچه [در کمدی] موجب ریشخند و استهزا می‌شود، امری‌ است که در آن عیب و زشتی هست، اما آزار و گزندی از آن به کسی نمی‌رسد.» به‌بیان دیگر، اگر خنده‌ای به واسطه‌ کمدی از تماشاگر برمی‌خیزد، نه به‌دلیل شرم‌آوربودن یا زشتی خود شخصیت‌ها، بلکه به‌خاطر مسخرگی و خنده‌داربودنِ تصمیم‌ها و کنش‌های کاراکترهاست. نویسنده و کارگردان در «هفتاد سی»، دقیقاً گزینه‌ اول را برگزیده‌اند و نه فقط شخصیت‌های خود، بلکه در اصل طبقه‌ اجتماعی آن‌ها را نیز به توهین‌آمیزترین وضعیت ممکن، به لجن می‌کشانند. 

شخصیت‌ها یا دقیق‌تر بگویم ناشخصیت‌ها، اندک نشانی از انسان‌بودن ندارند. زندگی یعقوب برای این گروه حتی ذره‌ای مهم نیست و صرفاً وابستگی یک جایزه‌ هنگفت و چندمیلیاردی به زنده‌ماندن او، علت تقلای اطرافیان یعقوب است. ولع سیری‌ناپذیر و رقابت ضدانسانی طبقه‌ فرودست در این اثر، به‌جایی می‌رسد که برای به تعویق‌انداختن مرگ یعقوب، یکی مادر خود و دیگری عمه‌اش را به حراج می‌گذارد! «هفتاد سی» صد البته به همین نکته بسنده نمی‌کند و برای تمام افراد این گروه برنامه‌ای دارد تا همه‌ آن‌ها را احمق، بی‌عرضه و دست‌وپاچلفتی به نمایش بگذارد.

بیشتر بخوانید: نقد و یادداشت سینمای ایران


آنقدر غلظت این حماقت و بدبختی بالاست که تصور کنید جایزه‌ای میلیاردی در کار نبود. آن وقت این گروه کفتارصفت، دقیقاً چه برنامه و توانی برای حل مشکلات بی‌پایان خود داشتند؟ زمانی که پروژه‌ زنده‌نگه‌داشتن یعقوب با چالشِ نداشتن بودجه مواجه می‌شود، برات و پرویز به‌همراه سیاوش، سراغ چالش کباب‌خوری در چند دقیقه ‌می‌روند تا علاوه بر تکمیل‌شدن سلسله اقتباس‌های فیلم از فضای کلیپ‌های اینستاگرامی، پازل ناسزاگویی به طبقه‌ فرودست جامعه کامل شود! بلعیدن کوبیده‌ها توسط این سه نفر، با اسلوموشن‌های طولانی و قاب‌های بسته همراه است. این سکانس نشان می‌دهد بهرام افشاری، یا نمی‌داند که دکوپاژ انتخاب‌شده از سوی او چه حس و معنایی را خلق می‌کند که در این صورت باید فعلاً کارگردانی را ر‌ها کند و بیشتر با این مقوله آشنا شود، یا اینکه می‌داند و عامدانه چنین تصویری را عرضه کرده است که در این صورت بهتر است که کلاً همه‌چیز را ر‌ها و مدتی با خود خلوت کند! 
نقدنویسی برای آثار شبه‌ژانر کمدی آبگوشتی سینمای ایران، تبدیل به عذابی دردناک، ملال‌آور و تکراری شده است.

 یکی پس از دیگری، فیلم‌های این ژانر ساخته می‌شوند، اکثر سالن‌ها و اکران‌ها را به خود اختصاص می‌دهند و مجال و فرصت برای اکران سایر فیلم‌هایی سینمایی را محدود و محدودتر می‌کنند. اقبال نگران‌کننده سینمارو‌های ایرانی به این آثار، هم آورده‌ مالی خوبی برای سرمایه‌گذاران به ارمغان می‌آورد، هم تضمین‌کننده‌ ادامه‌ این مسیر تأسف‌برانگیز است و هم باد به غبغب مسئولان سینمایی کشور می‌اندازد که فروش این آثار را به‌نام رونق و شکوفاشدن سینمای ایران فاکتور می‌کنند. تا وقتی که فروش آثار این شبه‌ژانر، پیشاپیش تضمین‌شده است و پشت‌سرهم رکوردشکنی می‌کنند، تا زمانی که سینمارو‌های ایرانی تصمیم دارند با قدرت، مخاطب این آثار باشند و با ابتذال غلیظ و توهین‌های بی‌پایان این شبه‌ژانر به خودشان بخندند، آش همین آش و کاسه، همین کاسه خواهد ماند. 

منبع: فرهیختگان
نویسنده: حمیدرضا رنجبرزاده