«رگهای آبی» قرار بود فیلمی درباره فروغ باشد، اما در نهایت بیشتر شبیه به یک تلاش ناموفق برای بازسازی زندگی او شده است. نه قصهگویی فیلم به اندازه کافی عمیق است، نه بازیها آنقدر باورپذیرند که مخاطب را درگیر کنند.
چارسو پرس: یکی از بخشهای مورد توجه چهلوسومین جشنواره فیلم فجر، بخش نمایشهای ویژه است، سانسی که طبق برنامه هر شب ساعت ۲۲ یک فیلم خارج از بخش مسابقه را برای اهالی رسانه و منتقدان پخش میکند. اولین فیلمِ این بخش در جشنواره امسال «رگهای آبی» به کارگردانی جهانگیر کوثری بود، اثری پر حرف و حدیث که به زندگی فروغ فرخزاد میپردازد.
فیلم جهانگیر کوثری محصول سال ۱۴۰۰ است و حالا پس از سه سال فرصت اکران به آن دست داده است، اینکه این جشنواره فرصتی برای به نمایش گذاشتن آثار سینمایی پشت سد مانده ایجاد کرده اتفاق مثبتی در روند برگزاری جشنواره چهلوسوم است و از طرف دیگر باعث میشود کیفیت واقعی فیلمهایی که پخش نمیشوند به مخاطبان سینما نشان داده شود.
فیلم «رگهای آبی» دو داستان را به صورت همزمان روایت میکند، یکی بخشهایی از زندگی فروغ فرخزاد، شاعر نامدار معاصر (از کودکی تا مرگ) که بازی آن برعهده باران کوثری بوده و دیگری شخصیتی به نام فروغ با بازی ستاره پسیانی که بخشهایی از زندگی او شبیه به فرخزاد است و با این شاعر بسیار همدردی میکند. اما این روایت دوگانه کمک ویژهای به جذاب شدن فیلم نمیکند و باعث شده شخصیتهای داستان به درستی به مخاطب شناسانده نشوند.
مستند یا سینمایی، مسئله این است
در حقیقت فیلمساز در این اثر از یک سو میخواهد فیلمی مستندگونه درباره فروغ داشته باشد و از طرف دیگر، تلاش دارد با یک روایت دراماتیک، زندگی این شاعر را در حال و هوای امروز بازنمایی کند و این مسئله دقیقا تبدیل به پاشنه آشیل فیلم میشود، چون خروجی اثر نه یک مستند پرتره است، نه یک فیلم سینمایی درام، چیزی معلق بین این دو گونه که به هیچکدام متعلق نیست. فیلم جهانگیر کوثری روندی نامتعادل بین زندگی دو فروغش دارد که روایت هر دو را تا حدودی ابتر میگذارد، یعنی در بخش زندگینامه فروغ فرخزاد هیچ اطلاعات تازه و ویژهای نمیبینیم و در بخش امروزی هم مخاطب فرصت نمیکند از نظر احساسی با قهرمان داستان ارتباط برقرار کند.
یکی از ضعفهای اصلی این فیلم پر سروصدا این است که هیچ چیز تازه و ویژهای از زندگی فروغ به عنوان یکی از شاعران مطرح معاصر به مخاطبش ارائه نمیدهد و اگر کسی اطلاعات محدودی از زندگی این شاعر داشته با یک جستجوی ساده تمام آن چیزی که در فیلم «رگهای آبی» دیده را به دست میآورد، البته قطعاً در سرچ اطلاعات بیشتری هم هست که کوثری اصلاً به سمت آنها نرفته است. زندگی فروغ فرخزاد موارد فراوانی برای جذابتر شدن داستانش داشت، اما به نظر میرسد برخی خودسانسوریها اجازه تبدیل شدن به یک اثر ناب را به این فیلم نداده است.
باران کوثری شبیه فروغ است؟!
مسئله مورد بحث دیگر که یکی از جنجالهای این فیلم از زمان آغاز پخش اخبار مربوط به تولید آن است، انتخاب باران کوثری برای بازی در نقش فروغ بود، انتخابی که بسیار بحث برانگیز بود و منتقدان فراوانی داشت. در اینکه باران کوثری در کارنامه هنریاش آثار قابل اعتنایی دارد و بازیگر توانمندی است، شکی وجود ندارد، اما آیا انتخاب او برای به تصویر کشیدن شاعری مثل فروغ انتخاب درستی بود؟ فروغ فرزاد و باران کوثری از نظر ظاهری و فیزیکی با هم تفاوتهای فراوانی داشتند و این اولین نکتهایست که در تماشای فیلم «رگهای آبی» توی ذوق مخاطب میزند.
از طرف دیگر نوع بیان و صدای فروغ فرخزاد باتوجه به فایلهایی که از او همچنان در دسترس است، کاملا برای مخاطب آشناست و به همین دلیل کسی که قبلا اصل این فایلها راشنیده باشد، نمیتواند و صدا و لحن باران کوثری را برای این نقش بپذیرد. اگرچه باران کوثری تلاش زیادی کرده که در خوانش شعرها بدون ایراد باشد و در این امر تا حدود زیادی موفق بوده، او پیش از این هم در نقش «پروین اعتصامی» نقش یک شاعر را بازی کرده بود و در زمینه خواندن شعر استانداردهای لازم را دارد.
در کل وقتی به فروغ فکر میکنیم، انتظار داریم زنی را ببینیم که ترکیبی از سرکشی، لطافت و جسارت در وجودش موج میزند. اما بازی کوثری بیش از حد کنترلشده به نظر میرسد، انگار خودش هم هنوز باور ندارد که این نقش را برعهده دارد و بیشتر فروغ را «بازی» میکند تا خود را فروغ بداند.
فیلم «رگهای آبی» با وجود اینکه محمود کلاری را به عنوان مدیر فیلمبرداری و هایده صفییاری را به عنوان تدوینگر در اختیار دارد و در مقابل دوربین هم فهرست بازیگرانش از نامهای آشنا خالی نیست، اما درگیر افت و خیزهایی است که ضرباهنگ و جذابیت اثر را از بین میبرد. برخی سکانسها بیش از حد کشدار و بیدلیل طولانیاند، در حالی که برخی لحظات کلیدی خیلی سریع رد میشوند، بدون اینکه حس لازم را منتقل کنند.
بیشتر بخوانید: مطالب و اخبار سینمای ایران
یک تلاش ناموفق برای بازسازی زندگی فروغ
«رگهای آبی» قرار بود فیلمی درباره فروغ باشد، اما در نهایت بیشتر شبیه به یک تلاش ناموفق برای بازسازی زندگی او شده است. نه قصهگویی فیلم به اندازه کافی عمیق است، نه بازیها آنقدر باورپذیرند که مخاطب را درگیر کنند. با توجه به محدودیتهایی که در نمایش زندگی فروغ وجود دارد، شاید بهتر بود فیلمساز زاویه جدیدی برای پرداختن به او پیدا میکرد، نه اینکه در همان چارچوبهای قدیمی و تکراری بماند. اگر بخواهید این فیلم را ببینید، باید بدانید که قرار نیست چیز جدیدی از فروغ کشف کنید. اما اگر صرفاً میخواهید ببینید که سینمای ایران چقدر در نزدیک شدن به چنین چهرههایی موفق یا ناموفق است، «رگهای آبی» میتواند یک تجربه متفاوت باشد.
https://teater.ir/news/68689