رحمت امینی، کارگردان تئاتر و استاد دانشگاه عنوان کرد: هدف از اجرای نمایشهای ایرانی ادای دین به درامنویسانی است که سالها پیش کار کردند، اما نخواستم درام ایرانی را زیر و رو کنم بلکه تلاش کردم متن را چون یک بنای تاریخی مرمت کنم.
من هادی و هدی را از سال ٦٠، ٦١ دارم، یعنی این شخصیتها را خلق کرده بودم و در رادیو اجرا میکردم، تا اینکه یکی از مسئولان تلویزیون از این داستان خوشش آمد و گفت که آن را تبدیل به تصویر کنیم. خلاصه گروهی تشکیل دادیم و سری اول من کارگردان صداها و نویسنده بودم. در دوره بعد آقایی به نام شریفی به گروه اضافه شد و برای من حاشیه درست کرد. میگفت فیاضی چون دستمزد نویسندگی میگیرد، دیگر نباید پول کارگردانی را هم بگیرد، درحالیکه من در این پروژه سه تا کار انجام میدادم، ولی در هر حال من خودم را کنار کشیدم و فقط به خاطر هادی و هدی و بچههایی که آنها را دوست داشتند.
مهدی کوهیان (حقوقدان) بر اهمیت و جایگاه مغفول نهاد داوری در تئاتر تاکید کرده و میگوید: رای داور در قوانین، از رای قاضی بالاتر در نظر گرفته شده و در اجرای حکم هم برایش تمهیداتی اندیشیده شده اما تئاتر ما آنچنان که باید به نهاد داوری بها و ارزشی نداده است.
سيروس الوند: اما سينماي اصلي هر كشوري، سينماي بدنه است. به نظر من يكي از فيلمسازان خوب بدنه سينماي جهان، هيچكاك است. در قياس با آنتونيوني يا فليني. يا در فرانسه فيلمسازي مثل ملويل، فيلمهايش جزو سينماي بدنه است، اما فيلمهاي گدار، جزو فيلمهاي بدنه نيست.
از سينماي بدنه چماق درست كردند و آن را سر فيلمساز ميكوبند. اصلا سينماي بدنه وقتي معنا دارد كه سينماي شما سر و ته داشته باشد. الان جوري شده اگر به كسي بگويند سينماي بدنه كار ميكند، به او بر ميخورد و ناراحت ميشود. خود من هم ناخودآگاه ناراحت ميشوم از اينكه به من بگويند سينماي بدنه كار ميكنی.
«کارت پرواز» هم در گذر زمان تأثیر میگذارد. مثل «نفس عمیق». همان زمان که «نفس عمیق» اکران شد من همراه 6 نفر از دوستانم به سینمای میدان شهدا رفتیم. اما اپراتور سیستم را روشن نکرد و گفت برای 6 نفر فیلم را نمایش نمیدهیم. از سالن که بیرون آمدیم گفتم تازه اول اکران است. یعنی فیلم فراموش شد و پروندهاش بسته شد؟! یکی از دوستانم که فیلم را خیلی دوست داشت گفت این فیلم یواش یواش و در طول زمان در ذهن مخاطبان خودش میماند من فکر میکنم برای «کارت پرواز» هم همین اتفاق بیفتد.
در طول این چند سال، کارگردانان بنام و قدیمی با من تماس گرفتند. کارگردانهایی که حتی کارهایشان در جشنواره جایزه گرفته است. خیلی جالب است که برای من دارد چنین اتفاقهایی میافتد. خودشان با من تماس میگیرند و عذرخواهی میکنند و میگویند میخواهیم این فیلم را بسازیم ولی فلان خانم بازیگر رفته با سرمایهگذار صحبت کرده که تو نباشی، ما دوست داریم که تو باشی اما واقعیت را به تو گفتهایم و بدان که دشمن داری. من اخلاقی که دارم این است که بهخاطر آدمها، برای خودم گناه نمیخرم.
ابراهیم داروغهزاده با بیان اینکه تلاش کرده به عهد خود که همان صیانت از مجوزهای سازمان سینمایی و رعایت قانون بوده وفادار بماند میگوید: امروز دیگر فیلمهای توقیفی دغدغه اصلی سینما نیستند و فضای مساعدی برای ساخت فیلمهای انتقادی در سازمان سینمایی وجود دارد.
رحمت امینی گفت: یک مترجم هر چقدر تلاش کند که متنی را با توجه به نیازهای جامعه ما ترجمه کند، اندیشهاش از جایی دیگر آمده است. اما متون ایرانی، کاراکترهایی که خلق میکنند با تمام ضعفی که در شخصیتپردازی دارند، حاصل یک اندیشه ایرانی هستند.
ساناز بیان گفت: «آبی مایل به صورتی» پیش از هر چیزی یک نمایش و یک درام است. هیچ وقت بافت گزارش و تجربه روزنامهنگارانه بر تئاتر نمیچربد.
قهرمان و ضد قهرمان در ادبیات نمایشی ایران چگونه شکل میگیرد؟ طول عمر قهرمانهای نمایشنامههای متاثر از شرایط ملتهب سیاسی چقدر است؟ چرا ادبیات ایرانی دست به خلق اسطورههای جدید نمیزند؟ اینها سوالاتی است که ایوب آقاخانی (نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر تئاتر) به آنها پاسخ داده است.
ژانويه 2016 نمايش «كودك مدفون» سام شپارد در نيويورك روي صحنه رفت و به همين مناسبت الكسيس سولوسكي، خبرنگار نيويورك تايمز با او به گفتوگو نشست.
اگر بخواهيد جهان جديدي به تماشاگر نشان بدهيد، به يكباره پس ميزند. تئاتر ايران به صورت ناگهاني تغيير كرده است. ما نزديك به دو دهه تئاترهاي خيلي قديمي داشتيم و رابطهمان با جهان قطع بود؛ بعد، به يكباره اجراهاي خيلي جديد را روي صحنه برديم. گاهي اروپاييها هم ميگويند اجراها و تئاترهاي ايراني چقدر عجيب هستند!
دوست دارم در خانه بنشينم. البته فكر ميكنم، مهم است كه گاهي بيرون بروي و چيزهاي جديد را ببيني و آن به اصطلاح حقيقت را احساس كني و در آن وقت ايدهها را در ذهنت مجسم كني. اما فكر ميكنم، بشر ميتواند از دنياي اطرافش خبر داشته باشد و بدون بيرون رفتن از خانه بداند در دنيا چه خبر است. تازگيها به انگلستان نرفتهام اما ميتوانم اين ماجراي برگزيت را احساس كنم و ميتوانم عذابش را نفس بكشم. موقعيت غريبي است. هيچكس فكرش را هم نميكند كه ميخواهيد(از اروپا) خارج شويد. فاجعهاي هولناك است. كاملا ديوانگي است و ميتوانم احساس كنم در دنيا، مشكلات بسيار بسيار بزرگي وجود دارد.
مشكل دانشگاهها اين است كه آنجا هيچ اتفاقي نميافتد. من در تمام سالهاي گذشته از ترم يك تا 9 به چشم ديدم چطور اساتيد خوب ما يكي يكي رفتند. حتي اگر تك و توك اساتيد خوب هم در دانشگاه بمانند، به حدي فضاي رخوت حاكم است كه دانشجويان رغبت چنداني براي مشاركت ندارند.
حسین کیانی گفت: اشکال نمایش ایرانی، دیگر اشکالات موزهای به شمار میآیند. آن ظرفیتها هنوز هم قابلیتهای فراوانی دارند، اما تکرار آن اشکال و ظرفیتها، دیگر پاسخگوی نیازهای مخاطب امروز نیست. بنابراین باید دیگرگونهتر و خلاقانهتر فکر کرد.
علی سرابی میگوید: عمده سانسورها و ممیزیهای تئاتر در ایران بر اساس انگاههای سلیقهای و فردی افرادی است که روی کار میآیند. او از سال ۹۷ به عنوان سال سخت تئاتر ایران یاد میکند که هنرمندان بسیاری را بازداشت کردند و حتی محمد یعقوبی بدون ممنوعالکاری رسمی، اجازه کار پیدا نکرد.
در ايران داستان طراحي پوستر فيلم متفاوت است، متاسفانه هم براي فيلمهاي سرگرم كننده و هم فيلمهاي انديشهگرا از يك قالب ثابت براي طراحي استفاده ميشود. بيشتر پوسترها عكسمحور هستند، چراكه تهيهكننده و پخشكنندههاي داخلي ميخواهند پوستر با نمايش تصوير درشت سوپراستارها موجب فروش و جذب مخاطب بيشتر شود و تو به عنوان بيننده پوستر نميتواني تشخيص بدهي اين پوستر معرف چه ژانري است و اين همان آدرس اشتباهي است كه قبلا گفتم.
بنیادگرایی و افراطیگری؛ چه بودایی چه به اسم اسلام که داعش نمونه اخیر آن است و تا قلب اروپا هم نفوذ کرده است، الان دغدغه همه دنیاست. ما ابتدا میخواستیم کاری در رابطه با پناهندگان سوری در آلمان انجام دهیم. دو ماه هم تحقیقات کردیم، سوژههایی را هم پیدا کردیم. بعد از مدتی نظر خانم آبیار این بود که بهتر است بتوانیم معادلی در ایران پیدا کنیم؛ یعنی افراطیگرایی به این شکل بنیادگرای داعشیمسلک را اگر در ایران مثال بزنیم، هم در ساخت بهتر است و هم میتواند مزیتهای دیگری هم داشته باشد.
خودشان میگویند فیلمشان درباره عشق به زندگی است و اینکه میتوان در بدترین شرایط هم در کنار هم مشکلات را از سر گذراند اما حواشی پیرامون فیلمشان بیشتر درباره یک سرمایهگذار است و البته واکنش تماشاگرانی که انگار توقعشان از فیلمی با این نامها در مقام کارگردان و تهیهکننده برآورده نشده است.
رسول صدرعاملي از نسل فيلمسازان بعد از انقلاب به حساب ميآيد كه خودجوش به فيلمسازي گرايش پيدا كرد. همچنین خاطرات روزنامهنگاري او و حضورش در مقام خبرنگار در روزهاي پرجوشوخروش انقلاب و نوفللوشاتو در پاریس شنیدنی است. جالب است فيلم «گلهاي داوودي» او در دهه 60 به عنوان ملودرامی جذاب كه متناسب با فضاي جامعه بود، مورد توجه قرار گرفت. صدرعاملي در كنار فيلمسازي كه قطعا فيلمهاي خوب و متوسط دارد، به سينماي ايران خدماتي كرده است، همچون معرفي بازيگران جوان و اگر به تيتراژ فيلمهايش نگاه كنيد، به برخي از اسامي برميخوريد كه حالا جزو كارگردانان شناختهشده سينماي ايران هستند. اخيرا فيلم «سال دوم دانشكده من» در جشنواره مسكو کاندیدای بهترین کارگردانی موفق به دريافت جايزه بازیگری شد.