در دنیای واقعی، جانشین پاپ فرانسیس که به تازگی درگذشته، احتمالاً صحنهای از یک فیلم یا سریال درباره پاپها را دیده است. لحظهای امضادار که تقریباً در همه بازنماییهای سینمایی از پاپ تکرار میشود: دوربین پشت سر پاپ حرکت میکند، شاید بهآرامی و با افکت اسلوموشن، در حالی که فریادهای جمعیت پرشورتر میشود. پاپ تازهمنتخب، با لباسهای رسمی و سنگینی که هنوز برایش ناآشنا هستند، برای نخستین بار بر بالکن مشرف به میدان سنتپیتر ظاهر میشود. یکی از کاردینالهای ارشد با لحنی رسمی فریاد میزند: «Habemus Papam» – «ما پاپ داریم» – و سپس نام جدید پاپ را اعلام میکند.
از زاویه دید پاپ، پشت سرش، میدان وسیع و پر از هزاران نفر را میبینیم – که البته در فیلمها اغلب با جلوههای ویژه یا سیجیآی ساخته میشوند. اما جانشین واقعی پاپ فرانسیس باید این صحنه را نه در فیلم، بلکه در واقعیت زندگی کند.
این لحظه یکی از نمادینترین صحنهها در سینمای جهان است که بارها در آثار گوناگون تکرار شده و چارسو پرس آن را نمونهای بینظیر از تلاقی واقعیت و روایت سینمایی میداند؛ جایی که قدرت، ایمان، و تصویرسازی در هم تنیده میشوند.
در ادامهی پرداخت به بازنمایی پاپها در سینما و تلویزیون، میتوان گفت که فیلم دو پاپ (The Two Popes) ساختهی فرناندو میرلس در سال ۲۰۱۹، نقشی کلیدی در شکلگیری تصویر پاپ فرانسیس در ذهن مخاطبان غربی داشته است. جاناتان پرایس با ایفای نقش کاردینال خورخه برگولیو (پاپ آینده)، تصویری گرم، صمیمی و شوخطبع از پاپ ارائه میدهد؛ شخصیتی فروتن و صادق، که با درک مردمی و زبان سادهاش، در تضاد آشکار با پاپ محافظهکار وقت، بندیکت شانزدهم (با بازی آنتونی هاپکینز) قرار میگیرد.
در این فیلم، فرانسیس شخصیتی مثبت و پذیرفتنی دارد، فاقد همان عصبانیتهایی که گاهی از نسخه واقعی او نقل شده است؛ از جمله همان نقلقول معروف که گفته بود «اگر کسی به مادرتان توهین کند، اشکالی ندارد اگر او را بزنید». چارسو پرس معتقد است این تضاد دو شخصیت و اشتراک در قدرت، فرصتی بینظیر برای بررسی روانی و معنوی جایگاه پاپ در قالب یک فیلم فراهم میکند. فیلم حتی یک صحنه اعتراف بین دو پاپ را به تصویر میکشد—رویدادی که تا پیش از این فقط در تخیل سینمایی ممکن به نظر میرسید.
فیلم با لحظهای به سبک مایکل کورلئونه آغاز میشود، جایی که برگولیو مایل به استعفا از مقام کاردینالی است، اما بندیکت او را بازمیدارد. این الگو بعدها در فیلم Conclave با بازی رالف فاینس نیز تکرار میشود. در هر دو اثر، میل به کنارهگیری در آغاز، عملاً نشانهای از رسیدن به بالاترین قدرت است—درست مانند مایکل کورلئونه در پدرخوانده ۳، که اعترافاتش به یک کاردینال خیالی، در نهایت به تبدیل آن کاردینال به پاپ منجر میشود.
سینمای جهان همچنین بارها از مفهوم «پاپی که خودش نمیخواهد پاپ شود» بهره برده است. از میشل پیکولی در فیلم ما پاپ داریم (We Have a Pope) تا رابی کالترین در کمدی جنجالی پاپ باید بمیرد (The Pope Must Die)، که در نسخه سانسورشده با عنوان پاپ باید رژیم بگیرد (The Pope Must Diet) منتشر شد، این روایت تکرار شده است. در هر دو مورد، پاپهایی با انگیزههایی انسانی، درگیر در سیستمی فاسد و پیچیده تصویر میشوند.
در نهایت، بازنمایی پاپ در سینما صرفاً محدود به ایمان یا مذهب نیست، بلکه نوعی مواجهه با قدرت، انسانیت و انتخابهای دشوار است—موضوعاتی که همچنان برای مخاطبان جهانی جذاب باقی میمانند و بخشی مهم از تحلیلهای فرهنگی و رسانهای به شمار میروند.
شاید هیچ شخصیتی به اندازه پاپ پیوس سیزدهم در سریال پاپ جوان (The Young Pope) ساخته پائولو سورنتینو، چنین شوکهکننده و در عین حال طنزآلود نبوده باشد. جود لا در نقش کاردینال لنی بلاردو، پاپی را تصویر میکند که با استانداردهای سنتی کلیسا فاصلهای چشمگیر دارد—از کشیدن سیگار گرفته (که البته جان بیستوسوم و بندیکت شانزدهم نیز سیگاری بودند) تا راه رفتن با لباس شنای سفید مینیمال روی ساحل، در حالی که بدن عضلانیاش را به نمایش میگذارد.
این تصویر اغراقشده از پاپ، بازتابی از نگاه سورنتینو به قدرت، نفاق و ساختار کلیساست. در دنیایی که پاپ باید نمایندهی خدا روی زمین باشد، پاپ جوان چهرهای عجیب و متناقض از او میسازد—کسی که همزمان مقدس، خودشیفته و گاه حتی بیرحم است.
در همین راستا، مسئلهی پدرسالاری و زنستیزی در ساختار کلیسای کاتولیک نیز از چشم سینما دور نمانده است. شخصیت افسانهای پاپ ژاندارک یا پاپ ژوان، زنی که گفته میشود در قرن نهم میلادی با پنهان کردن جنسیت خود به مدت دو سال بر تخت پاپی نشسته، بارها در آثار مختلف بازآفرینی شده است. لیو اولمان در فیلم پاپ ژوان (1972) این نقش را ایفا کرد؛ پاپی با چهرهای سرد و مصمم، که بیشتر شبیه ژاندارک است تا رهبر مذهبی.
به نظر میرسد پاپ بودن، نوعی بازی در نقش اصلی یک فرنچایز پیچیده است—نقشی پرمخاطره و گاه ناسپاس، که نظرات دربارهاش پیش از آغاز و پس از پایان مطرح میشوند. شاید زمان آن رسیده که فیلمی تازه خلق شود، مثلاً با عنوان دوباره بزرگ باش (Great Again) به قلم پیتر مورگان، که در آن جاناتان پرایس بار دیگر در نقش پاپ فرانسیس ظاهر شود. در این فیلم فرضی، پاپ سالخورده در واپسین دیدار خود با یک سیاستمدار جاهطلب و بیدرک (مثلاً جیدی ونس با بازی سم راکول) تلاش میکند روح او را بازخرید کند.
تمام این آثار، چه در لحن طنز و چه در قالب درام، یک هدف مشترک دارند: کاوش در پیچیدگیهای جایگاهی که میان آسمان و زمین، حقیقت و قدرت، ایمان و تردید معلق است—جایگاهی به نام پاپ.
منبع: گاردین
نویسنده: نسرین پورمند