«رها» احتمالا اگر دومین تجربهی کارگردانش بود میتوانست بهترین فیلم جشنواره در سه روز اول باشد. البته تا همینجا هم اولین فیلم حسام فرهمند موفق ظاهر شده. تماشاگر و منتقد را راضی میکند. فقط اگر کارگردان برای پایان دادن فیلم آنقدر دست دست نمیکرد که قصه از رمق بیفتد و میدانست کجا کات بدهد که تماشاگر شوکه از سالن خارج شود، فیلم بهتری میشد.
چارسو پرس: طبیعی است که در اولین تجربه فیلمساز دلش میخواهد همهی ایدههای فیلمنامه به تصویر کشیده شوند. امیدوارم در فیلمهای بعدیاش اما تن به کوتاه کردن فیلم بدهد.
«رها» داستان خانوادهای است که از طبقهی متوسط به فرودست کاسته شدهاند چون پدر خانواده سر کارش شاهد لحظهای دلخراش بوده که بعد از آن نتوانسته ادامه بدهد و حالا میرود پیش سمسارها و وسایل دستدوم یا چیزهایی را که مردم دور میریزند برمیدارد و با خودش میآورد خانه تا تعمیرشان کند و از بعضیهایش خودشان استفاده میکنند و بقیه را هم میفروشد و پول کمی به دست میآورد. نقش پدر خانواده را شهاب حسینی بازی میکند که انصافا بازی خوبی دارد اما به جز او، «رها» گروه بازیگران درجه یکی را کنار هم قرار داده. هم غزل شاکری به عنوان مادر خانواده بهترین بازی کارنامهاش تا امروز را در فیلم ارائه میدهد و هم بازیگران جوان نقش رها و سهیل طبیعی و روان بازی میکنند.
نقد فیلم «رها» حسام فرهمند
بعد از مدتها در سینمای ایران، خانوادهای به تصویر کشیده شده شبیه خانوادههای معمولی که دعوا دارند، شوخی میکنند، همدیگر را دوست دارند و علیرغم مشکلات و گهگاه سرکوفت زدنها پشت یکدیگر میایستند. اما مهمترین نکتهی فیلم بنظرم ساختن شخصیتی مثل توحید است. مردی که بنظر بیعار میرسد و همه چیز را راحت میگیرد. وقتی دخترش موهایش را میفروشد، خودش را به آن راه میزند و سعی دارد توجیه ببافد. با این حال در بزنگاه این مرد اخلاقمدار واقعی است. عاشق خانوادهاش است و هر کاری از دستش بربیاید برای آنها میکند.
فیلم مقدمهی خیلی خوبی برای شناساندن این خانوادهی دوستداشتنی تنگدست دارد. یک جاهایی از دست توحید عصبانی هم میشوید مثل وقتی لباسهای دست دوم مینا را قبول میکند و این نداشتن عزت نفس عصبیتان میکند اما شخصیت منحصربهفردی است. تیپ معمول سینمای ایران از مردهای طبقهی پایین نیست. اتفاقا آدم روشنی است بخصوص نسبت به دخترش و این حال تماشاگر را خوب میکند. آن تصوری را که فیلمهای سعید روستایی نسبت به طبقهی پایین به وجود آوردهاند، برطرف میکند.
از همان اواسط فیلم میتوانید متوجه تاثیر اصغر فرهادی و فیلمهایش بشوید. نه از آن کپیهای قلابی که سعی میکنند شبیه فرهادی شوند. فرهمند در کارگردانی تر و تمیز و با جزییات و روابط شخصیتها و آن جهانبینی مواجهههای اخلاقی پیچیده در موضوعات تحتتاثیر فرهادی است و اتفاقا این تاثیر روی فیلم مثبت بوده. هر حرکتی شبیه بازی شطرنج یک واکنش در پی داشت و هر کنش و واکنشی چند وجه اخلاقی پدیدار میکرد که همه هم درست بودند. بخشی از حقیقت همیشه نزد دیگری بود.
نکات مثبت
- بازی فوقالعادهی همهی بازیگران
- فیلمنامهی خوب با شخصیتپردازیهای عالی
- سکانسهای به یادماندنی مثل شانه زدن موهای دختر
نکات منفی
- اسم فیلم!
- کارگردان نتوانسته پایان درست فیلمش را انتخاب کند
فیلم میتوانست در آن سکانس دیدن کفشهای رها تمام شود اما بنظرم هوشمندانه بود که داستان را جلوتر ببرد و پدر دوباره به آن مغازهی تعمیر لپتاپ برگردد و دومین شوک بزرگ به تماشاگر وارد شود. قبلتر با توجه به کاراکتری که از پسر پولدار قصه دیده بودیم، زورگویی مدام او و مظلومیت توحید و خانوادهاش فیلم وارد یک جنگ طبقاتی به نفع طبقهی ضعیف شده بود. پولدارها آدمهای کثیفی بودند و ضعفا بیگناه. آن چرخش ناگهانی در اواخر فیلم موازنه را درست کرد اما مشکل اینجاست که فرهمند دیگر ماجرا را رها نکرد. بعد از مطرح کردن این گره جدید به اندازهی نیمساعت قصه را کش داد. مشکل این نبود که مثلا فیلم کند شده یا زیادی طول کشیده. فیلم رمق تماشاگر را در همان شوک اول گرفته بود. شوک دوم به خاطر ساختن یک جهانبینی تمیز و درست قابل قبول بود اما بعد از آن واقعا دیگر کششی وجود نداشت. میزان پند و اندرزها در حد کلید اسرار شد.
اگر آن نیمساعت پایانی وجود نداشت «رها» بنظرم نوید کارگردانی را میداد که در همان فیلم اولش به جایی نزدیکی «جدایی نادر از سیمین» رسیده. همچنان به آیندهی حسام فرهمند امیدوارم. کسی که در فیلم اولش توانسته یک قصهی پرکشش با کارگردانی خوب به تصویر بکشد شانس این را دارد که فیلمساز مطرحی شود. کارگردانی که انقدر خوشسلیقه است که تایپوگرافی اسم فیلمش موهای رها شدهی دخترک قصه باشد و در عین حال انقدر پخته نیست که بداند «رها» برای یک فیلم اسم بدی است. اسمی است که در یاد نمیماند.
نویسنده: صوفیا نصرالهی
https://teater.ir/news/68813