علی سرابی، بازیگر توانا و شناخته تئاتر معتقد است؛ بازیگر نه تنها باید در رشتههای مختلف هنری سررشته داشته باشد، بلکه در تمام مدیومهای بازیگری هم باید تسلط کافی و کامل داشته باشد.
مدیر سابق مجموعه تئاتر شهر گفت: واقعا من بلد نیستم دیوارهای تئاتر شهر را کش بدهم یا اینکه هم چون سالیان قبل جلوی تئاتر شهر چادر بزنم تا تئاتر اجرا شود،کاری که موقت است، باید نگاه ها کلان شود.
کارگردان نمایش «همهوایی» از دغدغههای برای سوژههای مستند سخن گفت و در عین حال تاکید کرد که ریز به ریز و براساس مستندها پیش نرفته است.
بالاخره وقتی فردی به عنوان بازیگر، حضور در نمایشی را میپذیرد، بیشتر از آنکه بخواهد کار خودش را بکند، باید با گروه و خواسته کارگردان هماهنگ شود و هرکجا بخواهد ساز خودش را بزند یا مخالفت کند، هم ضربه به خودش میزند و هم به کار.
در متنهای خانم رضا دیدید که در توضیح صحنه مینویسد استفاده از حداقل وسایل برای اینکه نشان دهد که مثلا در خانه اتفاق افتاده است. به آقای کامکاری گفتم صحنه با شکوه در این متن نمیبینم حتی دیوار هم نمیبینم. میخواهم حتی تماشاگر سوال کند که اینجا حیاط است؟ خانه است؟ کجاست؟
محمد یعقوبی معتقد است؛ نمایشنامه ˝مرگ یزدگرد˝ و یا ˝ندبه˝ بهرام بیضایی حتی اگر هر سال اجرا شود باز تماشاگر دارد، پس باید هر سال اجرا شود.
پیمان معادی با اشاره به حضورش در نمایش «در انتظار گودو» و تلاشی که برای به تصویر کشیدن درست شخصیت ولادیمیر در این اثر نمایشی داشته است، شخصیت ولادیمیر و استراگون را دلقکهایی دانست که سالهاست مهارت خنداندن را از دست دادهاند.
من به عنوان كارگردان همهچيز را به تنهايي بر دوش بكشم، خستهام كرده. من از اينكه عدهيي سعي ميكنند به عمد چشمشان را به روي تاثيرگذاري شما در يك شاخه از هنر اين مملكت ببندند، عصباني هستم.
کار طراح صحنه در آنجا خیلی مهم است و بعد از کارگردان مهره اصلی کار است به همین خاطر در بروشور نامش کنار کارگردان ذکر میشود. پروسهاش هم با اینجا متفاوت است.
همایون غنیزاده میخواست رییس جمهور شود اما به جای آن کارگردان تئاتر شد!
اين نمايش از همان ابتدا من را به خود جذب كرد. هميشه «در انتظار گودو» را دوست داشتم. عاشق اين متن بودم. آن زمان كه فقط به عنوان يك نويسنده در سينما كار ميكردم، بارها آن را خوانده بودم. «ولاديمير» را هميشه دوست داشتم. «ولاديمير» برايم مثل «هملت» در نمايشنامه «هملت» بود
نمایش «خرمگس» کار علی عابدی که داستانی را در فضای جنگ با ساختار و موقعتی متفاوت روایت میکند با بازی بازیگرانی از نسلهای مختلف چون پرستو گلستانی،سوسن مقصودلو،وحید آقاپور و محمد صادق ملکی همراه است، نمایشی که برای بازیگراناش تجربهای متفاوت و ویژه محسوب میشود.
حسین پاکدل دور از قیل و قال مرکز هنرهای نمایشی یا دردسرهای تلویزیون،وسط باغ ایرانی در گوهردشتِ کرج کافه کتابی راه انداخته و حسابی مشغول است؛ نمایشنامههای تازه مینویسد و برای کافه کتابش کلی برنامه دارد.
خستگیناپذیر. این عبارت، بهخوبی توصیفکننده پری صابری است؛ کارگردانی که در 81سالگی بهدنبال اجرای نمایشی فاخر چون «باغ دلگشا» است؛ روایتی دراماتیک از زندگی و شعر استاد سخن سعدی. صابری از سال1344 بعد از بازگشت به ایران با گروه تئاتر «پازارگاد» و نمایش هویجفرنگی تئاتر را در ایران آغاز کرد؛ نمایشی که با بازی اسماعیل محرابی و محمدعلی کشاورز تحسین منتقدان سختگیر آن دوران یعنی جلالآلاحمد و ابراهیم گلستان را برانگیخت. صابری از معدود کارگردانان و نویسندههای ایرانی است که با وجود آموختن تئاتر در فرانسه بیشترین تمرکز و تلاشش را بر تصویر فرهنگ ایرانی روی صحنه گذاشته است؛ تلاشی که در نمایشهایی چون شمس پرنده، من از کجا عشق از کجاست، رستم و سهراب، سوگ سیاووش و... صورت واقع به خود گرفته و افتخاراتی چون نشان ابنسینای یونسکو، نشان شوالیه و نشان بینالمللی مولانا را بههمراه داشته است. او در آستانه پنجاهمین سالگرد فعالیت تئاتری و 81سالگیاش، نوشتاری را در اختیار «شرق» قرار داده که گویای نگاه هنرمندانه اوست به زندگی روی صحنه.
بهروز صفاریان سرپرست ارکستر «در روزهای آخر اسفند» از این گفت که خودش خطوط قرمز را میشناسد و هیچگاه کارهایش دچار ممیزی نشدهاند، همچنین غزل شاکری بازیگر این اثر نیز یادآور شد بازی در تئاتر بدون برنامه ریزی قبلی به سراغش آمده است.
شاید نام غزل شاکری برای عدهای آشنا نباشد اما خاطره شیرین فیلم «گلنار» هنوز هم در ذهن بچههای دیروز زنده است.غزل شاکری همان دختر کوچولویی است که ماجراجوییاش، او را گرفتار خرسها کرد تا یکی از قصههای ماندگار کودکانه، روی پرده نقرهای سینما جان بگیرد.
محمد رحمانیان نویسنده و کارگردان تئاتر ضمن بیان تجربیات حضور در کانادا از نحوه شکلگیری کنسرت - نمایش «در روزهای آخر اسفند» و ارتباط آن با فرجام ناگوار گروه موسیقی «سگهای زرد» و مساله فرار مغزها که میتوان آن را به فرار دلها در ایران تعبیر کرد، صحبت کرد.
دولت و مجلس باید موقعیت نسبی اقتصادی را برای تئاتر فراهم کنند، چون تئاتر نماینده شعور، روحیات و نشاط مردم یک جامعه محسوب میشود / ما نمیخواهیم تنها زنده باشیم، بلکه میخواهیم زندگی کنیم / هنگامی که یک تئاتر پیشرو تزلزل پیدا کند؛ پایههای تئاتر کشور متزلزل خواهد شد.
پیمان معادی نیمه اول سال خیلی کار کرده بود، دو فیلم سینمایی سنگین و چندین سفر؛ تصمیم داشت نیمه دوم سال را متمرکزتر باشد و بر روی فیلمنامه فیلم تازهاش کار کند اما به جای آن، سختترین پروژه را انتخاب کرد؛ بازی در نمایش «در انتظار گودو» و جالب اینجاست که نه تنها خودش که دختر 8 سالهاش «باران» هم درگیر این پروژه شد.
برای آنهایی که در 10سال گذشته پیگیر تئاتر بودند، نام نمایش شکلک نام آشنایی است؛ نمایشی به قلم نغمه ثمینی و کارگردانی کیومرث مرادی که در سال 82 در تالار قشقایی مجموعه تئاترشهر به صحنه رفت و با استقبال مخاطب روبهرو شد.