سایت خبری تئاتر / هاله میرمیری: با خوانشی نشانهشناسانه و مبتنی بر ایدههای زبانی میتوان به سراغ اثر آذرنگ رفت و متوجه آن شد که هسته اصلی ملودرام آن بر چه ساز و کاری سوار است. فضای رئال نمایش وی، همزمان محیط داخلی دو آپارتمان مجزا و البته سوار بر هم- یکی متعلق به اواخر دهه شصت و دیگری حاضر در زمان حال را بازنمایی میکند که هر کدام روایت و داستانی متفاوت و مربوط به هم دارند
راست میگوید براهنی هنگامی که مینویسد:« دهه شصت نگذشته است. دهه شصت نمیگذرد. دهه شصت با من میماند.»دهه 60 برای تمام کسانی که آن را از سر گذراندند، دههای چالشزا و متناقضنماست؛ دههای است که محتوای درون آن با انواع و اقسام احساسات و مدلولهای ضد و نقیض پر میشود و ما، آنهایی که این سالهای کشآمده را از سر گذراندهایم، نمیدانیم این احساسات متناقض از کجا آمدهاند. به خودمان میآییم و میبینیم که ترس را در کنار تعصب، اندوه را دوشادوش شادی، مهر را توامان با تنفر، در یک بسته احساسی واحد قرار دادهایم، خود را به آن متعلق میدانیم و نامش را گذاشتهایم« ما؛ دههی شستیها». این دهه برای تمام جوانان بیست و سی سالهِ متولد در آن، چونان میل غریب و ناشناختهای است که همزمان منبع ترس و گریز و جایگاهی برای پناه گرفتن در آن است.
«ایننسلجوان بیسن نشان میدهد که دهه شصت فقط یک دهه نیست؛ یک دهه است به اضافه صد دهه، دویست دهه، چرا که هیچ دههای تنها نیست.»
با اتکا به مواضع نسلی موجود در همین دهه است که بسیاری از جوانان متولد شده در آن، رفتار نسل بعد از خود را به سخره میگیرند و به میانجی وحشتهای موجود در همین دهه – وحشتهایی برآمده از جنگی هشت ساله و تغییرات ایدئولوژیک و ساختاری پس از انقلاب اسلامی- است که شادیهای کوچک امروزین آنها دیری نمیپاید و از میان میرود. دهه شصت اما هر چه باشد در اصل ماجرا برای متولدیناش فرقی نمیکند. با مشاهدهای دقیق و با یک حساب سرانگشتی میتوان دید که اکثر متولدین این دهه – خاصه نیمه اول آن- دارای احساسات متناقض، عصیانهای روحی و رفتارهای شورانگیزاند؛ آنها خاطرات تلخ و بهیادماندنی دهه 60 را، از تنگاتنگ اذهان آشفتهشان بیرون میکشند و به شکلی دراماتیک به صحنه میآورند و ماحصلش میشود نمایشی چون « هتلیها»، نوشته « ساناز بیان» و کارگردانی « حمیدرضا آذرنگ» که به تازگی در تماشاخانه سمندریان مجموعه ایرانشهر آغاز به کار است.
بیخانهمانان
با خوانشی نشانهشناسانه و مبتنی بر ایدههای زبانی میتوان به سراغ اثر آذرنگ رفت و متوجه آن شد که هسته اصلی ملودرام آن بر چه ساز و کاری استوار است. فضای رئال نمایش وی، همزمان محیط داخلی دو آپارتمان مجزا و البته سوار بر هم- یکی متعلق به اواخر دهه شصت و دیگری حاضر در زمان حال- را بازنمایی میکند که هر کدام روایت و داستانی متفاوت و مربوط به هم دارند.
خط داستانی و آنچه این دو فضای متفاوت را به یکدیگر وصل میکند، ایده «بیخانمانی» منتج از شرایط از سر گذرانده دهه شصت است که تا سالهای حاضر به کش آمده است. این بیخانمانی البته در حد استعاره باقی نمیماند و مخاطب با اندکی تامل درخواهد یافت که ناظر بر چه ساز و کاری است. بیخانمانی در اثر آذرنگ بیشتر از آنکه بخواهد مبتنی بر شرایطی باشد که افراد در آن جایی برای سکنی گزیدن ندارند، نشانهای است که بر ساز و برگهای ایدئولوژیک دهه شصت دلالت میکند. این ساز و برگها اما به زبان سلیس و بدون وقفه و سکون ادا نمیشوند؛ درست برعکس. نشانههایی که بر وجود آنها دلالت میکنند - در دو سطح زبانی و اجرایی-، ذهن مخاطب را چونان هدایت میکنند که به میانجی حضور آنها غیابشان را درک کند. به عبارت دیگر باید گفت که برای باز کردن نشانههای موجود در نمایشنامه « بیان» و نمایش « آذرنگ» باید دهه شصت را زیسته باشیم؛ در غیر اینصورت، ستیز اصلی نمایشنامه و جدال میان کاراکترها به هیچرو درک نخواهند شد.
به لحاظ اجرایی نمایش آذرنگ طراحی صحنه قابل توجهی دارد. او از تمام امکانات صحنهای برای فضاسازی و بازنمایی تفاوتهای دهه شصت و عصر حاضر استفاده میکند تا به میانجی آنها ایده بیخانمانی را بیان کند. از این رو، فضای داخلی خانه طبقه اول، فضایی به نسبت محقر و ساده، - دربردارنده بسیاری از متعلقات دهه شصتی- است که مختصات ذهنی یک خانواده آرمانگرا را نمایندگی میکند. در حالی که، خانه طبقه دوم نشاندهنده سبک زندگی دختری تنها، ثروتمند و امروزی است که از قضا خانوادهای ندارد و بنیان تمام امور را خود به دست گرفته است.
اما آنچه فضای داخلی این دو خانه متفاوت را به یکدیگر متصل میکند ایده بیخانمانی و فقدان نوعی امنیت در « خانه» است. در واقع، هرچند که هر دو محیط دلالت بر نوعی چهاردیواری میکنند و عنوان خانه را به دوش میکشند ، از خلال کدهای موجود در نمایش آذرنگ درمییابیم که مفهوم خانه چیزی بیش از عینیت آن و فضایی است که افراد در آن زندگی میکنند. به عبارت دیگر، استعاره اقامت گزیدن در هتل، بیانگر وضعیتی است که افراد در آن از خانه طرد شدهاند؛ هرکدام به دلیلی. در واقع باید گفت ایدئولوژی و گفتمانهای ناظر بر هر دهه چونان خود را بر وضعیت تحمیل میکنند که در انتها چارهای جز ترک خانه باقی نمیگذارند.
در خانه متعلق به اواخر دهه شصت، ما شاهد عینی وضعیتی هستیم که تحت لوای آن آرمانهای انقلابی جامعه بیطبقه و ایدئولوژیهای چپگرایانه رنگ میبازند و خانواده چارهای ندارد جز آنکه خود را با گفتارهای تحمیلی توسعه و نوسازی منطبق کند.
طلاق، متلاشیشدن خانواده، تنهایی و ترس کودکانی که این شرایط مشوش را زیستهاند، نتیجه انضمامی و ملموس شرایطی است که عطف آن خانواده نتوانسته است خود را با ساز و کارهای اقتصادی جدید هماهنگ کند و فروپاشیده است.
ایده برشکستگی شخصیت مرد داستان – که از قضا کلیشهایترین تیپ موجود از مرد دهه شصت و هفتاد است نیز ایدهای درست و نشانهای است که بر از میان رفتن آرمانهای انقلابی و استیلاء گفتمان سرمایهداری دلالت میکند. این دلالت اما ناظر بر سطح بیرونی و آشکار ملودرام آذرنگ است؛ در سطح پنهان و لایههای درونی نمایشنامه ما مخاطب بازنمایی وضعیتی هستیم که در آن هیچچیز جز ترس، اندوه و تشویش برای افراد وجود نداشته است.
در واقع، تجربه از سرگذراندن انقلاب، جنگ تحمیلی هشت ساله، تغییرات ایدئولوژیکی فضای بعد از انقلاب و تشویشهای مضاعف ماحصل از تغییرات ساختار خانواده، ماحصلی نداشته است جز درهم تنیدن احساس شادی با اندوه مضاعف، شور و عصیانهای روحی و رفتارهای متناقض برای دهه شصتیها. این احساسات متناقض برآمده از چیرگی گفتمانها، از یکسو گواه بر گذر نکردن و تمام نشدن دهه شصت برای جوانان امروزی است، و از سویی دیگر نشانهای است که رد آن را تا سالهای معاصر میتوان پی گرفت. در واقع،هرچند که شخصیت دختر مجرد و سرمایهدار طبقه دوم مالک خانه و داراییهای بیحدوحصر است، نمایش آذرنگ نشان میدهد که ایده تنهایی، بیخانمانی و فقدان احساس امنیت بیش از آن است که بخواهد در نوعی ورشکستگی مالی خلاصه شود.
به عبارت دیگر، هتلیها بازگوکننده شرایطی است که افراد با تمام ترسها و تشویشهایشان، اتمیزه شده و به دانههای تسبیحی مشابه شدهاند که هیچ ریسمان واحدی به بند نمیکشدشان. آنها بیش از هر چیز نیاز دارند تا در خانهِ خود، جایی که هیچ گفتار انقیادآوری آن را محدود نکرده باشد، زندگی کنند.
چه نمایشهایی در تهران روی صحنه است؟
فیلمتئاتر «اسبهای پشت پنجره» روانه بازار شد
جزییات بخش پوستر و هویت بصری جشنوارهی تئاتر فجر
نقد تئاتر این هفته را با حضور آتیلا پسیانی ببینید
سه نمایشنامه جدید از سیروس همتی منتشر میشود
«برف نیمه مرداد» به سالن ارغنون میآید
دفتر نخست مجموعه کتاب «نمایشنامهنویسی» منتشر شد
نوشته محمد چرمشیر در فرهنگسرای سرو خوانش میشود
نمایش «یک دقیقه» ویژه هنرمندان اجرا میشود
یکتا ناصر جای میترا حجار «قطام» میشود
شب شکسپیر در کتاب فروشی هنوز برگزار شد
رضایت خاسب از سفر به لهستان
اعلام فراخوان شرکت در بخش پوستر و هویت بصری جشنواره تئاتر فجر
تغییر زمان اجراهای ویژه نمایش «موش توی پیت حلبی»
فردین خلعتبری و محمد چرمشیر به «خاطرات و کابوسها...» پیوستند.
جشنواره تئاتر دانشگاهی فراخوان داد